« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی القبله الکلام فی روایه محمد بن مسلم و زراره و تعدد النسخه فیها

 

کلام در این بود که مرحوم اقای خویی خلافا لصاحب العروه فرمود که اگر متحیر است نمیداند قبله کجاست این به یک طرف نماز بخواند کافی است، صحیحه زراره و محمد بن مسلم هست، اونی که مرحوم اقای خویی تبعا لآقای حکیم ذکر کرده (چون این فرمایشاتی که اینجا آقای خویی ذکر کرده همش مو به مو کلمات اقای حکیم در مستمسک است ولکن خب توضیح داده یک مقداری ولکن همان مطالب است) این اشکال دلالی که اقا این روایت نسخه بدل داره ،نسخش این است که یجزی التحری اذا لم یعلم وجه القبله، وقتی که وجه قبله معلوم نیست تحری کافی است، این روایتی که ذکر کرده اقای خویی یجزی المتحیر ابدا اینما توجه اذا لم یعلم این وجه القبله، یک نسخه این است که یجزی التحری ابدا اذا لم یعلم این وجه القبله.

خب این روایت اشکالاتی که کردند صاحب جواهر و دیگران اصلا گفتند این یجزی المتحیر ابدا اینما توجه ،این روایت درست نیست زیرا کافی این روایت را نقل نکرده شیخ در تهذیب و در استبصار این روایت را نقل نکرده خب چطور ممکن است که شیخ که در تهذیب و در استبصار مقید بوده تمام روایات فقیه را نقل بکند چطور میشه این روایت را نقل نکرده مخصوصا استبصار که برای تعارض اخبار نوشته شده که اخبار متعارضه را انجا ذکر میکند خب چرا این روایت را در مقابل اون روایاتی که به ۴ طرف نماز بخوان ذکر نکرده؟لذا معلوم میشه که نسخه های فقیه اون زمان این روایت یجزی المتحیر داخلش نبوده، یجزء التحری بوده ،منتها روایت را اشتباه نوشتند تصحیف شده، تحری، شده متحیر، اینما توجه را هم اضافه کردند .

این حرف اقای خویی که نسخه های شایع (که حرف مرحوم اقای حکیم است )متحیر است، یدونه نسخه داره تحری، به اون نسخه ی نادره ما اخذ نمیکنیم ،این حرف به عقل قاصر ما قطعا ناتمام است زیرا حرف سر این است که در نسخه های معتبر فقیه اون زمان، این روایت یجزی المتحیر داخلش نبوده،شما میفرمایید در نسخ شایع بوده، خب اگر در نسخ شایع بوده چرا شیخ طوسی نقل نکرده ؟مرحوم اقای حکیم فرموده اقای داماد هم داره که مرحوم اقای شیخ طوسی کی فرموده من مقید هستم که هر روایتی که در من لا یحضر باشه نقل بکنم کی فرموده؟میگیم این یجزء التحری را نقل کرده ،روایات مرسل را نقل کرده ،خب شیخ طوسی چرا این روایت را نقل نکرد، این روایت در من لا یحضر بود ؟شیخ ندید؟ چرا نقل نکرد؟ مرحوم پدر علامه ی مجلسی مرحوم آسید محمد تقی مجلسی در روضه المتقین که شرح من لا یحضر است میفرماید این روایت در کتب حدیثی ما و در کتب فقهی ما اصلا نیست، خب این چطور ممکن است این روایت در من لا یحضر بوده و اینا نقل نکردند؟

منتها از این طرف دیگه هم خب ادم واقعا به شک می افتد این که کسی بگه این تحریف است یجزی التحری است این خیلی خلاف ظاهر است زیرا فقط یک تحری نشده متحیر، یک اینما توجه داره این روایت ،اون روایت یجزی التحری ،اینما توجه نداره، اگر اون هم اینما توجه میداشت ممکن بود بگیم حالا یک کلمه را تحریف کردن، لذا بعضی ها مثل مرحوم اقای داماد و دیگران گفتند اقا اینا اصلا دو تا روایت است یک روایت یجزی التحری، یک روایت هم یجزی المتحیر، منتها خب دو تا روایت است این نکته مهم است که چطور میشه مرحوم شیخ طوسی که من لا یحضر پیشش بوده این روایت را در تهذیب در استبصار ذکر نکرده؟

