« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی احکام الاوقتالتحری فی باب الوقتالمساله الخامسه و السادسه و السابعه

 

یک نکته ای که در این شخصی که تمکن از تحصیل علم ندارد و عاجز است، خب آقای صاحب عروه شما فرمودی لا یبعد کفایه الظن، البته یک عبارتی بعدش داشت ولکن لایترک الاحتیاط ،عرض کردم بعضی ها این را احتیاط لزومی فهمیدن لذا مثلا آسید ابو الحسن اصفهانی احتیاط لزومی فهمیده حاشیه زده که لایلزم در مواقع عامه که این بحثش گذشته بود.

 

اون نکته ای که الان میخوام عرض کنم این است که خب آقای صاحب عروه در قبله تحری لازم است یعنی باید تا اونجایی که ممکن است این ظنش را قوی تر بکند باید به حدی برساند که دیگه بیشتر از اون نمیتواند ولی در این جا ظاهر عروه این است که تحری لازم نیست و حاشیه هایی هم که زدند توش من حاشیه ای ندیدم که تحری لازم باشه ،خب ممکن است کسی بگه آقا ادله مطلق است تحری لازم نیست ،مطلق ظن، میگیم نه ،مطلق ظن نیست ،چون عمده دلیل آقای خویی این موثقه ی سماعه است موثقه ی سماعه هم این است که اجتهد رایک و تعمد القبله جهدک یعنی سعی خودت را بکن تا اونجایی که ممکن است، نمیدانم خود اقای خویی هم به این بحث اشاره نکرده در اینجا تقریرش نیست تو کلمات آقای حکیم هم ندیدم این آقایون هم که کلماتشون رو نگاه کردم ۵ یا ۶ نفر اینا هم من ندیدم که به این نکته توجه کنند ولکن خب اقای خویی شما که موثقه ی سماعه را قبول کردی موثقه ی سماعه این است که باید تحری بکنی تا اونجایی که ممکن است ظنت را زیاد بکنی .

 

مسئله ی بعدی که مرحوم صاحب عروه بیان میفرماید این است که مسئله ی ۵: اذا اعتقد دخول الوقت فشرع و فی اثناء الصلاه تبدل یقینه بالشک لا یکفی فی الحکم بالصحه الا اذا کان حین الشک عالما بدخول الوقت اذ لااقل من انه یدخل تحت المسئله المتقدمه من الصحه مع دخول الوقت فی الاثناء.

اگر کسی یقین پیدا کرد که الان وقت داخل شده و نماز خواند در اثناء نماز شک کرد که واقعا وقت داخل شده بود یا نه این دو صورت دارد

یک صورت این است که همان وقتی که شک کرد اون وقت یقین داشت که وقت داخل شده در این صورت صاحب عروه میفرماید این نمازش درست است زیرا اون روایت اسماعیل بن ریاح این بود که اگر در اثناء صلاه، وقت داخل بشه نمازش درست است، کسی که با یقین به دخول وقت شروع کرده به نماز، بعد در وسط نماز یقین کرده که اونوقت وقت داخل نبوده، الان داخل شده، اینجا نمازش درست است ،خب کسی که یقین داشته بعد در اثناء شک میکند احتمال میده که کل نمازش در وقت باشه خب به طریق اولی نمازش درست میشه این نسبت به این صورتی که حین الشک علم داره به دخول وقت.

