1403/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل فی احکام الاوقات_هل العداله شرط فی اعتبار قول الموذن او لا؟
کلام در این بود که مشهور اونم شهرت قویه قریب به اجماع از این روایاتی که در باب اذان هست اعراض کردند و قول موذن را قبول نکردند ،خب ممکن است کسی اشکال بکند که این اعراض مشهور اعراض مدرکی است یعنی شاید سر اینکه اعراض کردند این است که مثلا دیدن به قرینه ی اون روایاتی که فانهم اشد شیء مواظبه علی الوقت، این روایات مربوط به موذن های همان زمان است و اونها هم اطمینان آور و علم آور بوده اند، یا گفتن اینها مطابق عامه است حمل بر تقیه کردند ،والا این طوری نیست که بگیم اونها یک روایتی پیدا کردند یک نکته ای پیدا کردند که به ما نرسیده ،ما عرض کردیم به این روایات که میفرماید موذن قولش حجت است اخذ نمیکنیم چون این احتمال است که این ال ،موذن، ال عهد باشه یعنی اشاره داره به اون موذن های اون زمان که اشد شیء مواظبه علی الوقت بودن ،مخصوصا که خیلی هاش در جواب کسی است که میگه من میترسم خوف دارم ،خب حضرت فرمود انما ذلک علی الموذن، بله یک روایتی هم داره الموذنون امناء الله ولکن باز این محتمل است که مراد همان موذن ها باشه ،علاوه بر اینکه مرسله هم هست ،لذا ما نمیتوانیم بگیم قول موذن معتبر است ،این جای شبهه ندارد.
یک چند تا شبهه در این باب اذان بعضی ها ذکر کردند که مثلا اگر ما شک بکنیم که آیا در حجیت قول موذن عدالت معتبر است؟ که موذن باید عادل باشه ؟این که گفتن اصل عدم شرطیتش است ،نمیدانم حالا چطور شده این جمله را فرمودند، اصل عدم شرطیتش است ، درست نیست، در احکام وضعیه اگر شک بکنیم، استصحاب میگه این محقق نشده ،حجت نیست، اگر نمیدانیم آیا اذان غیر عادل حجت است یا نه ،اصل عدم حجیتش است، حالا نمیدانم که این چرا این طوری فرموده نمیدانم، یا مثلا عدالت اگر هم باشه این عدالت طریق به این است که یعنی دروغ نگه، موضوعیت نداره، نمیدانم چرا این حرف ها را زدند ،نه شاید شارع مقدس یه وقت قول یک نفر را معتبر میکند احتراما ،خلاصه اینکه بگن قول فاسق ثقه حجت است این یه نحو ارزش به فاسق است ،خداوند به خاطر اینکه میخواد فاسق را بی آبرو بکند میفرماید قول عادل، و واقعا نمیدانم اینا را شوخی کرده این آقا نوشته یا واقعی، این حرف شد؟ اگر یک جایی واقعا اگر موذن عادل بود قولش معتبر است بگیم عدالت طریقیت داره به اینکه این موثوق به باشه عدالت مدخلیت نداره ؟نه فکر نمیکنم، بعد یک جمله که اگر ما گفتیم قول موذن معتبر است این فرق نمیکند که این موذن از هر طائفه ای از مسلمین باشه قولش معتبر است؟ نه این حرف درست نیست، اگر ما بگیم قول موذن معتبر است اگر یک موذن هایی مثلا در زمان ائمه (علیهم السلام) یک طائفه ای بودند که نبودند اون وقت، یا خیلی خیلی نادر بودند که موذن و مسجد نداشتند، ما دلیلی نداریم که قول اونها معتبر باشه، مثلا اگر یک طائفه ای بعدا پیدا شدند مثلا فرض کنید واقفیه، مثلا ما بگیم قول اینها هم معتبر است ،بله یک وقت یک کسی میگه آقا اون اشد شیء مواظبه اینها را هم میگیره، و الا اگر یک جایی امام صادق (علیه السلام) بفرماید این موذن امین است و گفتیم این ال ،ال عهد است، اشاره است به همان موذن ها، خب نمیتوانیم تعدی بکنیم، نمیدانم واقعا اینها چیه که فرموده است.
یک نکته ی دیگر که ایا اگر اذان گفتند فحص واجب است؟ خب ایشون میفرماید نه فحص واجب نیست زیرا الموذن موتمن یعنی امکان فحصم باشه فحص لازم نیست، یا این روایت قسری متقدم ،یا روایت الموذنون امناء المومنین علی صلاتهم و صومهم، بعد فرموده و قد یکون مرجوحا بل قد یحرم، نه تنها که واجب نیست گاهی موقع ها مرجوح و گاهی حرام است ،یشهد للمرجوحیه خبر سعید اعرج که دخلت علی ابی عبد الله (علیه السلام) و هُوَ مغضب ...و هو یَقُولُ تُصَلُّونَ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ قَالَ وَ هُمْ سُکُوتٌ قَالَ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَا نُصَلِّی حَتَّی یُؤَذِّنَ مُؤَذِّنُ مَکَّةَ ،خب اینجا امام (علیه السلام)فرمود قَالَ فَلَا بَأْسَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا أَذَّنَ فَقَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ، نمیدانم از این روایت از کجاش در میاد مرجوحیت؟ امام (علیه السلام) اینها را مواخذه کرده که باید فحص بکنید،بعد فرمود، فحص لازم نیست، این مرجوحیت از کجاش در میاد، بله اگر مقصودش این است که گاهی مواقع یک موذنی اذان میگه، آدم بره فحص بکند یک طوری که عملا بی احترامی و هتک این موذن بشه که مثلا برو ببین وقت شده یا نشده اگه این باشه احتمال حرمت هست ،و الا اگر این نباشه مرجوحیت و حرمت از کجای روایت درمیاد ،بله حالا اگر شک بکنیم که یک موذنی که اذان میگه، فحص کرده یا فحص نکرده ،خب آیا لازم است ما فحص بکنیم؟یا اصاله الصحه جاری کنیم یعنی احتمال میدیم این موذن آمده باشه همین طوری اذان گفته باشه، اصاله الصحه حمل فعل مسلم بر صحت جاری بکنیم که فحص کرده است؟
اینجا، اصاله الصحه هم محرز نیست چون معمولا افرادی که اذان میگن انسان یقین داره که این فحص کرده و الکی نمیگه، ولی یک جایی اگر احتمال بدی که فحص نکرده باشد،ممکن است کسی در اصاله الصحه مناقشه بکند.
حالا اگر دو نفر اذان گفتند یکی الان و یکی ۱۰ دقیقه بعد اذان گفت، فرموده اذان اولی حجت است چون اطلاق شاملش میشه، خب این الان معارض داره اونی که ۱۰ دقیقه بعد اذان میگه ظاهرش این است که یعنی الان وقت داخل شده، نمیدانم چطور این حرف ها را زده ،نفهمیدم، علی ای حال اینها بی وجه است، اگر ما قول موذن را قبول بکنیم ما قبول نداریم که اگر دو نفر با هم اختلاف کردند یکی دیرتر اذان گفت قول اولی حجت باشه چون معارض داره .
بعد صاحب عروه میفرماید: اینکه وقت به خبر عدل واحد ثابت بشه، فیه اشکال، بعضی ها حاشیه زدند بل منع .
خب اینکه خبر عادل واحد معتبر است یکی از ادله اش آیه ی شریفه ی ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوم بجهاله است ،
یکی سیره عقلاء است ،اما جایی باشه که روایت معتبره ای باشه در یک موضوعی شارع خبر عادل واحد را معتبر کرده باشه ما سراغ نداریم، فقط یک روایتی هست که در باب وکالت، که یک کسی شخص دیگری را وکیل کرده، عزلش کرده، تا خبر عزل نرسه این وکالت زائل نمیشه، اونجا داره الوکاله ثابته ما لم یعلم بالخروج منها کما اعلمه بالدخول فیها، او یخبر به الثقه، یا یک ثقه ای خبر بده که تو را عزل کردند، اون هم ثقه داره، عدل واحد نداره ،
خب به قول عادل واحد وقت ثابت میشه یا ثابت نمیشه؟
بعضی ها گفتند اصلا ما دلیل نداریم که قول عادل واحد در موضوعات کافی است ، بعضی ها اشکال کردند که دلیل هم داشته باشیم ما طائفه ثانیه داریم که ردع کرده است یعنی دلیل بر عدم داریم، خب تعارض میکند تساقط میکند، نهایتش اگر تساقط بکند اصل عدم حجیتش است، اینکه آیه شریفه ﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾
خب بعضی ها به مفهوم شرط استدلال کردند که اگر فاسق خبر نیاورد، اگر فاسق خبر نیاورد این دو صورت داره، اصلا خبری نیاد یا عادل خبر بیاره ،فرموده اگر عادل خبر بیاره خب اینجا حجت است، اشکال کردند که آیه مفهوم ندارد ،بعضی ها جواب دادند که آیه مفهوم داره، خب اینکه آیه مفهوم دارد یا ندارد بعضی ها اشکال کردند که آقا ما اصلا در مفهوم شرط اشکال داریم که اگر مثلا ان جاء کم فاسق بنباء یا ان جاءک زید فاکرمه اگر کسی قائل به مفهوم است به این معنا که اگر یک خطابی آمد ان رایت زیدا علی المنبر فاکرمه بگیم، اینها باهم تعارض میکند این درست نیست ،بله ان جاءک زید فاکرمه این مقدار مفهوم داره که زید همیشه موضوع وجوب اکرام نیست، اما اینجا یک شرطش ان جاءک زید است یک شرطشم این است که ان رایته علی المنبر ، لذا وقتی این دو خطاب به مخاطب میرسه که ان جاء زید فاکرمه و ان رایت زیدا علی المنبر فاکرمه، تعارض نمیبینه، میگه اونجا فرموده اگر آمد و اینجا هم فرموده اگر دیدیش، اصلا مفهوم ندارد ،بله این مقدار را مفهوم داره و به در ما نحن فیه میخورد که دلالت میکند مطلق خبر موضوع حجیت نیست
اما حالا اگر کسی گفت ، شرط، مفهوم دارد( البته این جمله ای که من عرض میکنم من تنها نیستم و چند سال پیش شاید دیدم مرحوم آ شیخ مرتضی حائری هم در مفهوم شرط اشکال کرده، قطعا دیگران هم اشکال کردند ولی آ شیخ مرتضی حائری را دیدم چون من روی ارادتی که به شیخ مرتضی حائری دارم هر کتابی در اون بحثی که من میکنم ایشون نوشته باشه محال است که نگاه نکنم مگر اینکه در اون بحث ایشون نوشته ای نداشته باشه یا اگر داشته باشه در دسترس من نباشه چون خدمتی که آ شیخ مرتضی حائری به ایران کرد در این چند سال قبل از فوتش هیچ کس نکرد دیگران خدمت کردند ولی به حد اون خدمت نکردند خب ایشون هم اشکال کرده )
اما حالا اگر ما گفتیم جمله شرطیه مفهوم داره، خب بعضی ها اینجا اشکال کردند که این شرط مسوق است برای تحقق موضوع است مثل ان رزقت ولدا فاختنه، خب اینکه شرط مسوق برای تحقق موضوع باشه، بعضی از مثال هاش خیلی واضح است تا بهش میگی مثال بزن زود میگه ان رزقت ولدا فاخته، که دیگه خادم های مدرسه علمیه هم بلد هستن، این هنر نیست، راست میگی بیا این را درست بکن که ان جاء فاسق بنباء فتبینوا ،این چطور مسوق برای تحقق موضوع است، خب اینجا بعضی ها گفتند ،موضوع، خبر، است یا موضوع خبر جائی است، بعد اگر خبر جائی، آورندش فاسق باشه اینجا فحص میکنیم ،اگر خبر جایی آورندش فاسق نباشه ،مفهوم داره و فحص لازم نیست، این کجاش مسوق برای تحقق موضوع است ؟بعضی ها گفتند که موضوع خبر فاسق است نه خبر جایی، خب وقتی خبر فاسق موضوع شد، ان جاء فاسق میشه مثل ان رزقت ولدا ،این شرط مسوق برای تحقق موضوع است، خب حالا آیا موضوع خبر جائی است یا موضوع خبر فاسق است؟ خب بعضی ها خودشان را به تعب انداختند ولی قشنگ تر از این کلمه ای که مرحوم شیخنا الاستاذ فرموده در تشخیص موضوع ،من قشنگ تر از این بیان ندیدم، اصلا کسی که خوب این را بیان بکند من ندیدم که از کجا بفهمیم که شرط مسوق برای تحقق موضوع است یا مسوق برای تحقق موضوع نیست ؟چون ان رزقت ولدا خب واضح است ولی در این مثال تشخیصش مشکل است، ایشون میفرمود که موضوع را ما همیشه از جزاء در میاریم، ان جاء زید فاکرمه، خب کسی در اینجا هم ممکن است اشکال بکند که اینجا میگه عمرو را هم اکرام نکن، اِ امر را اکرام نکن اگر آمد؟!بله ،این که میشه لقب ؟میگه نه داخل شرط است، زیرا ان جاءک زید فاکرمه یعنی موضوعش شخص جائی است، شخص جائی اگر زید باشه اکرامش بکن، اگر عمرو باشه اکرامش نکن، خب آیا موضوع زید است یا موضوع شخص جایی است؟ از (ه) فاکرمه میفهمیم ،ان جاءک زید فاکرمه، آیا اکرم اون زید را یا اکرم اون شخص جائی را؟ کدام یکی؟خب متفاهم عرفی این است که زید را ،لذا تو به هر کس که بگی معنا کن، میگه زید را اکرام کن نه اینکه شخص جایی را ،لذا نمیگه اگر عمرو آمد اکرامش نکن ،اصلا کاری با عمرو نداره ،در اینجا هم ان جاء فاسق بنبا فتبینوه، این فتبینوه یعنی اون خبر را ؟یا فتبینوا اون خبر فاسق را؟ تبین کنید خبر فاسق را؟ یا تبین کنید خبر را؟ مرحوم استاد میفرمود که فتبینوه یعنی اون خبر فاسق را تبین بکنید، خبر فاسق موضوع است، لذا میشه شرط مسوق برای تحقق موضوع ،خب این خودش در واقع یک عویصه ای است، اینکه کسی بیاد واقعا در این آیه ی شریفه موضوع را تشخیص بده، فتبینوه یعنی خبر فاسق را تبین کنید یا خبر جایی را تبین بکنید؟ این تشخیصش مشکل است ظهورش هم مشکل است، مگر کسی بیاد بگه حداقلش این است که برای ما موضوع محرز نیست که آیا خبر فاسق است یا خبر جائی است، ما هم این نوشته ها را که دیدیم بهتر از کلام آقای تبریزی داخلشان نیست نمیدانم در کتابش نوشته یا نه چون سر درسش میفرمود ولی این هم خب تشخیصش مشکل است واقعا، بله ان جاءک زید فاکرمه واضح است که اونجا ضمیر اکرمه به زید برمیگرده نه به شخص جائی، ولی اینجا به چی برمیگرده واضح نیست خب از این آیه که بگذریم میماند سیره عقلاء،
سیره عقلاء هم بعضی ها ادعا کردند، خب عقلا که عادل و اینها ندارند ثقه ،ولی واقعا قول ثقه حجت است ولو وثوق نداشته باشیم؟ اطمینان آور نباشه؟ اطمینان نوعی نباشه؟ اینها در سیره عقلا محرز نیست ،اگر هم بر فرض در سیره عقلا محرز باشه قطعا آقای خویی این سیره حجت نیست ،به دو جهت ،وقتی که اکثر به قریب اتفاق فقها در موضوعات خبر عادل را حجت نمیدانند یا سیره نبوده یا اگر سیره هم بوده اینها امضا را نفهمیدند، ردع فهمیدند، آخه مگر میشه آقای خویی؟! سیره یک بحث سنگین علمی نیست که بگی آقا خب من متوجه شدم اونها متوجه نشدند، چطور شد این سیره بوده اکثر قریب به اتفاق فقها هم قبول نداشتند؟! شما بگی اقا خب چکار کنم هست دیگه مگه نیست؟میگیم نه، میگه خب برو تو بازار، میگیم بازار زمان اونها هم بوده، سیره، ظهور، اینها یک جیز هایی نیست که یک کسی ادعا بکند که سیره داریم، این شد حرف؟سیره مربوط به خانه ی شما که نیست،سیره در مرآی و منظر است، یا نه ردع فهمیدند، میگی آقا ممکن است اینها مثلا از خبر مسعده بن صدقه ردع فهمیدند،و اون رادع نیست، میگیم باشه، اگر ما یک سیره ای داریم اکثر مردم یا نصف مردم به اشتباه از یک روایتی احساس میکنند شارع این سیره را ردع کرده، این سیره حجت نیست، چون سیره در صورتی حجت است که اگر امام (علیه السلام) ردع نفرماید مردم به خطا بیفتند، حالا مردم به خطا نمی افتند ولو دلیلشان غلط است ، مثل یک عده بی عقل بر میدارن مثلا مینویسند یا میگن که اشهد ان علیا ولی الله در اذان نیست، خب کسی که اینها را میگه و مینویسه یا غافل است یا مغرض است یا مریض، میگی اقا مردم خیال نکنند جزء اذان است، خب خیال کنند، اولا ما مفصل استدلالا بحث کردیم که اذان بدون اشهد ان علیا ولی الله حرام است و بدعت و هر کس بگه قطعا جاش جهنم است، یعنی بی نماز، فاحشه،و...که شیعه است قطعا به بهشت میره شکی نداریم حالا توی قیامت و برزخ ،ممکنه پوستشم بکنند، ولی کسی که اذان بگه بدون اشهد ان علیا ولی الله، یا تبلیغ بکنه ، این اگر ۲۴ ساعت به ضریح مطهر امام حسین (علیه السلام) چسبیده باشه جاش مرکز جهنم است، خالد در جهنم است، امکان نداره بیاد بیرون.
خب آقا این سیره، مردم اشتباه فهمیدند، خب بفهمند، آقا اگر امام (علیه السلام) میفرماید من از سیره ردع نکردم( این سیره عمل به خبر واحد را عرض میکنم نه اذان را، کسی اشتباه فکر نکند )آقای خویی واقعا یکی از جاهایی که از شما تعجب است همین جا است حالا از مرحوم استاد هم تعجب است ولی اونها چون همراه شما آمدند،تقریبا تمام شاگرد های اقای خویی بعد آقای خویی در خیلی از مطالب دنبالش رفتند، اصلا برخی از فقها هستند رنسانس هستند یعنی سردسته مثلا شیخ طوسی ،تا ۱۰۰ سال یا بیشتر همه تابع شیخ طوسی بودند اقای خویی هم همین طور، بعد از اقای خویی نوعا شاگرداش دنبال آقای خویی بودند ولکن آقای خویی امام (علیه السلام) میفرماید آیا عقلا به خبر واحد اخذ میکنند در موضوعات؟بله، میفرماید من قبول ندارم ،عرض میکنند خب ردع بفرمایید،میفرماید ردع نمیخواد چون این مردم از خبر مسعده، اشتباهی فکر کردند من ردع کردم ،همین کافی است، مثل این میماند که یک آقایی خیال میکند که من الان نون میخوام ،میره نون میخره میاره ،من نون نمیخوام ولی ساعت ۸ کارش دارم، میگه بهش بگو ،میگه گفتن نداره، اون ساعت ۸میاد، منتها از این جهت میاد که خیال میکند من نون میخوام، مهم نیست،آقای خویی اگر مردم یک جایی اشتباهی ردع بفهمند امام (علیه السلام) واجب نیست بر او که اشتباهات فکری مردم را هم درست بکند که آقا خبر مسعده، رادع من نیست ، غرض امام (علیه السلام) این است که مردم به این خبر عمل نکنند خب عمل نمیکنند ،خب آقای خویی اگر یک سیره ای هست که غالب فقها ،قریب به اتفاق فقها عمل نکردند، مردم عمل نکردند،دیگه جا ندارد که بگویید امام (علیه السلام) ردع نفرمود، چون ردع لازم نیست ،چون مثل این میامند که میگه اقا شما اعلام کن، میگه نه ۹۰ درصد مردم این شهر عمل نمیکنند خب من برای چی اعلام کنم ،میگه اون ۱۰ درصد، میگه بر من لازم نیست که هر کی اشتباه کرد برم در خونه اش، این که نشد دین که هر روز صبح پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) در خونه ها را یکی بزند اقا سلام سلام سلام سلام ،این که نیست، لذا من نمیدانم شما چطور آقای خویی فرمودی به خبر عادل واحد ،بلکه به خبر ثقه فضلا عن العدل الواحد ...،نه این درست نیست، خب حالا کسی ممکن است بگه حالا ولش کن این خبر مسعده بن صدقه آیا رادع هست یا نه ؟خب بعضی ها جواب دادند که نه الاشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک، گفتند خبر ثقه داخل یستبین است چون یستبین علم است علم عرفی اطمینان را هم شامل میشه، وثوق را هم شامل میشه، علم عرفی اون ۱۰۰ درصد جزم نیست، لذا رادع نیست این خبر واحد مصداق اون یستبین است، ما عرض کردیم اصلا آقا من تعجبم الاشیاء کلها علی هذا یا علی ذلک این مال شبهات تحریمیه است اونجاهایی که احتمال حرمت است، اما اینکه نمیدانم وقت داخل شده یا نه چه ربطی به این روایت مسعده داره؟ یک کسی ممکن است بگه اصلا این خبر سند نداره کما اینکه ما عرض کردیم مسعده بن صدقه توثیق ندارد .
یک بیانی مرحوم آقای تبریزی دارد اون تقوم به البینه، بینه یعنی ما یبین الشیء خب ما یبین الشیء یک مصداقش خبر واحد است ،اتفاقا دیدم ایشون حجیت بینه را (وقتی تو کتابش دیدم از تو بحثم یادم اومد، خب وقتی ایشون درس میفرمود ۳۹ سال پیش بود ولی وقتی که تو کتابش دیدم یادم آمد که در درس هم میفرمود که آقا قول عدلین حجت است مطلقا) ما در حجیت بینه، در شهادت عدلین اشکال کردیم گفتیم دلیل نداریم ایشون میگه مطلقا حجت است چون انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان، مراد از این بینه اگر شما بگی فقط در باب قضا شهادت عدلین معتبر است ،در غیر باب قضا شهادت عدلین دلیلی بر اعتبار ندارد، میفرماید این خلاف غرض انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان است، خب چرا خلاف است؟ چون اگر شما بگی مراد از بینه یعنی بینه در باب قضا، عطف ایمان غلط است چون یمین هم در باب قضا خودش بینه است ،پس قطعا مراد از این بینات یعنی اونی که در غیر باب قضا بینه است، خب وقتی که ما از خارج میدانیم در باب قضا به شهادت عدلین پیامبر خدا (صلی الله علی و آله و سلم) حکم میفرموده، قضاوت میفرموده ،پس قطعا این بینه حجت هست مطلقا، در همه جا ، خب این بیان درست نیست زیرا بینه مشیر به شهادت عدلین است یعنی انما اقضی بینکم بشهادت عدلین و بایمان ،این است مقصود، و الا اگر این طور باشه خب پس آقای تبریزی باید در باب قضا به قول عادل واحد هم قضاوت بکنی، چون بینه است دیگر ،ااگر بگی آقا تخصیص خورده، میگیم ما میدانیم مراد از این بینه شهادت عدلین است اما مستعمل فیه را نمیدانیم اصلا بینه در شهادت عدلین استعمال شده یا در ما یبین الشیء استعمال شده، خب اینجا جای اصاله الحقیقه نیست، اینجا جای اصاله الظهور نیست، اگر مستعمل فیه معلوم نیست اصاله الحقیقه و اصاله الظهور اینجا حجت نیست، اخوند در کفایه فرموده خود شما هم قبول داری، دیگران هم فرمودند و جای بحث نیست
این روایت شریفه که جوابش را عرض کردیم که ممکن است چند جواب از رادعیت و اینها بدیم ولکن عمده این است که به خبر عدل واحد ثابت نمیشه، از اینجا روشن شد که به خبر ثقه هم ثابت نمیشه، چون سیره عقلا بر حجیت خبر ثقه هم نیست، بعضی ها اشکال کردند گفتند اون خبر ثقه ای را عقلا حجت میدانند که که موثوق به باشه، اطمینان آور باشه نوعا، ولی خبری که اطمینان آور نیست او حجت نیست، ما عرض کردیم این حرف که بعضی ها مدعی هستند مثل مرحوم اقای داماد، این حرف درست نیست که بگیم خبر ثقه در جایی حجت است که اطمینان آور باشه، بله اگر خبر ثقه ای باشه که قرائنی بر خلافش باشه که انسان ظن به خلاف داشته باشه این دلیل بر حجیت نداره و ما که کلا در این حجیت خبر ثقه به این معنای وسیعی که آقای خویی فرموده اشکال کردیم ،این جمله ای که امروز عرض کردم که در موضوعات ،آقای خویی یا سیره نیست یا اگر سیره هم باشه این سیره مردوعه است به خاطر این نکته ای که امروز عرض کردم که اگر یک جایی مردم ولو به غلط به این سیره عمل نکردند ما نمیتوانیم بگیم این سیره مردوع نیست، ردع غلط، توهم ردع غلط، خودش کافی است برای اینکه امام (علیه السلام) به اون اعتماد بفرماید و ردع نکند
وللکلام تتمه ان شاء الله سه شنبه