ممکن است کسی بگه خب این روایت را ذکر نکرده سرش این است که شیخ که نمیخواسته همه روایات را ذکر بکند، بله یه وقت ممکن است ۵ تا روایت در من لا یحضر است مضمونش یکی است شیخ میگه حالا ۳ تاش را نقل کردم دیگه بقیه برای چی نقل بکنم درست است، یه وقت هست یک روایتی ضعیف السند است در یک امر استحبابی است شیخ میفرماید داعی ندارم ذکر بکنم ،ولی یک روایتی در یک مساله محل ابتلایی این را ذکر نکرده در فقیه هم بوده خب برای چی ذکر نکرده ؟

(سوال سائل:

جواب: این خلاف ظاهر است ، قطعا مرحوم شیخ طوسی وقتی تهذیب و استبصار را مینوشته، الان ما وقتی بخوایم یک مطلبی را از یک کتابی نقل بکنیم خب دقت میکنیم نگاه میکنیم دوباره باز مقارنه میکنیم، اینکه در اون زمان ما بیایم بگیم این روایت در فقیه نبوده بعد این روایت در فقیه امده این هم عجیب است که اخه چطوری میشه که یک متنی را اضافه بکنند و در این من لا یحضر های فعلی اصلا نسخه بدل نداشته باشه به هر جهت این من لا یحضر ها را که چاپ کردند بعضی هاش تحقیق کردند اینا چطوری میشه که این اصلا نبوده در روایت، اینا اوردن، ولی در این نوع موارد ما واقعا نمیتوانیم به دلیل حجیت خبر ثقه اخذ بکنیم چون در سیره عقلاء این خبر مخدوش است، اگر یک خبری در فقیه بوده، کافی که مقدم بر فقیه است نقل نکرده، حالا پیدا نکرده، موخر ذکر نکردند، قدماء مثلا اونایی که قائل شدند یک دفعه به یک طرف نماز بخوانید مثل علامه در مختلف فکر میکنم به یک وجوه آبکی استدلال کرده ،این روایت به این خوبی را گذاشته، خب اگر این روایت بود باید استدلال میکرد ،بله من قبول دارم خب بگیم این روایت یک دفعه امد از کجا این هم بعید است ،اما در سیره عقلا به این خبر اخذ نمیکنند ما هم نمیتوانیم به این خبر اخذ بکنیم لذا حداقلش این است که احتیاط واجب میکنیم کسی که قبله براش مشخص نیست این به ۴ طرف باید نماز بخواند .

یک نکته ی دیگر هم که فاضل در مختلف( شاید مقصود علامه باشه از فاضل) این مطلب که کسی بیاد بگه اقا خب این روایت قابل جمع است با اون روایاتی که به ۴ طرف نماز بخواند اون روایات به ۴ طرف را حمل میکنیم بر صورتی که تمکن داره، این روایت را حمل میکنیم بر کسی که وقت تنگه تمکن نداره، ما یک وقتی شاید ۳۰ سال پیش این مطلب به ذهن ما امد که اقا اکرم العلماء و لا تکرم العلماء اینا جمع عرفی داره جمع عرفیش این است که اکرم العلماء به لا حرج و به لا ضرر و به رفع مااضطروا الیه، تخصیص میخورد وقتی که تخصیص خورد این میشه خاص ،اون لا تکرم العلماء را قید میزند که انقلاب نسبت است ،لذا ما تقریبا ۹۰ درصد تعارض ها را ازش راه حل داریم ،عین این حرف را اینجا زدند که ما اونها را حمل میکنیم بر کسی که متمکن است این را حمل میکنیم بر کسی که غیر متمکن است، این حرف درست نیست زیرا جمع عرفی برای اینکه حمل بکنیم بر غیر متمکن، بر موارد اضطرار ،اینها جمع عرفی نیست مخصوصا که اگر سوال سائل باشه که مثلا سوال میکند که من اگر قبله را ندانستم چکار بکنم اونجا بفرماید که به ۴ طرف نماز بخوان، چون اگر بخواد مقصودش کسی باشه که تمکن نداره این را سائل ذکر میکند، یک خصوصیاتی که احتمال میده دخیل در جواب باشه معمولا سائل ذکر میکند ،لذا این جواب ،این جمع، عرفی نیست.

 

اینکه اقای خویی فرموده این شخص باید ۷ تا نماز بخواند، چرا ۴ تا نماز بخواند، از این ۷ تا نماز دو تا جواب میدیم

 

یک جواب را دیگران فرمودند، اگر ما یک روایتی داریم که به ۴ طرف نماز بخواند یک روایتی داریم که به یک طرف نماز بخواند هر دوی اینها بیشتر از ۴ تا را نفی میکنند.

این که اقای خویی فرموده خبرین متعارضین در نفی ثالث حجت نیست به خاطره ی اینکه دلالت التزامی تابع دلالت مطابقی است در حجیت، حدوثا و بقاءا، این حرف درست نیست ،مواردش مختلف است ،اگر یک روایت کسی میاد نقل میکند اقا مولا گفته یکشنبه بیا ،یک کسی میاد نقل میکند اقا مولا گفته دوشنبه بیا، خب اینجا اگر مولا گفت چرا شنبه نیامدی،میگه یکی امده گفته یکشنبه بیا، یکی امده گفته دوشنبه بیا، شنبه را کسی نگفته، این مدلول التزامی را در سیره عقلا اخذ میکنند، بله مواردش مختلف است،

 

منتها این جواب در ما نحن فیه بدرد نمیخورد چون اون روایاتی که داره به ۴ طرف نماز بخوان اون روایات هیچ سند ندارد همش مرسله و ضعیف است.

 

جواب دومی که هست این است که اقای خویی این ۴ تا نماز بخواند کافی است زیرا در اون روایت صحیحه زراره داره لا صلاه الا الی القبله قلت این حد القبله قال ما بین المشرق و المغرب قبله ،خب این روایت اطلاق داره یعنی ما بین مشرق و مغرب قبله است برای هر کسی، خب ممکن است اگر بگیم برای هر کسی مشرق و مغرب قبله است خب این مشکلش این است که چرا ۴ تا بخواند، ۳ تا بخواند کافی است این سرش این است که تعیین مشرق و مغرب کار سختی است الان به یک کسی که مثلا مشرق و مغرب قم دستش نیست فرض کن ما را بردن داخل یک بیابون ، شب تاریک هم هست بگن اقا مشرق و مغرب را تعیین کن خب چطوری تعیین کنم؟تعیین نمیشه، سخت است، ولی اگر یک دایره بکشه به ۴ قسمت تقسیم بکند این خیلی راحت است، وقتی که به ۳ قسمت تقسیم بکند معلوم نیست که اینا مشرق و مغرب باشه شاید اینی که الان چیز میکند شمال و جنوب باشه،اتفاقا شاید شمال و جنوبش همون مشرق و مغرب باشه، ولی وقتی که به ۴ طرف نماز بخواند این یقین داره که بین المشرق و المغرب نماز خوانده

(سوال سائل:

جواب: وقتی بین مشرق و مغرب شما نماز خواندی قطعا کعبه یا پشتت هست یا جلوت است از این دو حال که خارج نیست، اینی هم که اقای خویی می‌فرماید سه تا به خاطر اینکه مشرق و مغرب را نمیداند و الا اگر مشرق و مغرب را بداند که به دو قسم تقسیم میکند)

این در ما نحن فیه کسی که به ۴ طرف نماز بخواند قطع داره بین مشرق و مغرب نماز خوانده، این روایت مطلق است، غایه الامر عالم از تحتش خارج شده.

بعضی ها گفتن اقا این روایت در مقام بیان این نیست که قبله کجاست این روایت در مقام بیان این است که اگر کسی نماز خواند و رو به قبله نبود در صورتی که بین المشرق و المغرب نماز نخوانده باشی یعید صلاته نمازش را اعاده میکند ،این مثل حدیث لاتعاد است حدیث لاتعاد نمیگه چی جزء است چی جزء نیست، حدیث لا تعاد میگه اگر خلل رساندی اشکال نداره، اما اگر من شک کردم که الان نماز نافله رکوع درش واجب است یا واجب نیست من نمیتوانم به حدیث لا تعاد تمسک کنم بگم رکوع واجبه ،حدیث لا تعاد مشرِع نیست برای جزییت، حدیث لا تعاد مفادش این است که اگر خلل به جزء زدی به اینا زدی نمازت را باید اعاده بکنی به اینا نباشه اعاده نداره، در ما نحن فیه هم روایت همین طور است چون ذیل روایت داره فمن صلی لغیر القبله او فی یوم غیم فی غیر الوقت قال یعید، اگر به غیر مشرق و مغرب نماز خواند امام (علیه السلام) میفرماید اعاده بکن ،خب اعاده بکند این در ما نحن فیه این قطعا مثل حدیث لاتعاد است .

 

این حرف درست نیست چون این روایت یه صدر داره یه ذیل داره صدرش این است که قال لا صلاه الا الی القبله راوی سوال میکنه این حد القبله امام (علیه السلام) میفرماید ما بین المشرق و المغرب قبله، بله بعد یه سوال دیگه میکند امام جواب میده، این روایت قطعا در مقام بیان قبله است اطلاق داره، منتها عرض کردیم تشخیص اینکه این چطوری نماز بخواند که یقین پیدا کند نمازش بین مشرق و مغرب است وقتی به چهار طرف تقسیم بکند خیلی راحت میفهمد ،۷ تا نماز نمیخواد اقای خویی ،به خاطر اینکه این روایت قطعا جاهل را شامل میشه خب این یک روایت

روایت دیگر که در مقام است این روایت معاویه بن عمار است ما عن الصدوق باسناده عن معاویه بن عمار انه سال الصادق (علیه السلام) فالرجل یقوم فی الصلاه ثم ینظر بعد ما فرغ وقتی که فارغ شد فیری انه قد انحرف عن القبله یمینا او شمالا فقال له قد مضت صلاته و ما بین المشرق و المغرب قبله و نزلت هذه الآیه فی قبله المتحیر و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله، خب گفتن این ذیل دلالت میکند ،صریح است، که قبله ی متحیر بین المشرق و المغرب است.

 

بعضی ها اشکال کردند که این ذیل معلوم نیست از روایت باشه، ممکن است مرحوم صدوق اضافه کرده .

 

خب اقای خویی اشکال کرده که این میشه خیانت، اگر مرحوم صدوق یک چیزی را از خودش در یک روایتی اضافه بکند بدون اینکه قرینه بیارد خب این خودش میشه خیانت در روایت، مخالف وثاقتش است.

 

این حرف درست نیست اقای خویی، زیرا

 

اولا اینکه اگر صدوق در یک مواردی این کار را کرده که ما یقین داریم که در بعضی از موارد صدوق این کار را میکند، خب الان اینجا این کار را کرده خیانت نیست، شما بی خود کردی اشتباه کردی فکر کردی روایت است، شبیه این حرف را اقای صدر در صحیحه اولی زراره زده و صحیحه ی ثانیه زراره زده که آقا سالت عن احدهما این احدهما قطعا امام معصوم (علیه السلام) است زیرا اگر امام معصوم نباشه این خیانت است قرینه باید می آورد، اون حرف اقای صدر که خیلی پرت است، به خاطر اینکه من گفتم احدهما، شما بی خود فکر کردی، حالا اینجا به خرابی اونجا نیست، فرمایش اقای خویی اینجا صورت داره ،به هر جهت شما وقتی که میفرمایید و نزلت هذه الآیه ، قرینه نیاری، این خیانت در روایت است، مگر اینکه کسی بگه اقا نه، مرحوم صدوق از این کار ها کرده، وقتی که دو مورد،سه مورد این کار را بکند، احتمال هم بدیم خیانت نیست،

 

ثانیا نه خیانت هم نیست زیرا یکی از موارد نقل روایت، نقل به معنا است اگر صدوق یقین پیدا بکند که این حکم الله است این روایت معناش این است و مفاد این ایه هم این است، یا در جای دیگه این مرسله وارد شده باشه، صدوق یقین پیدا بکند خب بیاره این چه خیانتی میشه، اگر بنده یقین دارم یک مطلبی از امام صادق (علیه السلام) است از دین است بگم قال الصادق (علیه السلام) اشکال داره؟نه، اگر من یک معنایی را از یک روایتی برداشت کردم که این فرمایش امام صادق (علیه السلام) معناش این است مدلول التزامیش این است بعد این را بیام در یک روایت دیگر به امام صادق (علیه السلام) نسبت بدم بگم امام صادق (علیه السلام) این طور فرموده این خیانت است؟نه اینا خیانت نیست ، بله اگر اقای خویی این جمله را میفرمود که اقا دءب روات بر این نبوده دءب محدثین بر این نبوده که یک جایی بیان که یک چیزی را ولو یقین دارن از امام علیه السلام است بدون یک قرینه ای بیان اضافه بکنند این حالا یک وجهی است ،اما اینکه شما بیای بگی خیانت است خب چه خیانتی میشه؟الان هم همین طور است در سیره عقلا اصلی است که هر وقت چیزی را یک ثقه ای به یک کسی نسبت میده ظهورش این است که همش برای اون است، نه اینکه خودش یقین پیدا کرده دلش را خوانده یا مثلا از جایی دیگر اورده چسبانده، نه ،این را من قبول دارم در سیره عقلا همچین اصلی است اما خیانت نمیشه چه خیانتی میشه

(سوال سائل:

جواب:خب نگفته باشه من که نسبت نمیدم، مخصوصا اقای خویی کسی که توریه و کسی که قصد معنا را ،فقه، اصول، دیشب داشتم یک جمله ای از اقای میلانی گوش میکردم میفرمود کسی که در اصول مجتهد نیست این قطعا در فقه مجتهد نیست ولو عمرش را در فقه گذرانده باشه من لم یکن له اصول لم یکن له فقه، اصولم این نیست که صدر این را گفت، این اصول نیست این در واقع میشه هوش مصنوعی، طلبه ها عمرتان را هدر ندید اصول این نیست که کی چی گفته، این دیگه احتیاج نیست ادم درس بره، کلمات افراد را نقل کردن بدون توجه، اینکه اصول نیست، فقه هم نیست،

 

حالا غرض اینکه اقای خویی ، توریه، شاید مرحوم صدوق که اینجا نوشته نزلت، یعنی نزلت، نه اینکه من میگم این جمله را امام صادق فرموده، یعنی دل امام صادق حکم خدا این است، اصلا اینا خیانت نمیشه اصلا اقای خویی که به هیچ وجه نمیتواند از این اشکال فرار بکند اینکه اصلا صد در صد اقای خویی گیر است من احتمال میدم اقای خویی میخواسته یک چیزی بگه میدانسته هم که طلبه های بعد خودش فکر ها بسته است همه دیوار چین هستند و الا یعنی چی خیانت است چه خیانتی است الان اگر یک کسی شب شهادت حضرت رضا (علیه السلام) میخواد یک روایت بخواند خب این اگر بگه قال الصادق (علیه السلام) میگن اخه شب شهادت حضرت رضا (علیه السلام) قال الصادق (علیه السلام) میگه، قال الرضا (علیه السلام)، با اینکه خودش هم یقین داره روایت از امام صادق (علیه السلام) است، چون خود حضرت فرمود هر مطلبی را که از یکی از ماها شنیده باشید به دیگری نسبت دهید چون ما یک نفر هستیم ائمه (علیهم السلام) یک نفر است در واقع

(سوال سائل :

جواب:الان من میدانم حکم خدا این است اعلم هم من هستم مثلا ولی اگر من این طوری بگم، میگی آقا ..،میگم اقای خویی فرمود ،میگه اقای خویی ...،میگه ساکت باش، بله اقای خویی، اینجا خلاف شرع نکرده ،لذا طرف میاد میگه من مقلد زید بن ارقم هستم شک بین ۳ و ۴ کردم، میگه بنا را بر ۴ بزار، میگه زید بن ارقم که بنا را بر سه میگه، زید بن ارقم کیلو چنده؟فتوای اعلم برای او حجت است او خیال میکند نهایتش فتوای زید بن ارقم است خب خیال کند به من چه مروبط است، در جایی مردم را به اشتباه انداخته که اون مردم به خلاف شرع بیفته ،اما جایی که او به خلاف شرع نیفته اشکال نداره،

 

بله این مطلب را من قبول دارم در سیره عقلاء یک اصلی است که کسی یک روایتی را یک مطلبی را به کسی نسبت میده تا وقتی که قرینه نمیاره ظهورش این است که این مطلب را او فرموده، قائل اون هست، حالا این ظهور است ولی دیگه ربطی به خیانت و اینا نداره،

 

عرض کردم البته فرمایش اقای خویی اینجا نسبت به فرمایش اقای صدر در صحیحه زراره خیلی احسن است اصلا قابل قیاس نیست ولی در عین حال مخصوصا روی مسلک اقای خویی که توریه و قصد معنا نکردن و..، لذا اصلا به کسی نمیشه نسبت داد که تو دروغ میگی چون چطور میتوانی بگی او توریه نکرده، مگر اینکه بگی توریه و اینا حالیش نمیشه

 

و للکلام تتمه ان شاء الله شنبه

 

logo