 

اما اگر همان حین الشک هم شک داره که الان هم وقت داخل شده یا نه ،این آیا نمازش درست است یا نمازش درست نیست؟ صاحب عروه میفرماید نمازش باطل است زیرا روایت اسماعیل بن ریاح که اینجا را شامل نمیشه اون روایت اسماعیل بن ریاح این بود که در اثناء، وقت داخل شده، قاعده فراغ و تجاوز و اصاله الصحه ،خب قاعده تجاوز را میخوای در چی جاری کنی؟ در وقت جاری کنی که نمیدانم اجزاء سابقه وقت را داشته یا نداشته خب اینجا قاعده تجاوز جاری نمیشه، زیرا یک حرفی آقای خویی داره میفرماید قاعده تجاوز و قاعده فراغ مال جایی است که امر مولا محرز است شک دارم در امتثالش ولی اینجا شک دارم مولا امر داشته یا نه، چون تا وقت داخل نشه وجوب نمیاد، در موارد شک در امر مولا جای قاعده تجاوز نیست ،جای قاعده فراغ نیست ،حتی گیریم که قاعده تجاوز و قاعده فراغ نسبت به اجزاء سابقه جاری میشه، خیله خب دو رکعت نماز را خواندی این دو رکعت درست است امانسبت به اجزاء لاحقه چی؟قاعده فراغ و تجاوز مال جایی است که مکلف بعد از عمل شک بکند این قبل از عمل شک دارد، در رکعت دوم نمیداند این دو رکعتی که میخواهد بعد بخواند در وقت هست یا در وقت نیست شک بعد از عمل که نیست شک قبل از عمل است لذا قاعده فراغ و تجاوز اگر اون اجزاء سابقه را هم درست کند اجزاء لاحقه باقی میماند ،خب ممکن است کسی بگه آقا اجزاء سابقه درست است؟بله خب لازمه ی درست بودن اجزاء سابقه این است که اجزاء لاحقه هم درست باشه چون نماز یک تکلیف است نمیشه نصفش درست باشد نصفش غلط باشد یا کلش باطل است یا کلش صحیح است شما قبول داری اجزاء سابقه درست است؟بله ،اجزاء لاحقه هم به دلالت اقتضاء درست است لازمه ی عقلی صحت اجزاء سابقه، صحت اجزاء لاحقه است، خب میگیم آقا اجزاء لاحقه قبول داری غلط است؟بله، استصحاب عدم وقت یا قاعده تجاوز ،خود قاعده تجاوز دو تا لسان دارد ان الشک فی شیء لم تجزه، این اجزاء لاحقه باطل است؟ بله، خب لازمه ی عقلیش این است که اون اجزاء سابقه هم باطل باشه، مضافا به اینکه لوازم عقلی اطلاق هیچ وقت بار نمیشه، دلالت اقتضاء برای جایی است که منصوص باشه و الا اگر دلالت اقتضاء با اطلاق هم درست میشد مثبتات اصول همش حجت بود، اینکه مثبتات اصول حجت نیست به خاطر اینکه اطلاق زور ندارد لوازم را درست بکند، بله یک وقت هست مورد خودش یه لازمه داره، بله، او درست است ولی اطلاق روایت نمیتواند دلالت اقتضاء داشته باشه و لوازم را درست بکند خب این در ما نحن فیه نسبت به اونجایی که حینی که شک کرد ،یقین داشت که الان وقت داخل شده، حالا آقای خویی مسئله ،اگر این شخص الان یقین داره که وقت داخل شده ،اول هم یقین داشته وقت داخل شده شروع به نماز کرده، در اثناء شک کرد که واقعا اول وقت داخل شده بود یا نه، شما که روایت اسماعیل بن ریاح را قبول نداری سندا، در سندش مناقشه میکنی خب اگر در سندش مناقشه میکنی شما این نماز را صحیح میدانی؟ میفرماید بله، چرا؟ لجریان قاعده التجاوز یا قاعده الفراغ ،چون این اجزاء قبلی نمیدانم درست است یا درست نیست قاعده فراغ میفرماید کل ما شککت فیه قد مضی فامضه کما هو ،خب آقای خویی شما که در یکی دو صفحه بعد هم میفرمایید در جاهای دیگر هم فرمودید که قاعده فراغ و تجاوز، تعبد به امتثال است در جایی که امر را احراز کرده باشی ،تکلیف را احراز کرده باشی ،در جایی که شک در وجود تکلیف و امر داری جای قاعده فراغ نیست ، اینجا آقای خویی دو جور فرمایششون هست در این فقه، مثلا یک مسئله، من نمیدانم ساعت ۱۲ و نیم نماز خواندم که اگر ۱۲ و نیم نماز خوانده باشم قطعا نمازم درست است، یا ۱۱ و نیم نماز خواندم که هنوز زوال شمس نشده، ایشون فرموده اگر احتمال میدی که حین الصلاه حواست بوده و توجه داشتی، قاعده فراغ جاری میشه میگه نمازت درست است،

جای دیگر مثل همین جا دو صفحه بعد یا یک صفحه بعد میفرماید نه قاعده فراغ و تجاوز برای جایی است که امر مولا محرز باشد خب اینجا که امر مولا محرز نیست، ولکن شاید جمع بین کلمات آقای خویی این باشه که سر اینکه ایشون میفرماید برای قاعده فراغ و قاعده تجاوز باید امر مولا محرز باشه، سرش این است که قاعده تجاوز یا قاعده فراغ شرطش اذکریت است الان من نمیدانم مولا امر داره یا نداره، معنا نداره من اذکر باشم الان نمیدانم ظهر شده یا نشده این اذکریت معنا نداره ولی در اونجایی که مثال زده اذکریت معنا داره چون احتمال میدم حواسم بود خوب به ساعت نگاه کردم ۱۲ و نیم بود،اینجا اطلاق فتوای به صحت که مرحوم آقای خویی فرموده لقاعده التجاوز لا للصحیحه ،اطلاقش قطعا اشتباه است طبق مسلک خودش، چون اذا اعتقد دخول الوقت، این یقین داشته آفتاب به اینجا که میرسه زوال شمس است ،اتفاقا یه دفعه وسط نماز شک کرده که از کجا، خب اینجا اذکریت معنا نداره، بله یه وقت هست میگه نکنه این افتاب من حواسم نبود به آجر رسیده بود، به سنگ نرسیده بود، اگر به سنگ مرمر رسیده بود ظهر بود ،به اجر ظهر نبود، اینجا بله اذکریت معنا داره، لذا اینجا آقای خویی باید قطعا یک قیدی بزند، مگر اینکه اقای خویی بیاد بگه اصلا عروه همین مسئله است، تفصیل نده، مقصودش همینی است که شما میگی، میگیم نه این خلاف ظاهر است عروه اطلاق داره از کجا شما این را میفرمایید لذا این اشکال به آقای خویی وارد است، حالا یک کسی بگه اقا شما با اقای خویی چیکار دارید صحیحه اسماعیل بن ریاح را که قبول نداری؟نه، خب این نماز صحیح است یا صحیح نیست؟ به نظر قاصر ما این نماز باید همین تفصیلی که نسبت به آقای خویی عرض کردم این تفصیل را اینجا هم ما بدیم چون این واقعا برای ما مجمل است که ایا اخبار قاعده فراغ و اخبار قاعده تجاوز ایا اینها مشروط و منوط به اذکریت است که اگر مکلف بداند حین العمل اذکر نبوده،مرحوم آقای حکیم اذکریت را منکر است میفرماید نه اون حکمت است هر وقت شک بکنی در صحت عمل بعد از عمل اون عمل درست است ولکن ما فکر میکنم قاعده فراغ و تجاوز را ۴ مرتبه بحث کردیم ۳ مرتبه که ۱۰۰درصداست ولی احتمال میدم ۴ مرتبه ولی در عین حال هر وقت به این کبری میرسیم این را نمیفهمیم که واقعا این اخبار مطلق است یا مطلق نیست، روی این جهت احتیاط میکنیم اون جایی که احتمال اذکریت میده اونجا درست است، اونجایی که قطع داره به غفلت اونجا احتیاط واجب این است که نمازش را اعاده بکند و دوباره شروع بکند چون استصحاب عدم دخول وقت میگه در وقت نخواندی،اگه کسی بگه شما که استصحاب را قبول نداری،میگیم قاعده اشتغال،چون من یقین دارم مکلف هستم، اشتغال یقینی دارم،شک میکنم که آیا برائت ذمه پیدا کردم یا نه، برائت هم که گفتیم رفع ما لا یعلمون از این موارد منصرف است ،لذا باید احتیاط کنم تا فراغ یقینی حاصل کنم

 

مسئله ۶ مرحوم صاحب عروه میفرماید اذا شک بعد الدخول فی الصلاه فی انه راعی الوقت و احرز دخوله ام لا ،(در مسئله ۵ اعتقد دخول الوقت، یقین داشت، در مسئله ۶ نه، اصلا شک میکند که ایا واقعا یقین پیدا کرده بود به دخول وقت یا عن غفله یا عن شک همین طور شک داشت شروع کرد به نماز خواندن)

فان کان حین شکه عالما بالدخول ،اگر حین شک عالم به دخول بوده لا یبعد الحکم بالصحه، بعید نیست که قائل به صحت بشیم ،و الا یعنی اگر حین شک عالم به دخول نبوده وجبت الاعاده بعد الاحراز ،خب چرا؟ممکن است صاحب عروه بفرماید این اگر عالم بوده داخل صحیحه اسماعیل بن ریاح است، خب اگر کسی اشکال بکند که آقا صحیحه اسماعیل بن ریاح، فرض این است که حین الدخول تری وقت الصلاه، این الان شک داره، تمسک به عام در شبهه مصداقیه است،شک که تری نمیشه، خب ممکن است بگی این تری به عنوان اینکه بتواند قصد قربت بکند این طریق است موضوعیت ندارد، خب ما که گفتیم درست نیست، صاحب عروه هم درست نمیداند صاحب عروه هم با غفلت اشکال کرد، خب اینجا باید چکار بکنیم ؟کسی ممکن است بیاد بگه قاعده تجاوز قاعده فراغ، قاعده تجاوز را میخوای در چی جاری بکنی؟ میخوای در وقت جاری کنی؟اشکال اقای خویی این است که آقا قاعده تجاوز برای جایی است که امر مولا محرز باشه شک داریم در امتثال، اینجا امر مولا محرز نیست ،خب این اشکال درست نیست چون عرض کردیم اگر احتمال میده که رعایت کرده باشه احتمال میده اذکر باشه قاعده تجاوز جاری میشه.

 

یک اشکال دیگر که قاعده تجاوز، در وقت دارد این است که آقا وقت محل نداره، ببین، نماز شرطش این است که در وقت باشه، وقت شرطش این نیست که با نماز باشه، الان میگن شما وارد نماز عصر شدی نمیدونی نماز ظهر خواندی یا نخواندی خب قاعده تجاوز جاری کنیم بگیم نمیخواد بخوانی، آقای خویی فرموده نه ،باید بخوانی زیرا میفرماید شرط نماز عصر این است که بعد از نماز ظهر باشه، شرط نماز ظهر این نیست که قبل از نماز عصر باشه، لذا اگر کسی نماز ظهر خواند عصر اصلا نخواند ظهرش درست است، باید اونی که درش قاعده تجاوز جاری میشه،محل داشته باشه، وقت محل نداره، صلاه است که محلش این است، وقت که محل نداره، وقت شرطش این نیست که همراه نماز باشه، نماز شرطش این است که همراه وقت باشه، لذا وقت قاعده تجاوز نداره ،بله قاعده فراغ خوب است چون که این اجزاء سابق نمیدانم درست است یا درست نیست قاعده فراغ میفرماید کل ما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو ،نصفش به تعبد درست است، نصفش هم به وجدان درست است، لذا این نماز، میشه نماز صحیح، خب ان قلت احتمال میدی این شک ، شک جدید نباشه شاید قبل از آنی که نماز را شروع بکنی شک داشتی که وقت داخل شده یا داخل نشده، این یه عویصه ای است چون قاعده فراغ شرطش این است که شک بعد از عمل حادث بشه، شک قبل از عمل که قاعده فراغ نداره، شاید این شکت الان حادث شده باشه، یک کسی بیاد بگه آقا اینجا من استصحاب میکنم میگم اصل این است که این شک من در اول صلاه نبوده خب گفتم آقا این مثبت است شک در اول صلاه نبوده لازمه ی عقلیش این است که شک بعد از نماز حادث شده، مثبتات اصول که حجت نیست، گفتن نه ما احتیاج نداریم ثابت بکنیم که شک بعد از عمل بوده ،همین قدر که شک قبل از عمل نباشه کافی است، خب این حرف ها به عقل قاصر ما درست نیست زیرا ما یک قاعده تجاوز داریم یک قاعده فراغ داریم ،قاعده ی فراغ کل ما مضی من صلاتک و طهورک فامضه یا کل ما شککت فیه مما قد مضی فامضه، صحیحه محمد بن مسلم خب کل ما شککت فیه ما قد مضی، اون قاعده فراغ، ظاهر روایت این است که شک باید بعد از عمل باشه، حالا در قاعده تجاوز ممکن است شما بگی انما الشک فی شیء لم تجزه ،موضوعش این است که شک وقتی باشه که تجاوز نکردی باید اعتنا بکنی ولی اگر این شک از اون شک ها نباشه اعتنا لازم نیست، بگی استصحاب میگه این شک مما لم تجزه نبود، ولی در قاعده فراغ که دیگه تصریح روایت کل ما شککت فیه مما قد مضی، ما مضی من صلاتک، من طهورک، روی این جهت استصحاب میگه این شک ،بعد حاصل نشده ،شک داری ،جای قاعده فراغ نیست باید کلا این نماز را دوباره بخوانی ،حتی اگر حین الشک عالم به دخول وقت باشی این طبق مسلک آقای خویی و آقای صاحب عروه هر دو، چه کسی صحیحه ی اسماعیل بن ریاح را معتبر بداند چه کسی معتبر نداند، مقتضای قاعده این است ما هم که اصلا استصحاب را قبول نداریم که باز چیز تر، خب این نسبت به این مسئله ۶ که مقتضای قاعده را عرض کردیم.

 

مسئله ۷ مرحوم صاحب عروه میفرماید اذا شک بعد الفراغ من الصلاه فی انها وقعت فی الوقت او لا ،نماز تمام شد نمیداند در وقت بود یا در وقت نبود ،فان علم عدم الالتفات الی الوقت حین الشروع وجبت الاعاده، اگر یقین داره که اصلا ملتفت نبوده ،قبل از نماز غفلت داشته ،همین طور شروع کرده ،خب این باید اعاده بکند، زیرا استصحاب میگه وقت داخل نشده ،قاعده اشتغال میگه اشتغال یقینی یستدعی برائته یقینیه، قاعده فراغ هم که ندارد، قاعده تجاوز هم که ندارد، صحیحه اسماعیل بن ریاح هم که در کار نیست خب این نماز باید اعاده بشه ،و ان علم انه کان ملتفتا و مراعیا له ،اگر می‌داند که ملتفت بود، رعایت کرده ،و مع ذلک شک فی انه کان داخلا ام لا ،باز شک میکند که وقت داخل شده بود یا نه، بنی علی الصحه، بنا بر صحت میگذاره ،و کذا ان کان شاکا مسئله ۳ صورت دارد

صورت اول:انسان یقین داره که حین الصلاه غافل بود، وجبت الاعاده زیرا قاعده فراغ و تجاوز نداره اصالته الصحه ندارد و صحیحه اسماعیل بن ریاح هم نیست چون فرض این است که الان هم شک داره وقت داخل شده یا نه.

 

اگر چنانچه احتمال میده که وقت داخل شده، اگر احتمال میده که مراعات کرده یعنی اذکر بوده، قاعده فراغ جاری میشه،

 

علم داره که حواسش بوده ،قاعده فراغ جاری میشه ولی باید حین العمل عالم باشه به دخول وقت، زیرا صاحب عروه از اونهایی است که اذکریت را معتبر می‌داند، وقتی اذکریت را معتبر می‌داند اگر الان بنده شک دارم که وقت داخل شده یا نشده، معنا نداره من بگم حین العمل اذکر بودم، چون الان شما میبینی وقت نبوده این طوری نیست که بگی شاید وقت داخل شده باز خارج شده، اذکریت مثل این میماند که یک کسی بگه آقا من نمیدانم ساعت ۱۲ و نیم نماز خواندم یا ۱۱ و نیم نماز خواندم یا ۱۱:۴۰ ،میگه خب ۱۱:۴۰ وقت داخل میشه؟ میگه شک دارم؟ خب اذکر نیستی، اذکر یعنی باید احتمال بدی که روی اون تقدیر قطعا نمازت درست است ،مراعات وقت معناش این است یعنی من احتمال میدم افتاب رسیده باشه به سنگ که اگر رسیده باشه به سنگ، اونجا قطعا ظهر شده الان هم میدانم اگر آفتاب به سنگ برسد ظهر است، این جای قاعده فراغ است، اذکر است، ولی الان اگر من میدانم که آفتاب قطعا به سنگ رسید ولی الان نمیدانم که آفتاب به سنگ برسد ظهر است یا نه، این اذکر معنا نداره ،چون اذکر یعنی انسان فعلش را نمیداند، اصلا قاعده فراغ لبش این است که صورت عمل محفوظ نیست احتمال میدم رکوع کرده باشم چون اگر رکوع کرده باشم قطعا درست است، ولی اگر من احتمال میدم مثلا اینقدر خم شدم احتمال میدم که اصلا خم نشده باشم، حالا سوال میکنم که آقا اگر اینقدر خم شدی به این رکوع میگن؟ میگه شک دارم، اینجا قاعده فراغ نیست، قاعده فراغ یعنی بر یک عدل قطعا نمازت درست است بر یک عدل نمازت باطل است، شما شک داری کدام عدل را اوردی ،ولی اگر صورت عمل فیلم عمل را بیان برات بگذارند تو فیلمت را ببینی و الان شک داری که این وقت داخل شده یا نه اینجا جای قاعده فراغ نیست، اینجا جای قاعده تجاوز نیست اینجا جای اصاله الصحه نیست، جای صحیحه اسماعیل بن ریاح نیست و این نماز باطل است، اگر چنانچه عالم به دخول وقت باشه احتمال اذکریت بده خب بله ولی اگر احتمال اذکریت نده ما احتیاط واجب داریم چون عرض کردیم این روایات برای ما محرز نیست که میخواد چی بفرماید، این چجوری میشه، یکی از معضلات همین تشخیص بین علت و حکمت است ،چند روز پیش هم عرض کردم ما تا به امروز نمیدانیم مثلا در باب عده میگن اختلاط میاه حکمت است، لذا اگر زنی دو سال است اصلا نزدیکی نداشته، مقاربت نداشته، باز باید عده نگه دارد، اصلا اگر کسی الان ۲۰ سال است اصلا دخول نکرده مریض است باز باید عده نگه دارد، این سرش میگن اون حکمت است، یک جاهایی مثل همین اذکریت میگن علت است، این تشخیص علت و حکمت یک عویصه ای است، حالا ظهور عناوین در علیت است حمل بر حکمت خلاف ظاهر است حالا بعضی جاهاش است به یک قرائنی انسان احراز میکند بعضی جاهاش است که به یک قرائنی نمیشه احراز کرد، این قاعده فراغ هم احرازش یکی از مشکلات است که چطور ما بگیم علت است یا حکمت است

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo