« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی احکام الاوقاتالكلام في حجية خبر الثقة اذا لم يكن مفيدا للاطمئنان النوعي تنجيزا و تعذيرا

 

کلام در این بود که آیا دخول وقت به خبر عدل واحد اثبات میشه؟

 

آقای خویی فرمود خبر عدل واحد نمیخواد شاهد ثقه واحد ولو کافر باشه ثابت میشه.

خب در ما نحن فیه بعضی ها مثل آقای داماد اشکال کردند که آقا خبر ثقه در صورتی حجت است که اطمینان آور باشه اطمینان شخصی نه اطمینان نوعی یعنی نوع مردم از این خبر اطمینان پیدا کنند اما اگر نوع مردم اطمینان پیدا نکنند این خبر حجت نیست، لذا خبر عادل هم حجت نیست ،بینه هم اگر اطمینان آور نباشه حجت نیست ،فکیف بخبر واحد.

 

ما عرضمان این است که مسلم است که این حرف علی اطلاقه در سیره عقلا غلط است، اگر الان یک آقایی بیاد بگه که مولا گفته ۸ صبح بیا، این خبر به هر کی برسه میگه این مولا اصلا ۸ صبح اصلا میره در فلان مکان میخوابه، ۵ در جلوترش هم بسته است ،اصلا گفته هیچ وقت به اینجا کسی عبور نکنه، یعنی چی بیا؟نرو ،فردا مولا بگه چرا نیامدی میگه آقا من حقیقتش آخه دیدم ۸ صبح با وضعیت شما جور در نمیاد، اتفاقا به چند نفر دیگه هم گفتم، گفتن این اشتباه کرده، ۸ شب بوده، حالیش نشده ،عقلا این را معذور نمیدانند، عقلا تفصیل میدهند بین تنجیز و تعذیر، تنجیزش که مسلم است منجز میدانند ،در تعذیرش هم ما سابقا میگفتیم یک فطرتی فکر ما هم همین بود خبری که اطمینان نوعی برایش نیست این خبر دلیل بر حجیت ندارد این ظهورات دلیل بر حجیت ندارند بعد شنیدم که مرحوم آقای بروجردی هم همین طور میفرمود، بعد یک مدتی فکر کردیم دیدم نه باید تفصیل داد بین تنجیز و تعذیر ،باز یک مدتی فکر کردم دیدم تعذیرش هم ممکن است حق با آقای خویی باشه و معذر باشه، منتها اون طوری که در تنجیز من جازم و مطمئن هستم در تعذیر الان وسوسه دارم.

 

یک حرفی در این کلمات آقای صدر هست حرف علمی نیست ولی حرف قشنگی است مثلا میبینی که صحیحی تمسک میکند به تبادر، اعمی هم تمسک میکند به تواتر، نه صحیحی خدایی نکرده خائن است و پول گرفته که صحیحی را درست بکند، و نه اعمی خدایی نکرده خائن است و پول گرفته اعمی را درست بکند، خب این چطور میشه صحیحی هم یه عالمی است برجسته فهیم مثل آخوند، یک کسی هم مثل آقای خویی اعمی میشه، خب نمیشه گفت آخوند حالیش نشده ،آقای خویی حالیش نشده ،هیچ کدام اینها هم خدایی نکرده پول نگرفته اند ،خب بعضی ها دیدم به من اعتراض میکنند شما تعصبی که روی مذهب داری در مباحث علمیت تاثیر گذاشته، گفتم این هم یکی از تهمت هایی است که یواش یواش به تهمت هایی که قبلا میزدن اضافه کردن،دیدن اونا چیزی نیست باز این تهمت جدید درست کردن، گفتم مگر من چه داعی دارم؟ تعصب مذهبی دارم که بر خلاف مذهب صحبت بکنم ؟!اصلا این جور در میاد با تعصب مذهبی؟!

 

اگر منظورتون این است که یک چیزایی قطعا جزء مذهب است ولی یک روایتی، یک چیزی بر خلاف آن است ما باید این را توجیه بکنیم ،خب اینکه کار فقیه است، بنده میخوام چیزی بگم که دل امام صادق (علیه السلام) شاد بشه ،خب آقای آخوند که صحیحی است اینکه دنبال این نیست که خدایی نکرده حرف اشتباه بزنه که، خب سرش چیه؟سرش این است که یک مثال هایی را اخوند در ذهنش میاره مثلا در صلاه که اگر اون مثال ها را به اعمی هم بگی اعمی هم قبول داره که این ها ظهور در صحیح داره، مثلا به بچه اش میگه نماز خواندی؟ میگه نه، مادرش میگه بابا من که الان دیدمنماز میخواندی، میگه درسته ولی من وضو نداشتم ،چون نماز خواندی یعنی نماز درست خواندی، اعمی هم باز همین طور است یک چیزایی در ذهنش میاره که اگر اون ها را به صحیحی بگی صحیحی هم اونها را قبول داره که ظهور در اعم داره مثل این میماند که میگه آقا نماز بدون وضو باطل است میگه آقا اصلا نماز نیست میگه نماز است دیگه خب به اون هم بگی همین طور است ،کلام در این است که باید اینقدر این زیر و بالا بکند این مثال ها را در ذهنش، چون خیلی از مثال ها ممکن است قرینه همراهش باشه من حیث لایشعر خودش متوجه نیست اینقدر باید این مثال ها در ذهنش پایین بالا بکند که اگر این مثال ها قرینه داشت این متوجه شود، سیره هم همین طور است اینکه واقعا مثلا یک کسی بیاد بگه آقای خویی میفرماید خبر ثقه مطلقا حجت است ولو نوعا اطمینان آور نباشه یک کسی این را بگه ،یک کسی دیگه بیاد بگه آقای بروجردی میفرماید خبر ثقه حجت است، خب این در ما نحن فیه این طوری نیست که مثلا سیره عقلا بر حجیت خبر واحد است، مثلا آقای خویی سیره را حالیش نشده؟ یا آقای بروجردی حالیش نشده ؟سیره مثلا یک چیز مهمی است؟ مثلا اطراف علم اجمالی است که بگی حالا مثلا...؟ خب سیره را هر کسی حالیش میشه ،این سرش همین است که این در واقع مثلا آقای بروجردی یک مثال هایی را از خودش ممکن است در ذهنش بیاره که همه ی اون مثال ها جنبه ی عذریت داره تنجز نداره، آقای خویی میبینی ممکن است یک مثال هایی را در ذهنش بیاره که جنبه ی تنجز داره ولی غافل از این است که بابا هر دو را باید بیاری مثلا زیر و بالا بکنی ،لذا این ها این طوری نیست که یک کسی بگه فلانی مثلا خبر ثقه را در صورتی حجت میداند که مثلا اطمینان آور باشه ،نه این باید یک مقداری بیشتر اون ها را بررسی بکنیم، بعد هم خب سیره یک چیزی است که در مرآی و منظر است، دیگه آقا تا حرف میزنی میگی سیره عقلا بر اینه، میگی ما هم جزء عقلاییم دیگه مگه ما جزء چی هستیم، میگه برو فکر کن ،خب سیره که فکر کردنی نیست، سیره گوش میخواد و دو تا چشم، تو عینک داری ما عینک هم نداریم این است که این مطلب که واقعا کسی بیاد بگه خبر ثقه در صورتی حجت است که اطمینان آور باشه این به نظر من یک ادعای بدون شاهد است بدون وجه است ولو خب بعضی از بزرگان فرموده باشند، معمولا اینها در قمی ها پیدا میشه، در نجفی ها من کسی سراغ ندارم که گفته باشه خبر ثقه در صورتی حجت است که اطمینان آور باشه،

 

خب این در ما نحن فیه ولکن ما این را عرض میکنیم شما نگاه کنید اگر ما بیایم بگیم که آقا خبر ثقه حجت است در صورتی که نوعا اطمینان آور باشه این قطعا در فقه گیر میکنیم، چون این اخبار ثقات،یا این اخبار عدولی که فقها بر طبقش فتوا میدهند ،اطمینان از کجا میاد؟ اطمینان نمیاد، حل این اختلاف تو این است، ببین شما نگاه میکنید میبینید جل فقها بلکه کل فقها همه به خبر واحد عمل کردند اونی هم که منکر حجیت خبر واحد است اون هم به همین اخبار عمل کرده بهش میگی چرا عمل کردی میگه این محفوف به قرائن قطعیه است ،من خیال میکنم منکر حجیت خبر واحد که وقتی به این اخبار عمل میکند میگه این محفوف به قرائن قطعیه است ،این در واقع در اتکازش بوده که این خبر ها حجت است منتها دیده چی بگه،او که در اصول خودش را کشته گفته خبر واحد حجت نیست خب باید یه چیزی بگه، میگه محفوف به قرائن قطعیه است، اینها قضیه اش به نظرم مثل قضیه جناب عزرائیل است، جناب عزرائیل وقتی خداوند او را موکل بر این گرفتن جان مردم کرد گفت که خدایا خب همه با من دشمن میشوند، الان هم همین طور است هر آدم بد هیکل ،بد قیافه ،بد اخلاق بی همه چی را نستجیر بالله میگن مثل عزارییل میماند، خب خیلی حرف غلطی است، جناب عزراییل از ملائکه مقرب الهی است شاید فکر میکنم بعد از جناب جبراییل و میکاییل حضرت عزراییل در رتبه ۳ یا ۴ باشه بعد خداوند فرمود من راهش را طوری درست میکنم که هیچ کس به فکر تو نیفتد، آقا این تازگی ایست قلبی در آمد ،دیگه یک نفر نیست که بگه آقا عمرش تمام شد، عزرائیل جونش را گرفت ،این منکر حجیت خبر واحد هم گفته اقا من طوری در فقه حرف میزنم که کسی حالیش نشه من از اون حرفم در اصول برگشتم ،میگم آقا این خبر ها محفوف به قرائن قطعیه است ،کو قرائن قطعیه؟ما عرضمان این است که آقای خویی اگر خبر ثقه در سبره عقلا حجت است و متشرعه عمل میکردند چجور میشه که جل فقها اگر نگیم کل فقها در احکام به خبر ثقه عمل کردند ،در موضوعات هیچ کس عمل نکرده یا شذ و ندر عمل کردند این پس معلوم است یک گیری داره یا سیره نیست یا این سیره ردع شده و الا چجور سیره ای است که جل فقها حالیشون نشد؟ خب این قطعا یک نکته ای داره و ای کاش آقای خویی این اشکال را طرح میکرد که چجور میشه اگر این سیره هست و ردع هم نشده ،ما دو چیز درست مقابل هم را در سیره ی بزرگان و فقهای عظام علمای تراز اول مذهب در طول تاریخ میبینیم،؟ این تازگی در آمده که خبر ثقه در موضوعات حجت است ،فکر میکنم همین آقای خویی و شاگرداش، اابته دیگه بعد از این همین طور...، چون اقای خویی اکثر شاگرداش تبعیت کردند نسل های بعدی هم باز همین طور، مگر باز کسی پیدا بشه که حرف اقای خویی را مضمحل بکند که باز برگرده اوضاع و البته همین طور است دیگه، چون نوعا در واقع افراد مقلد هستند، منتها حالا مقلد یک کسی هست که رساله عملیه را باز میکند، یک مقلدی است که مصباح الاصول را باز میکند، او هم مقلد است مجتهد نیست آقای خویی میگه ما هم میگیم این یک نکته که تذکرش لازم بود

بعد یک نکته ای روز یکشنبه عرض کردیم که اون نکته ماند، اون نکته این بود که آقا اگر یک جایی یک موذنی اذان میگه، ما احتمال میدیم که این اذانش منتسب باشه به حدس، از تقویم، این چرا قولش حجت نیست؟

کسی بگه اقا اگر تقویم گفت اول ماه است چرا قولش حجت نیست؟اینجا هم همین طور، میگم اونجا چون داره افطر للرویه و صم للرویه، اونجا رویت داره ،ولی در باب اذان که رویت نداره ،خب موذن اذان میگه ،میگه خب بابا فرمود هم اشد شیء مواظبه علی الوقت،میگیم بله خب بله مواظب بر وقت است که سوال بکند طبق تقویم که این وقت داخل شده یا نشده، لذا اشد شیء مواظبه،میشه ، این چرا حجت نیست؟تقریبا فکر میکنم اجماعی هم هست بعید میدانم کسی پیدا بشه که بگه قول موذن حجت است ولو اینکه بدانیم این از تقویم داره اذان میگه ولی بدانیم که این رفته تقویم را نگاه کرده و پرسیده این چرا ما به اطلاقش اخذ نکنیم؟

خب این جوابش این است که اتفاقا دیدم این روایت که در متون روایی ما وارد شده که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به اذان ابن مکتوم شما اعتماد نکنید به اذان بلال اعتماد کنید،در مغنی ابن قدامه درست برعکسش را از ابوهریره ظاهرا نقل کرده که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمود اذان بلال را ول کنید و به اذان ابن مکتوم امساک کنید و نماز بخوانید، من بعید میدانم حتی الان یک کسی پیدا باشه که گفته باشه قول منجمین یا قول اینهایی که اذان را از حساب ریاضی در میارن حجت است، من بعید میدانم حتی همان ادم های روشن فکر امروزی هم این را حجت بداند، نشنیدم کسی بگه ،مسلم است ،خب سرش این است که اولا اون زمان مثل حالا معلوم نیست تقویم در دسترس بوده که مثلا هر کسی در خانه اش داشته باشه بیاد بگه اذان شده، نوعا موذن ها از روی شمس اذان میگفتند، مخصوصا روایاتی داره که آقا روز ابری است ما نمیدانیم، خب اگر تقویم و اینها اون زمان در دسترس بود و قول مقوم را حجت میدانستند خب یک نفر سوال میکرد آقا روز ابری ؟یا خوف دیگر معنی نداشت، یا میرفتند سوال میکردند آقا روز ابری ما به تقویم مراجعه بکنیم یا نه؟ از این روایت و از این اجماع و این سیره ما قطع پیدا میکنیم که اصلا قول این تقویم و اینها و منجمین اینها اصلا حجیتی نداشته و جای شبهه نداره لذا اگر یک قرائنی باشه که این آقا بر اساس تقویم اذان میگه، مثل موذن های الان، موذن های الان هیچ کدام قولشان معتبر نیست چون موذن های مساجد الان یا رادیو اذان میگه یا اگر هم شخص اذان بگه آدم ۲۰۰ درصد یقین داره که این مثلا تلویزیون گفته یا تو تقویم نوشته اذان ظهر ۵۲ دقیقه، این هم گفته ۵۲ دقیقه است بعد اذان میگه، لذا موذن های الان اصلا حجت نیست خب این هم نباشه، حجت نیست چون ما از کجا احراز بکنیم، این فرمایش اقای گلپایگانی کبراش درست است ولی ما از کجا احراز بکنیم که این آقایی که الان اذان میگه اشد مواظبه علی الوقت هست مثل عامه ی اون زمان از کجا احراز بکنیم صغراش رو؟

خب بعد خدا رحمتش بکند صاحب عروه میفرماید حالا اگر کسی نماز خواند و اصلا حواسش نبود و غافل بود از اینکه وقت داخل شده یا وقت داخل نشده، مسئله چند تا شکل داره، شاید ۱۰ الی ۱۲ تا صورت داشته باشه.

 

۱_ تاره مکلف بدون اینکه قطع داشته باشه، بدون اینکه بینه داشته باشه، بدون اینکه اماره ای داشته باشه، در حالت شک وارد نماز میشه، اگر در حالت شک وارد نماز شد این نمازش مجزی است یا مجزی نیست؟ خب این سه صورت بلکه ۴ صورت دارد

صورت اول:یک وقت هست این آقا وقتی گفت السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته نگاه کرد دید ساعت ۱۲:۱۰ است اذان کی میگن ؟اذان ۱۱:۵۰ ،خب این یقین پیدا میکند کل نمازش در وقت است ،خب اینجا نمازش درست است چون مشکلی نداشته قصد و قربت که رجاءا میاره طوری نیست نمازش هم در وقت است، نگی اقا داره لاتصلی حتی تعلم؟ این تعلم طریق است یعنی حتی تدخل الوقت

 

صورت دوم: این است که این اقا میبینه که ساعت چنده میگه هنوز ۱۱:۴۵ است خب یقین داره کل نمازش در خارج وقت بوده و لذا باطل است .

 

صورت سوم این است که بعد از نماز نمیفهمد که آیا وقت داخل شده بوده یا وقت داخل نشده بوده، نفهمیده، اینجا باز خودش دو شق داره،شق اول: همین الان که میگه السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته همین الان هم شک داره که وقت نماز شده یا نشده، خب نمازش باطل است به خاطر استصحاب عدم دخول وقت و قاعده ی اشتغال، نگی که آقا قاعده ی فراق، اینجا جای قاعده فراق نیست چون در قاعده فراق باید شک بعد از عمل حادث بشه ،ولی این شخص قبل از عمل شک داشته، لذا این نمازش باطل است، باطل است نه باطل واقعی ،یعنی باطل ظاهری است یعنی نمیتواند به این نماز اکتفا بکند باید دوباره بخواند.

شق دوم: الان یقین داره که وقت داخل شده منتها الان که یقین داره وقت داخل شده نمیداند از اول صلاه وقت داخل شده یا از اثناء صلاه وقت داخل شده، اینجا اگر یقین هم داشته باشه که از اثناء صلاه وقت داخل شده باز صاحب عروه میفرماید و فی صحته اشکال، آقای حکیم فرموده قوی، بعضی ها هم حاشیه زدند، بل منع، زیرا اگر یک نمازی در اثناء وقت داخل شد خب این نماز اون اجزاء قبلیش باطل است چون لا تعاد الصلاه الا من خمس خب نماز هم که نمیشه نصفش باطل باشه نصفش صحیح باشه خب این قطعا کل نماز چون ارتباطی است باطل است، وقتی که کل نماز باطل است خب باید اعاده بکند، مگر دلیلی بر اجزاء باشه، اگر کسی بگه آقا دلیل بر اجزاء اون صحیحه اسماعیل بن ریاح است ،خب صحیحه اسماعیل بن ریاح ان تری داره ،میبیند که وقت داخل شده، ممکن است کسی بگه خب ان تری ،رویت طریق است یعنی نماز را خوانده در اثناء وقت داخل شده، خب صاحب عروه میفرماید و فی صحته اشکال زیرا حمل تری بر طریقیت صحیح نیست، اصل موضوعیت است، حالا یا تری یا لااقل علم داشته باشه به دخول وقت، ما نمیتوانیم تعدی بکنیم، شاید این حکم خلاف قاعده مال این شخص باشه ،خب ما که روایت را گفتیم سندا هم ایراد داره دلالتا هم همین طوری که اشکال کردند لذا این نماز و فی صحته اشکال، اشکال قوی نیست، بل منع ،نماز باطل است، حالا اگر کسی بگه من احتمال میدم وقت از اول داخل شده باشه خب اون استصحاب میگه داخل نشده فایده ندارد.

 

صورت ثانیه این است که اصلا غافل است حواسش نیست میره نماز میخواند بعد از نماز شک میکند که این نمازش در وقت بود یا در وقت نبود خب اینجا باز همون شقوق میاد، در جمیع همان شقوق اینجا هم نماز باطل است، ممکن است کسی بیاد بگه آقا اینجا اگر احتمال میده از اول وقت داخل شده بود قاعده فراق دارد، خب این درست نیست زیرا قاعده فراق آقای خویی میفرماید شرطش اذکریت است، اگر حالت مصلی بعد از صلاه و قبل از صلاه یکی است مثلا تصادفا ممکن است وقت داخل شده باشه اینجا جای قاعده فراق نیست ،وقتی جای قاعده فراق نبود مقتضای استصحاب عدم دخول وقت این است که این هم نمازش باطل است در جمیع این صور اربعه

صورت ثالثه این است که این مصلی علم داره که وقت داخل شده ،نماز میخواند،بعد شک میکند، باز این هم شقوقی داره اگر با علم داخل شده بعد شک میکند اینجا نمازش باز باطل است زیرا قاعده فراق ندارد قاعده فراق شرطش اذکریت است این اذکر نیست این اون وقت یقین داشته الان شک میکند، مثلا یقین داشته که اگر سایه به لوله گاز برسه زوال شمس است ،الان شک کرد که اگر به لوله ی گاز برسد، واقعا زوال شمس است یا نه، قاعده ی فراق شرطش اذکریت است قاعده فراق جاری نمیشه و وقتی قاعده فراق جاری نشد اون لانه اذکر اون جاری نشه، استصحاب عدم دخول وقت جاری میشه نمازش باطل است.

 

یک صورت را اینجا استثناء میکند ،اون جایی که علم داشته باشه در اثناء وقت داخل شده، ولو وقتی که السلام علیکم را میخواسته بگه، زیرا به خاطر روایت اسماعیل بن ریاح چون روایت اسماعیل بن ریاح این بود که تری ،فرمود اگر در اثناء وقت داخل شده اجزءت ،اون نماز مجزی است، این طور صاحب عروه فرموده، خب حالا ما که این صحیحه را قبول نداریم، اسماعیل بن ریاح توثیق ندارد، این ابن ابی عمیر این طوری نیست که لا یرسل و لاینقل الا عن ثقه، ما چی بگیم؟مقتضای حدیث لا تعاد و استصحاب عدم دخول وقت این است که این نماز باطل است ، اگر کسی بگه اینکه شرط قاعده ی فراق اذکریت است درست نیست، یعنی این اذکریت حکمت است نه علت ،حکم دایر مدار اذکریت نیست ،

یک حرفی دیدم بعضی ها دارند در این آیه نبا، که تعلیل نسبت به سایر موردش ساکت است ،یعنی اگر شارع بفرماید لاتاکل الرمان لانه حامض این نمیگه که رمان غیر حامض را میتوانی بخوری این نسبت به رمان غیر حامض ساکت است شاید اون هم حرام باشه منتها شاید یک وجه دیگری برای حرمتش باشد مثل این میماند که میگه آقا این طلبه را بهش شهریه نده چون درس نمیخواند این منافات ندارد با اینکه یک طلبه ی دیگر هم بهش شهریه نده چون اعتقاداتش خراب است یک طلبه ی دیگر هم نده بهش شهریه چون سر درس نمیاد اینا ممکن است هر کدام، اما اینکه حینما یتوضا اذکر، این آیا حکمت یا علت است، تشخیص حکمت و علت کار مشکلی است یعنی واقعا چون با لام هم که بیاد، فانه هم بیاد، خیلی مواقع به عنوان حکمت ذکر میشه ،اگر کسی بگه باید علت در غالب افراد باشه، حکمت هم باید در غالب افراد باشه، معنا ندارد که بگیم این آقا وضو میگیرد و حین وضو نوعا ملتفت نباشه، بعد امام (علیه السلام) به عنوان حکمت ذکر بکند، لذا این برای ما واضح نیست ،مجمل است ،مجمل است برای ما ، یعنی ظهور کلما شککت فیه مما قد مضی ،آیا به اطلاقش میشه اخذ کرد ؟یا به اطلاقش نمیشه اخذ کرد ؟و در سیره عقلا هم قاعده ی فراق یا اصلا نیست یا اگر هم باشه در جایی است که التفات داشته باشه، روی این جهت همان طور که آقای خویی فرموده اگر نگیم که این علت است که ما نمیگم علت است ،چون عرض کردیم واضح نیست ولکن چون مجمل است اگر فتوا به بطلان ندیم حداقل احوط این است که اگر در اثناء داخل شد این نمازش باطل است، ولکن لقائل ان یقول که با غمض عین از این قاعده فراق و با غمض عین از این روایت اسماعیل بن ریاح، ما دلیل بر صحت داریم آیا این دلیل بر صحت درست است یا درست نیست

وللکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo