« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی احکام الاوقتالتحری فی باب الوقتالمساله الخامسه و السادسه و السابعه

 

کلام در این احکام اوقات بود که مرحوم صاحب عروه چند مساله را بیان میفرماید.

 

تقریبا با مطالبی که ما عرض کردیم اگر کسی اصول بلد باشه و همین مطالبی که ما تا اینجا عرض کردیم را یاد گرفته باشه اصلا این مسائل خواندن نداره .

 

اگر کسی میخواد اجتهاد خودش را امتحان بکند که ببیند مجتهد شده یا نه، چون خدا رحمتش بکند مرحوم استاد میفرمود یه روز من( قبل از مرجعیتش) جلوی ۴ راه بیمارستان ایستاده بودم سوار تاکسی شدم بعد یه طلبه پیش من نشسته بود بعد گفت که نوشته هاش رو به من داد گفت میشه اینا رو مطالعه کنی ببینی من مجتهد هستم یا نه گفت بهش گفتم برو برو قطعا مجتهد نیستی حالا نمیدانم کسی اینجا پرسید ،فرمود کسی که مجتهد باشه نمیره از دیگران بپرسد من مجتهد هستم یا نه اولین کسی که میفهمد مجتهد هست خود آدم هست منتها به این شرطی که عرض میکنم اگر بین خودش و خدای خودش نخواد سر خودش کلاه بزاره وقتی که قبل از آنی که کلمات افراد را، درس استاد را ،گوش بده ببیند فکر بکند ببیند این مساله را چی باید بگه طبق مبانی حالا روایت را باید نگاه کرد، اگر دید درس که میره ۹۰ درصد حرفای استاد را میفهمد این خودش مجتهد است البته اگر اون استاد خودش مجتهد باشه نه اینکه کوری عصا کش کور دگر شود ﴿أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ﴾ یک کسی اگر بره به سنی بگه من از ابوبکر بیشتر میفهمم خب بله، این معناش این نیست که تو بیشتر میفهمی بلکه او خیلی خراب است استاد اگه استاد باشه خودش مجتهد باشه و الا حالا، میگه آقا من مدرک اجتهاد از یک کسی..،به یه بنده خدا گفتم آقا غیر از اینه که تو مدرک اجتهاد از خدا داری؟دیگه بالاتر از خدا که نیست مدرک اجتهاد رو بزار کنار مدرک اجتهاد این کتاب است بخوان و من در این حوزه مجتهدی در آینده نخواهم دید سرش این است که ضعف الطالب و المطلوب است، دیدم یکی از این اقایون گفته من با عوض کردن کتاب ها مخالفم من رفتم مدرسه ی فیضیه دیدم نشاط نیست و...، گفتم ولش کن اصلا معلوم میشه این آقا تو قم نیست حالا متوجه شدی؟۲۵ سال پیش من گفتم طلبه ها چیزی در نمیان اون زمان برخی از آقایون مراجع مخالف این حرف بودند همان هایی که مخالف بودند ۵. ۶ سال بعد اعتراف کردند، آقا سالی اینقدر مقاله و کتاب در میاد بزار کنار، پایان نامه و اینا که علم نیست لذا اگر واقعا کسی میخواد ملا بشه باید خودش یه فکری برای خودش بکند سیستم حوزه سیستم ملا پرور نیست خودش باید یه فکری برای خودش بکند معلوم است که این سخت تر است اگر یک نفر در یک کاروان حرکت میکند راحت تر به مقصد میرسد تا یک کسی بر بیابون خودش تنهاست الان طلبه این طوری است که در بر بیابون خودشت تنهاست، خداوند سبحان به حق ائمه مظلوم بقیع (علیهم السلام) خودش عنایتی بفرماید ،این حوزه حوزه ی امام صادق (علیه السلام) است حوزه افراد نیست ان شاء الله حضرت خودش عنایتی بفرماید که... ، اینده ی حوزه که تاریک ۱۰۰ درصد ولی در این اینده تاریک باز یک چندتایی، اگر یک کسی بگه آقا غصه نخور خود حضرت تشریف میاره تا اونم نیاد کار نمیشه ما هم لازم نیست کاری بکنیم که او بیاد هیچ کار، ما فقط دعا و کار خراب نکنیم، همین، آبادی از ما نخواستند.

 

خب صاحب عروه میفرماید اذا شک بعد الفراغ من الصلاه فی انها وقعت فی وقت او لا، اگر بعد از فراغ از صلاه شک کرد که این نماز را در وقت خوانده یا نه خب این شقوقی داره،

۱_ فان علم عدم التفات الی الوقت حین الشروع وجبت الاعاده( این جمله را هم بگم هر کس که میخواد ببینه مجتهد شده یا نه شرط اولش این است که بره پیش آدم های سخت گیر یه آزمایشی بده ببینه اونها چی میگن ممکن بگی آقا شاید اونها انصاف نداشته باشند ، انصاف نمیخواد ممتحن اگر با سواد نباشه ممتحَن اول اون را گیرش میندازه چون اون ممتحِن که اسلحه دستش نیست اون ملا درست و حسابی که میخواد تو رو آزمایشت بکنه او که زور نداره بخواد تو رو کتک بزنه او میخواد جر و بحث بکند خب وقتی جر و بحث بکند و شما اشکال بکنی او میماند ،یه ماشینی که میخواد یه ماشین دیگر را روشن کند باید قطعا خودش سالم باشه تا بتواند ماشین دیگری را روشن کند اگر این خودش باتری و موتورش از کار افتاده چی رو میخواد روشن کنه؟این میشه مثل همان اولی و دومی که میخواهند جامعه را درست بکنند این همان آیه ی شریفه قرآن است ﴿أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ﴾ ،گول نخورید اقایون طلبه ها به خودتان و مذهب رحم بکنید)

 

خب اذا شک بعد الفراغ من الصلاه فی انها وقعت فی وقت او لا فان علم عدم الالتفات الی الوقت حین الشروع اگر این یقین داشته که حین الشروع غافل بوده اصلا التفات نداشته به وقت، وجبت الاعاده، زیرا اون روایت اسماعیل بن ریاح علی فرض صحه سندها اون اینجا را شامل نمیشه چون داره تری ،میداند در وقت است این غافل است، اگر بخوای شما به قاعده ی تجاوز یا به قاعده ی فراغ تمسک بکنی خب قاعده ی تجاوز در مقام جاری نمیشه، چون قاعده تجاوز اصل شی مشکوک است اینجا اونی که مشکوک است وقت است وقت که محل ندارد، اونی که محل دارد نماز است که باید در وقت باشد، حالا اگر کسی گفت ببین دقت عقلی را بزار کنار ،عرفا انما الشک فی شیئ لم تجزه، الان من از وقت گذشتم، نیست این طور ولی حالا گذشتم، باز قاعده ی تجاوز جاری نمیشه زیرا قاعده ی تجاوز شرطش اذکریت است یعنی انسان باید احتمال بده که حین العمل حواسش جمع بوده درست نماز خوانده ،حالا کسی میگه ما قاعده تجاوز را نمیخواهیم، قاعده فراغ ،قاعده ی فراغ، این نمازی که خواندم الان نمیدانم درست است یا نه،؟ قاعده ی فراغ هم در مقام جاری نمیشه زیرا قاعده ی فراغ شرطش اذکریت است یعنی حین العمل معمولا ادم وقتی که زمان میگذرد خصوصیات عمل را فراموش میکند که این بعد دیگه چیز نکند خب مثلا میگه رکوع کردم؟ خب ادم حین العمل حواسش جمع تر است، به مرور زمان فراموش میکند خصوصیات عمل را، اما اگر جایی شما یقین داری اون حین ملتفت نبودی اذکر نیستی، مرحوم اقای حکیم میفرماید ما قبول نداریم که قاعده ی فراغ شرطش اذکریت است حسنه ی حسین بن ابی العلاء که در باب ۴۱ ظاهرا از ابواب وضو حدیث ۲ این روایت دلالت میکند که این قاعده ی فراغ جاری میشه به مجرد احتمال مطابقت عمل با واقع ولو اینکه یقین داره ملتفت نبوده منتها احتمال میده همین طور تصادفا صدفتا عمل را درست انجام داده اون روایت این است عده من اصحابنا عن احمد عن علی بن الحکم عن الحسین بن ابی العلاء قال سالت ابا عبد الله (علیه السلام) عن الخاتم اذا اغتسلت قال حوله من مکانه جا به جا کن و قال فی الوضوء تدیره، در وضو اینا را بچرخان ، فان نسیت حتی تقوم فی الصلاه فلا آمرک ان تعید الصلاه، اگر فراموش کردی فلا آمرک نمیگم نمازت را اعاده بکن ،خب این روایت نص در این است که این شخص حین العمل ملتفت نبوده غافل بوده چون فان نسیت اگر فراموش کرده دیگه صراحت داره بعد شما میفرمایید که قاعده ی فراغ شرطش این است که اذکر باشه

مرحوم آقای حکیم به این روایت فرموده ما در جای خودش استدلال کردیم ولکن این روایت از سابق الایام شاید حدود ۳۰ سال پیش شاید هم بیشتر این روایت را ما مرحوم اقای خویی و دیگران اشکال کردند این روایت هیچ ربطی به وصول الماء نداره این یک حکم مستحبی است که مستحب است در غسل جا به جا بکند و در وضو دور بده این از آداب است، حکم استحبابی است

(سوال سائل:

جواب: اون ممکن است خیال میکرده که آقا این چرخاندن انگشتر واجب است،چطور که تکتف نماز را باطل میکند ممکن است این فکر میکرده باید در وضو این را بچرخاند و الا نماز باطل میشه امام (علیه السلام) میفرماید اگر این کار را نکردی باطل نمیشه، شاهدش هم این است که چرا امام (علیه السلام) فرق گذاشت بین غسل و بین وضو، اتفاقا در غسل قاعدتا آب زودتر میرسد چون آدم بیشتر اب میریزد تا وضو ،خب چرا در وضو فرمود حوله من مکانه ،در وضو فرمود تدیره، بعد اگر این انگشتر تنگ بوده ،چسبان بوده ،آب نمیرفته اون زیر، خب کسی فتوا نمیده که وضو صحیح است، این روایت اطلاق داره ،و ان نسیت نمیگم نماز را بخوان)

یا اصلا آقای حکیم مال وضو ،ما ممکن است ملتزم بشیم، این معنایی که عرض میکنم این را ظاهرا اقای خویی نفرموده در ذهنم نیست کسی فرموده باشه ولی اقای خویی در ذهنم نیست که فرموده باشه اقای تبریزی هم ۱۰۰ درصد نفرموده ولکن ما اصلا میگیم این اصلا برای همین وصول الماء است اصلا امام (علیه السلام) میفرماید آقا ،تو اگر فراموش کردی ولو اب هم نرسیده نمازت را لازم نیست اعاده بکنی ،بعید هم نیست که فقیه همین طور فتوا بده که آقا الان یک کسی انگشتر دستش هست بهش میگن برو دستت رو بشور دستش رو میشوره ،بعد وقتی که آمد گفت آهان این انگشترت را دور دادی؟نه ،جا به جا کردی؟نه، مگه من نگفتم دستت را بشور؟اون زیر شسته نشده میگه اقا وقتی میگی دستت رو بشور اگر شما مقصودت اون است باید این را بیان بفرمایی ، وقتی میگن برو دستت را بشور،شستن متعارف مراد است، لذا وقتی مثلا یک کسی را میگن برو دستت را بشور صورتت را بشور نقاش است بعد بیان بگن که کو اون ذره بین را بیار یک لکه ی رنگ اینجا،اینجا را نشستی، اینا احتیاج به بیان داره، اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم یعنی متعارف، مردم چطور میشورن دستاشون رو شما برو بشور و الا نقاش ها اینایی که کارشون با چسب هست بدبختا عمرش این نمازاش باطل است چون هر کار بکند باز یک لکه ی رنگ و چسب گوشه و کنار میماند مخصوصا در غسل این گوشه چشم و سر و مو و پا، امام (علیه السلام) میفرماید اگر فراموش کردی من نمیگم که برو نمازت را اعاده بکن چون اون مقداری که واجب است قصد همین ظواهر است نه زیر انگشتر، این روایت دیگه فکر نمیکنم اقای حکیم شما از این معنایی که من عرض کردم بعید میدانم عدول بکنی چون هم ملا هستی و هم منصف ،(واقعا آقای حکیم یک است اقای حکیم سیاستش ،درایتش ،خدمتش ، فهمش همش یک است یکی از واقعا نعمت هایی که از دست ما رفته این است که ما خدمت آقای حکیم نرسیدیم شاید ۱۰ ساله بودیم که ایشون فوت کردند)

این روایت معناش این است ممکن است کسی بگوید آقا فتوا میدی؟نه، زیرا وقتی که همه ی فقها بالاتفاق حتی در ارتکاز عوام، عوام الناس میگه آقا موقعی که وضو میگیری باید وارسی کنی دست و صورتت را ،کسی فتوا نداده ،خب فقیه جرات نمیکند فتوا بده ،چون این چه اطلاقی است که هیچ کس نفهمید، ما حالا تازه فهمیدیم، نمیشه ،لذا این روایت واقعا اگر آقای حکیم شما این روایت را ذکر نمیفرمودی همان میفرمودی حکمت و اونهاست بهتر بود،اونها رو هم شاید فرموده باشه ولی این روایت اصلا ربطی به مقام ندارد مخصوصا با این معنای دومی که عرض کردیم،

خب وجبت الاعاده

 

و ان علم انه کان ملتفتا و مراعیا له و مع ذلک شک فی انه کان داخلا ام لا بنی علی الصحه، اما اگر یقین دارد ملتفت بوده حواسش بوده خورشید را نگاه کرده سایه و ساعت را نگاه کرده ولی مع ذلک شک کرده، اینجا بنی علی الصحه زیرا قاعده ی فراغ داره ،کل ما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو، این قاعده ی فراغ است.

 

و کذا ان کان شاکا فی انه کان ملتفتا ام لا، اگر احتمال التفات هم میده باز نمازش درست است قاعده فراغ دارد ،اذکر است، احتمال اذکریت میده

(سوال سائل:

جواب: اذکر بوده دیگه، وقتی احتمال التفات میده، چون عرض کردم حین العمل همه اذکرند، همان احتمال که میده ،و الا اینکه حواسش ۱۰۰ درصد بود این خیلی کم اتفاق می افتد)

هذا کله اذا کان حین الشک عالما بالدخول ،در این فرض دوم و سوم که ما قائل به عدم اعاده شدیم و قائل به صحت شدیم این در صورتی است که حینی که شک کرده عالم به دخول وقت باشه ولی اگر این الان نمازش تمام شده الان هم شک داره که وقت داخل شده یا نه، این دیگه جای قاعده فراغ نیست زیرا صاحب عروه میفرماید الان نمیتواند وارد نماز بشه بعد نماز قبلیش میخواد درست باشه؟ این معنا ندارد

اینجا بعضی ها به مرحوم صاحب عروه اشکال کردند فرمودند جناب سید ،شرط جریان قاعده ی فراغ این نیست که حین العمل، همان حین الشک بتواند عمل را اتیان بکند و الا نقض میشه به شما، اگر یک کسی نماز ظهر را خواند شک کرد که وضو داشت یا نداشت آیا نماز ظهرش صحیح است ؟بله، قاعده فراغ، میتواند نماز عصرش را بخواند؟نه، نمیتواند وارد نماز عصر شود، خب اگر میگی چطوری بگی نمازش درست است و حال آنکه الان نمیتواند نماز بخواند خب ما هم میگیم کیف اونجا نماز ظهرش درست است با اینکه نمیتواند الان نماز عصر بخواند، این نقض را و این اشکال را هم مرحوم آقای حکیم به صاحب عروه کرده هم اقای خویی به صاحب عروه کرده و شاید آقای داماد هم کرده باشه نمیدانم ولکن به عقل قاصر ما این اشکال به صاحب عروه وارد نیست این نقض وارد نیست به خاطر همانی که دیروز عرض کردیم که در قاعده فراغ و قاعده تجاوز باید انسان حال العملش با حال شکش فرق بکند، در طهارت فرق میکند چون انسان احتمال میده اون زمان وضو گرفته الان فراموش کرده، به خلاف وقت، وقت را نمیشه گفت که شاید اون وقت ،وقت داخل شده الان باز خورشید به عقب برگشته، بگم شاید اون وقت ساعت ۱۲ و نیم نماز خواندم ، فکر کردم ۱۱ و نیم، میگه الان ساعت چنده ؟میگه ۱۲ و ربع، میگه ۱۲ و ربع شک داری وقت داخل شده؟میگه آره شک دارم ،میگه خدا خانه ات را اباد بکند الان تو شک داری اون وقت چطور تو میتوانی اذکر باشی؟ خوب صاحب عروه فرمود اقای خویی، خیلی خوب فرموده، این نکته اش این است، این با طهارت قیاس نمیشه آقای حکیم، در طهارت احتمال اذکریت است، میگه خب من شاید وضو گرفتم فراموش کردم ولی وقت ،وقتی الان من نمیدانم وقت داخل شده یا نه، بگم شاید اون وقت احراز کردم فراموش کردم یعنی چی؟ این نظر صاحب عروه به این است .

خب اقای خویی حالا ما عروه را گذاشتیم کنار شما چی میفرمایید شما میفرمایید این نمازش درست است یا درست نیست؟ میفرماید نمازش باطل است زیرا میفرماید قاعده ی فراغ، قاعده ی تجاوز ،در مقام تصحیح عمل بعد از احراز امر است، اگر یک جایی من شک دارم این عمل درست است یا نه، و منشاء شک من این است که نمیدانم امر داره یا نداره اینجا جای قاعده فراغ نیست اینجا جای قاعده تجاوز نیست، اگر حین الشک عالم به دخول وقت باشه ،احراز کرده که الان امر داره ولی اگر حین الشک عالم به دخول وقت نباشه ، امر را احراز نکرده، لذا میفرماید جاری نمیشه، به عقل قاصر ما این فرمایش هم از جناب اقای خویی درست نیست به دو وجه

وجه اول:آقای خویی این قید را شما از کجا اوردی که باید امر احراز شده باشه بعد شک بکنی در صحت از غیر ناحیه امر این را از کجا آوردی؟ اقای خویی صحیحه ی محمد بن مسلم این است کلما شککت فیه من ما قد مضی فامضه کما هو، من الان شک دارم این درست است یا نه، خود شما هم، عرض کردم دیروز، خودتان فرمودید فکر هم نمیکنم بعید میدانم یک فقیهی این عرضی که الان میکنم را قبول نداشته باشه بعید میدانم، اگر یک کسی نمیداند ساعت ۱۲ و نیم نماز خواند که قطعا وقت داخل شده یا ۱۱ و نیم نماز خوانده که وقت داخل نشده احتمال التفات هم میده خب این چرا نمازش قاعده فراغ شاملش نشه؟ یا احتمال میده این سایه ظل رسیده باشه به فلان جا ،من حواسم بوده که باید به فلان جا برسد ،چرا جاری نشه ؟خب چه گیری داره؟ یه وقت هست که این ساعت ۱۱ و نیم نماز خوانده نمیداند ایا ظهر شده یا نه، بله این اذکریت نیست ،اما اگر یک جایی اذکریت باشه باز باید امر هم احراز بشه، خب اقای خویی این را از کجا شما در آوردی؟

ثانیا آقای خویی باید مکلف امر را حین العمل داشته باشه ،حین العمل این شک داشته که امر داره یا نه ،الان امر داره، حین العمل براش شک است ،روی این جهت من خیال میکنم اون نقض وارد نیست چون اون نقض با اینجا فرق میکند اونجا اذکریت داخلش معنا دارد اینجا اذکریت در اون معنا ندارد .

 

بعد صاحب عروه میفرماید لانه لا یجوز له حین الشک الشروع فی الصلاه که عرض کردیم

(سوال سائل:

جواب:نه دیگه اگر من الان میدانم من افتاب به لب پنجره که رسیده بود نماز خواندم اون وقت خیال میکردم که لب پنجره ظهر میشه الان به شک افتادم اینجا اذکر معنا نداره دیگه چون الان هم افتاب اونجا را شک دارم ، لذا عرض کردم اگر الان فیلم نماز شما را نشان میدهند بعد شما نمیدانی که مثلا این کاری که انجام دادی رکوع است یا رکوع نیست، اصلا مهم نیست به هر جا رسیده باشه،

بله ممکن است یه وقت به نحو شبهه حکمیه، که شما بگی من احتمال میدم اون وقت روایت دیدم ،چمیدانم از منجم سوال کردم که افتاب به اونجا برسه ظهر است یا نه ؟قاعده فراغ و تجاوز در شبهات حکمیه جاری نمیشه، اگر من نمیدانم شرعا ظهر شد یا نه، اون اذکریت برای شبهه موضوعیه ممکن است، ولی در شبهه حکمیه اذکر معنا ندارد دیگه ، آفتاب اینجا بوده)

مساله ۸:یجب الترتیب بین الظهرین بتقدیم الظهر و بین العشائین بتقدیم المغرب فلو عکس عمدا بطل و کذا لو کان جاهلا بالحکم اما لو شرع فی الثانیه قبل الاولی غافلا او معتقدا لاتیانها عدل بعد التذکر ان کان محل العدول باقیا و ان کان فی الوقت المختص بالاولی علی الاقوی کما مر لکن الاحوط الاعاده فی هذه الصوره .

خب میفرماید اگر کسی عمدا بیاد عصر را مقدم بر ظهر کند، این نماز عصرش باطل است زیرا حدیث لاتعاد عالم عامد را که شامل نمیشه ،چون اگر قرار باشه عالم عامد را شامل بشه اصلا ادله ی اجزاء و شرایط لغو میشه، پس اونا برای کجا است، اگر چنانچه این آقا جهل به حکم داشته خیال میکرده نماز عصر هم جایز است اول بخوانی عصر را اول خواند بعد فهمید که نه بابا باید ظهر را اول بخواند این عصر صحیح است یا صحیح نیست صاحب عروه میفرماید نه این باطل است زیرا حدیث لاتعاد جاهل مقصر را شامل نمیشه، معمولا هم کسی که جهل داره نماز عصر را اول بخواند یا نه این مقصر است به خاطر اینکه هر کس که میداند نماز ظهر و عصر واجب است میداند که باید ظهر را اول بخواند کسی نیست که بگه اقا من نمیدانم، این قطعا یا باید اصلا در یک خانه ای بوده که نماز نمیدانستن اصلا چی هست، الان بالغ شده میخواد نماز بخواند، یا حدیث الاسلام است تازه میخواد بیاد شیعه بشه ،چون غیر شیعه که بدرد نمیخورد (وقتی آدم شیعه نباشه حالا یهودی یا مسیحی و یا غیره باشد، فرقی نمیکند، باطل، باطل است دیگر ،یک نفر افتاده بود از ۴ طبقه مرده بود یک کسی گفت که خدا رحم کرد دستش قطع نشد، بی عقل نادان ،حالا که این مرده دستش هم قطع میشد چی میشد مثلا ،کسی که شیعه ۱۲ امامی نباشد حالا ۶ امامی باشد زیدی باشه اصلا برای امیر المونین (علیه السلام) بمیرد به چه دردی میخورد؟)خب این در ما نحن فیه حدیث الاسلام است تازه امده شیعه شده فرمودند حدیث لا تعاد جاهل مقصر را شامل نمیشه چرا شامل نمیشه؟فرمودند چون نسبت حدیث لاتعاد با ادله ی اجزاء و شرایط عام و خاص من وجه است اگر جاهل مقصر را ما ندیم به ادله ی اجزاء و شرایط،اجزاءو شرایط لغو میشه، و در حکومت باید از تقدم حاکم بر محکوم لغویت محکوم لازم نیاد، این محکوم اگر لغو شد که حاکم مقدم نمیشه

(سوال سائل:

جواب: لغو میشه، یعنی حمل بر فرد نادر میشه ،چون مگر عالم عامد چقدر است چقدر دیوانه پیدا میشه در عالم که هم دیوانه ای باشد که بداند نماز باید بخواند میداند که نماز قرائت داره میداند که اگر قرائت را نخواند نمازش باطل است باز بگه من میخوام نماز بدون قرائت بخوانم، این دیگه واقعا این باید یک دیوانه ای باشه که به نظر من دیوانه ملا باشه عقلش به اینجاها برسه ،خب این نمیشه، لغو است لذا جاهل مقصر را ما باید بدیم به ادله ی اجزاء و شرایط )

خب این بیان به این مقدار درست نیست زیرا اولا :اگر فقط عالم عامد از حدیث لاتعاد خارج باشه و جاهل مقصر خارج نباشه، این طوری نیست که لغو بشه، حالا این ان شاء الله در حدیث لاتعاد،حدیث لا تعاد را ما شاید حدود ۱۰ سال پیش بحث کردیم فکر میکنم نوشته هاش و صوت هاش در فضای مجازی باشه، یکی از اقایون تقریر نوشته بود صوت هم هست ظاهرا ،

 

حالا ما افرض گیریم لغو بشه خب اگر لغو بشه شما میفرمایید ما جاهل مقصر را باید بدیم به این ادله ی اجزاء و شرایط ،میگیم نه ،برای خروج از لغویت برای خروج از حمل بر فرد نادر چند راه وجود داره

یکی اینکه میاییم بعضی از جاهل های مقصر را با بعضی از جاهل قاصر اینا را میدیم به ادله ی اجزاء و شرایط مثلا حمد هم در نماز واحب است سوره هم واجب است ولی خب حمد مهم تر است میگیم آقا هر کس که خلل به حمد برساند چه قصورا چه تقصیرا باید اعاده بکند اینهایی که خلل به سوره برسانند ولو تقصیر داشته باشند اعاده لازم نیست، شما میخوای دلیل از حمل بر فرد نادر خارج بشه ،شما میخوای لغو نشه ،خب چند راه داره ،آقای خویی وقتی چند راه داره چرا شما میفرمایید که جاهل مقصر را باید بدی به ادله اجزاء و شرایط، این است که راه منحصر نیست

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo