« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

احکام الاوقات-عروه.عدم جواز التعویل علی الظن بدخول الوقت

 

کلام در این بود که مرحوم صاحب عروه فرمود لا یجوز التعویل علی الظن علی الاقوی لغیر ذوی الاعذار.

اینکه هر کسی میتواند به ظن به دخول وقت اکتفا بکند و داخل نماز بشه را ما قبول نداریم .

خب دلیل بر این مطلب :۱_حکایت اجماع که شده بلکه مخالف در مسئله نیست ،فقط کلام مرحوم مفید در مقنعه و شیخ طوسی در نهایه ، بعد مرحوم صاحب حدائق همین را فرموده، ما علی رغم اینکه عقیده ام این است که مراجعه کردن به کتب قدما برای طلبه ای که بخواد ملا بشه مضر است ،بله در مقام فتوا یه جایی شبهه ی اجماع است...و الا... ،لذا تمام این درس هایی که معمولا داخلش بیشتر نقل قول و اینهاست معمولا تربیت شاگرد داخلش خیلی خیلی نادر است و من هم اصلا دءبم این نیست چون میدانم این روش غلط است ولی در عین حال گاهی اوقات نمیدانم با اینکه وقت هم زیاد تر میگیره نگاه که میکنم میبینم مرحوم آقای خویی اصلا مطلب را اشتباه نقل کرده ولی مهم نیست ،تمام ادم های متفکر نوعا مطالبی که از دیگران نقل میکنند دقیق نیست ادمای متفکر همشون این طوری هستند سرش این است که یا یک نگاه اجمالی کرده یا از دیگران شنیده، نوشته، من آدم متفکر سراغ ندارم...، چون میگه وقتم رو برای چی بگیرم که ببینم دیگران چی گفتن ،مهم این است که این حرف ممکن است یک اشکالی را انسان طوری تقریب بکند که بعد بگه صاحب حدائق این طوری گفته، بعد یک کسی بگه این را حدائق نگفته ،خب نگفته ،کلام امام معصوم که نیست برای ما حجت باشه ما حق فکر کردن نداشته باشیم، در اون کلام امام معصوم علیه السلام کسی نستجیر بالله در کلام امام معصوم فکر بکند که درست است یا غلط است این اصلا شیعه نیست اصلا آدم نیست، بله فکر بکند که کلام را بفهمد این خیلی عالی است، ولی کلام دیگران اصلا غلط است که انسان فکر کند شیخ انصاری چی گفته باید فکر کند در این مطلب ،حالا این را میگه یا نمیگه مهم نیست اونی که اقای خویی به حدائق نسبت میده در این روایت عبد الله بن عجلان ظاهرا که ان استیقنت که به صاحب حدائق نسبت میده که شما که دلالت این روایت را منکر شدی فرمودی این روایت دلالت نمیکند که ظن ،معتبر نیست، تو هم باید شک را به معنای شک در مقابل ظن بگیری ،و هم باید مفهوم شرط را منکر بشی، اما اگر کسی مفهوم شرط را منکر نشه یا شک را در مقابل ظن نگیری ،این قطعا روایت دلالتش تمام است ،اتفاقا به حدائق که من مراجعه کردم دیدم بیچاره حدائق این حرفی که اقای خویی بهش نسبت میده را نمیزنه ایشون مقصودش این است که این روایت مطلق است قابل تخصیص است یعنی این طوری نیست که تصریح کرده باشه و تخصیص زده باشه، بله یک خورده اون صدر عبارتش موهم است ذیل عبارتش البته واضح است ،ولی مهم نیست ،اینکه من عرض کردم آدم های متفکر اونها قطعا اگر به کلام اون شخص مراجعه بکنند هزار برابر دیگران میفهند که این میخواد چی بگه ولی وقتشان را در این جهات نمیگذارند لذا معمولا الان مثلا این طوری است در دنیا که دکترای درجه یک نسخه نمینویسند شاید اگر بنویسه دارو را اشتباه مینویسه، اون فکر میکنه، یک کلمه اشاره میکنه، یکی دیگه دارو مینویسه، مهندس های درجه یک هم همین طور هستند، او کاری نمیکند محاسبه و ضرب و تقسیم نمیکند شاید اگر ضرب و تقسیم بکند...، اتفاقا یک آقایی را من سراغ داشتم این مغذ ریاضی بود که مسائل حل نشده ی ریاضی را در جهان حل میکرد، معلم ها همه با او مشورت میکردند ولی وقتی جواب ها را میتوشت همیشه جواب ها را در ضرب و تقسیم اشتباه مینوشت چون اصلا رو کاغذ نمیاورد، خب بعد مثلا میبینی ۹۹ضرب در ۹۹،میگفت ۱۰۰ ضرب در ۱۰۰، ۱۰ هزار تا ، از ۱۰ هزار تا میخواد ۹۹ تا کم بکند ...خب تو ذهن است یهو یکی اضافه مینوشت یا کم مینوشت لذا معلم ها بدون توجه به این جهات میگفتن تو امتحان بدی یا ندی ما ۲۰ میدیم بهت، چون امتحان به این نیست که، اینا برای شماها است، به خاطر اینکه فردا اگر بگم ،یه عده اعتراض میکنن میگن چرا توهین کردی، میگن یک کسی اسمش را عثمان گذاشت، گفتن تو چرا این کار را کردی گفت به خاطر اینکه هر موقع لعن بکنم بگم آقا آدم اختیار بچه ی خودش را که داره حالا من هم وقتی بگم شماها ،کسی اعتراض بکند میگم من اختیار رفقای خودم را که دارم ،به شماها که نگفتم من به رفقام گفتم خب این یک نکته

نکته ی دیگر عبارت مقنعه و عبارت شیخ طوسی در نهایه، اونها را هم توجیه کردند، عبارت مرحوم صاحب حدائق در فهم مقنعه ی شیخ مفید یا فهم او از نهایه ی شیخ طوسی اصلا اونها هم واضح نیست که واقعا مقنعه شیخ مفید میخواد بفرماید که یجوز الاعتبار علی الظن چون عبارت شیخ مفید در مقنعه این است، همینی که شبیه همین روایت اسماعیل بن ریاح است ،تعبیر جواهر این است:بل اطلاق المفید منهما غیر مساق لذلک چون عبارت شیخ مفید حالا این جواهر عبارتش را ذکر نکرده حالا اگر ذکر کرده الان من جلوی جشمم نمیبینم ولی مرحوم صاحب حدائق ذکر کرده که شبیه همین روایت اسماعیل بن ریاح است منتها تعبیر به تری نداره، ظن داره، همان اشکالی که آقای حکیم به روایت کرده همون اشکال را اینها به عبارت مقنعه کردن که مقنعه در مقام بیان این است که اگر کسی ظن داشت و بعد نماز خواند، در اثناء نماز، وقت داخل شد این نمازش صحیح است ،اما در مقام بیان این نیست که به چه ظنی میشه اعتماد کرد، مثلا ظن حاصل از چی؟چه کسی میتواند اعتماد بکند ؟چه کسی نمیتواند اعتماد بکند؟ اصلا در مقام بیان این جهت نیست جواهر هم همین اشکال را میکند بل اطلاق المفید منهما غیر مساق لذلک یعنی در مقام بیان این جهت نیست که شما به اطلاق ظن تمسک کنی، لذا عبارت مفید هم مخالف نیست ولی عبارت نهایه را صاحب حدائق اشکال نمیکند ولی مرحوم صاحب جواهر این طور اشکال میکند که مرحوم شیخ( این طوری که معروف است و به شیخ نسبت میدهند من از چند نفر شنیدم و من جمله صاحب جواهر هم اینجا تصریح داره که شیخ در نهایه عبارتاش عین متن روایت است ،حالا این در مورد قدما معروف است که قدماء فتواهاشون عین متن روایت بوده ولکن حالا اون حرف درست است یا درست نیست، نمیدانم ،مبسوط این طوری نیست چون مبسوط کتاب استدلالی است ولی ظاهرا نهایه کتاب فتوایی بوده ،هر چی بوده عبارتاش متن روایت است) لذا صاحب جواهر میفرماید چون عبارت های نهایه متن روایت است اینی که میفرماید مثلا یجوز الاعتماد علی العلم و الظن این معناش این نیست که هر کسی به هر ظنی ،این عبارت نهایه مقصودش این است که اونی که حجت است علم و ظن است و غیر علم و ظن حجت نیست اما علم و ظن برای کی حجت است کجا ظن حجت است یا مثلا هر ظنی حجت است؟ذوی الاعذار میتوانند ؟یا مطلقا؟ یا ظنی که مثلا از خبر ثقه به دست بیاد؟ یا ظنی که مثلا از اذان موذن عارف به دست بیاد؟ عبارت نهایه در مقام این جهت نیست لذا عبارت جواهر این است کما ان اطلاق الطوسی فی نهایته التی هی غالبا متون اخبار و غیر معده للفتوا(اینکه درست خلاف ما حرف نمیزند ولی قطعا ما مقدم هستیم ۱۵۰ سال بعد اومدیم لکل جدید لذه) خب ایشون میفرماید عبارت طوسی چیست؟ ظاهر فی اراده بیان انحصار صحه صلاه فی العلم و الظن، مثل این میماند که میگه تو باید تهران یا مشهد بری دکتر، این معناش این نیست که تهران هر دکتر رفتی رفتی، در مقام بیان این است که غیر مشهد و تهران را نفی میکند عبارت مرحوم شیخ طوسی در مقام بیان این است که غیر علم و ظن را نفی بکند، حالا الان عبارت نهایه جلو چشمم نیست ولی دیشب که در حدائق نگاه میکردم شاید این حرف مرحوم صاحب جواهر درست نباشه ولی خب اگر واقعا اجماع باشه و بگه قطعا شیخ مخالف این اجماع است ممکن است بگیم نه عبارت شیخ هم قابل توجیه هست ،

خب در ما نحن فیه، ما دلیلی بر اینکه به ظن اعتماد بکنیم نداریم و اصل هم عدم حجیت ظن است روایات هم داریم، اصلا کسی اگر به روایات اذان عارف تمسک بکند از او که ما نمیتوانیم استفاده بکنیم هر ظنی حجت است، لذا مرحوم صاحب جواهر هم حرفش این است که۱_ لم یجز التعویل علی الظن لاصاله حرمه العمل به،۲_ و لتوقف نیه القربه چون نیت قربت متوقف بر علم است، این حرف درست نیست ،چون رجاءا میاره ۳_ والبرائه عن الشغل اشتغال یقینی یستدعی برائه یقینیه ۴_و الحکم باندارجه فی المطیعین و الممتثلین لاوامر رب العالمین و اولیائه الغر المیامین، اگر ما بخواهیم حکم بکنیم که این آقا الان مطیع است و امر مولا را امتثال کرده، قطعا بایستی قطع داشته باشه ،تا قطع نداشته باشه معلوم نمیشه مطیع است(که در جواب گفته می‌شود لازم نیست یقین داشته باشید که مطیع است )۵_ للاجماع المحکی۶_ لتضافر النصوص،خب اوناش که قابل گفتن بود اون روایاتی که دیروز خواندیم فکر میکنم مطلب جای مناقشه نباشد که ظن ،مطلقا معتبر نیست

بعد صاحب عروه میفرماید۱_ علم شد۲_ بینه، وقت به بینه ثابت میشود خب دلیل بر حجیت بینه چیه؟دلیل بر حجیت بینه یکی سیره عقلا را شمردند یکی هم خبر مسعده بن صدقه، اون سیره عقلا که درست نیست چون سیره عقلا خبر ثقه را معتبر میکند ،بله بینه مشتمل بر خبر ثقه است ولی بینه بما هو بینه که از سیره عقلاء استفاده نمیشه، خبر مسعده بن صدقه که امام (علیه السلام) میفرماید چه بسا ممکن است این زنی که الان داری خواهر رضاعی تو باشد این عبدی که داری این مثلا دزدی باشه یا خودش گول زده حر بوده گفته من عبدم فروخته یا مثلا این ثوبی که داری شاید سرقت باشه چی باشه بعد حضرت (علیه السلام) فرمود والاشیاء کلها علی هذا یا علی ذلک حتی یستبین لک غیر ذلک او تقوم به البینه،خب گفتن آقا بینه اطلاق دارد و الاشیاء، اشیاء ،جمع محلی به (ال) است جمع محلی به ال دیگه از ادات عموم است کالنار علی المنار ولو اینکه ما در اینکه جمع محلی به ال از ادات عموم است یک شبهه ای در ذهن ما بود چون محلی به ال در فارسی ما نداریم، کل مرادفش است، همه، ولی العلماء ما در فارسی چون نداریم لذا نمیدانم مگر اینکه کسی بگه آقا خب همه ی نحات و اینها گفتند ولی در ذهنم این است بعضی ها اشکال کردند ولی اگر اشکال هم کردند اشکالش حرف نزنی بهتر است خب به این روایت مسعده بن صدقه آقای خویی هم اشکال سندی کرده و هم اشکال دلالی کرده ،

اشکال سندیش این است که مسعده بن صدقه توثیق ندارد یک مدح هایی دارد ولی توثیق ندارد ،از معاریف است که اون را عرض کردیم، رجال کامل الزیارات که نیست ،ظاهرا چون اون وقتی که اقای خویی این بحث ها را میکرده رجال کامل الزیارات را قبول داشته، لذا توثیق ندارد،

اشکال دلالیش هم این است که بینه به معنای اصطلاحی امروز که دو تا شاهد عادل باید باشد، این ثابت نیست، بینه در لغت یعنی ما یبین الشیء ،حتی یاتیک البینه ،بله از خارج اگر ثابت شده که مثلا خبر ثقه حجت است ،خبر ثقه میشه مصداق بینه، ولی بینه به معنای دو تا شاهد عادل این واضح نیست، خب این اشکال را بعضی ها جواب دادند که آقا در زمان امام صادق (علیه السلام) بینه به همین معنا بوده که دو تا شاهد عادل باید باشد، این برای ما واضح نیست، که آیا در زمان امام صادق (علیه السلام)کلمه ی بینه اینقدر استعمال میشده در دو تا شاهد عادل ،مخصوصا که کلمه بینه در باب قضا فقط وارد شده ،در غیر باب قضا اصلا شاهدان و عدلان و اینهاست، اگر کلمه ی بینه هم باشد نادر است، اینکه بینه ظهور داشته باشه در دو شاهد عادل، این حق با آقای خویی است ،واضح نیست، نگی اصاله عدم النقل، چون در اصول گفتند اگر اصل نقل محرز است، تقدیم و تاخیرش محرز نیست، ما نمیتوانیم اصاله عدم نقل که بهش میگن استصحاب قهقرایی را جاری کنیم ، این اشکال وارد است و هر کس جواب دهد وجهی ندارد .

یک اشکال دیگر هم که این دوره به ذهن ما رسید این است که اصلا سلمنا که بینه در زمان امام صادق علیه السلام به معنای دو شاهد عادل بوده ،اشیاء جمع محلی به ال از ادات عموم است، ولی باز به درد ما نحن فیه نمیخوره چون و الاشیاء کلها علی هذا، این هذا اشاره به چی هست؟یعنی هر جایی که نمیدانی حرام است یا حلال، اشیاء کلش بر حلیت است، مثال هایی هم که زده همه از همین قبیل است، اما اگر یک جایی من نمیدانم ایا نماز بخوانم این نمازم صحیح است یا صحیح نیست آیا این هذا این را هم شامل میشه ؟این از کجا؟والاشیاء کلها علی ذلک یعنی راحت باش بخوان مگر یک جایی که بینه جلوت رو بگیره، اقای خویی اقای حکیم اگر روایت را بخوایم معنا بکنیم باید بگیم انسان هر جا میتواند نماز بخواند مگر اینکه بینه بیاد بگه وقت داخل نشده یعنی بینه بیاد ضیق را بگه، لذا اصلا این روایت با غمض عین از سندش و اشکالی که اقای خویی کرده به درد ما نحن فیه نمیخورد.

 

یک وجه دیگری که برای حجیت بینه ذکر کردند ،مرحوم آقای حکیم فرموده روایات کثیره ی وارده ی در حجیت بینه ،این مثل همون روایات کثیره وارده در استصحاب است ،ما حقیقتش شاید ۳ الی ۴ مورد باشه که بینه مثلا در ثبوت شهر و ثبوت نجاست که مثلا لبن و پنیر خریده اونجا داره که دو نفر شهادت بدهند فیه المیته، این طوری که در ابواب مختلف امام (علیه السلام) این را تطبیق کرده باشه ما که ندیدیم ،اما باب قضاوت، بعضی ها گفتن آقا در باب قضا وقتی بینه حجت است در غیر قضا به طریق اولی حجت است، این هم که حرف نادرستی است چون در باب قضا شارع میخواد فصل خصومت بکند اونجا که نمیتواند بفرماید احتیاط کن، اونجا باید فصل خصومت کند ،شاهدشم این است به قول آقای خویی که ایمان و قسم فقط در باب قضا حجت است ولی در غیر باب قضا هیچ جا حجت نیست ،لذا نمیتوانیم تعدی بکنیم، اولویت نیست چون اینجا احتیاط کردن مشکلی نداره، بعد یک بیان دیگر هم مرحوم اقای خویی در بحث نجاست ماء به بینه، در جلد دو تنقیح صفحه ۲۶۰ داره که بینه به معنای ما یبین الشیء است و مصادیق آن باید از خارج ثابت بشه، ما که هر چی فکر کردیم نفهمیدیم که چطور آقای خویی میخواد این را درست بکند من حالیم نشد، لذا ما دلیل داشته باشیم که به بینه وقت ثابت میشه دلیلی وجود ندارد لولا همین اجماع و...،یک کلمه در مستمسک آقای حکیم ظاهرا هست که لما علیه الاکثر ، مگر کسی هست که بیاد بگه به بینه نمیشه اعتماد کرد ،اگر دو نفر عادل گفتند وقت داخل شده بگیم نمیشه، فکر نمیکنم قائلی داشته باشه، برای ما همین مهم است که کسی را سراغ نداریم که بفرماید به بینه نمیشه اعتماد کرد، ممکن است کسی بگه که اینایی که تو کتابشون نوشتند علم، صحبتی از بینه نکرده‌اند، اون اشکال ندارد ،مفروغ عنه بود که یک چیزایی قائم مقام علم میشه، کسی تصریح کرده باشه که به بینه اعتماد جایز نیست من سراغ ندارم ،البته حالا خیلی هم تتبع نکردم ممکن است کسی بگه آقا چرا فلان آقا هست ولی قطعا یک کسی که کسی باشه نیست اگر کسی بود در این متاخرین اسمش می آمد ،اصلا علم مثل همین غربالگری است که میگن هر چند مدت به چند مدت کتاب های ثابت علمی دور ریخته میشه، دور ریخته میشه به این معنا که از معرض توجه خارج میشه، سرش هم این است که مطالب مهمی اگر داشته باشد اون ها را منتقل میکنند مثلا شبهه ی عباییه را منتقل کردند ،مثلا یک وقت میبینی یک کلامی یک جایی مثلا از علامه هنوز داره منتقل میشه، اونایی که منتقل نمیشه یعنی اونا ارزش علمی نداره، در زمان خودش خیلی مهم بوده ولی ...، این هم همین طور اگر یک کسی منکر بینه بود در مقام ،یک آدم متشخصی بود قطعا اسمش را می آوردن، حالا مهم نیست، ولی ما تنها دلیلمون همین اجماع است، لو لا الاجماع ما دلیل دیگری نداریم، اجماع یعنی مخالف در مسئله نباشه و مسئله محل ابتلاء و طرح باشه، گاهی ممکن است چیزی اصلا مورد ابتلاء نباشه، اگر مخالف در مسئله نباشد ما اینها را به منزله ی اجماع میگیریم و اشکال ندارد

(سوال سائل

جواب:ما عرض کردیم اجماع مدرکی اعتبارش خیلی بیشتر از اجماع غیر مدرکی است این از اشتباهات شیخ اعظم است، اگر یک روزی در اجماع شک کنیم در اجماع غیر مدرکی شک میکنیم، اجماع مدرکی اعتبارش ۱۰۰ درصد است اگر قرار باشه اجماع مدرکی معتبر نباشه غیر مدرکی را اسمش را اصلا نبر)

خب این یکی ،بینه که برای ما واضح بود،

این یک کلمه را هم اینجا بگم و بعد وارد بشم، بعضی ها گفتند آقا، مرحوم آقای حکیم داره، اگر ما گفتیم خبر مسعده بن صدقه دلالت میکند بر حجیت بینه مطلقا، دیگه نمیتوانیم بگیم که بینه معتبر است از باب حجیت خبر ثقه که سیره و ارتکاز عقلا بر آن است زیرا خبر مسعده بن صدقه این ارتکاز عقلا و سیره عقلا را ردع کرده چون او تقوم به البینه ،قابل تقیید نیست، بله، به اطلاقش نفی میکنه حجیت خبر ثقه را ،ولی نمیتوانیم ما این را تقیید بکنیم به خبر ثقه، چون اگر به خبر ثقه تقیید بکنیم عنوان بینه لغو میشه، اون دیگه میشه دوران امر بین اقل و اکثر، اینجا بعضی ها سعی کردند و خودشون رو به زحمت انداختند که این اشکال را جواب بدهند که خبر ثقه و بینه عام و خاص مطلق نیست، عام و خاص من وجه است لذا قابل تقیید است چجور؟چون گفتند ثقه اعم از بینه است ، خب بله چون ثقه شامل میشه جایی که یک نفر عادل باشه، شامل میشه زن را، بینه برای مرد است ،اما از اونور بینه هم اعم است از یک جهت ،این سخت است، بینه چرا اعم است و خبر ثقه اخص؟چون گفتند بینه شهادت دو تا عادل است ولو اون تا عادل فراموش کار باشند ضابط نیستند معمولا ۵۰ درصد فراموش میکنند گفتن بینه شامل میشه، ولی خبر ثقه ای که عقلا معتبر میدانند او را ،این دو نفری که ۵۰ درصد اشتباه میکنند را شامل نمیشه، زیرا عقلا میگن خبر ثقه ای حجت است که طرف غیر از اینی که کذب مخبری نداره خودش این طور نباشه که در معرض خطا و نسیان و عدم ضبط باشه که معمولا اشتباه بکند ،لذا عام و خاص من وجه درست کردند و گفتند قابل تخصیص است، اگر کسی گفت خبر ثقه ای حجت است که موثوق به باشه که این باز عام و خاص من وجهش راحت تر است به خاطر اینکه بینه شامل میشه دو نفری که اطمینان آور نباشند ولی خبر ثقه خبری که اطمینان آور نباشه را شامل نمیشه ولو ۵ نفر باشند این هم یک وجه است، ولی من خیال میکنم بینه مخصوصا اون حرفی که اقای خویی داره که شیخنا الاستاذ میفرمود که بینه هم اعم است از این جهت که دو نفری را شامل میشه ولو ضابط نباشند این غلط است

خودش هم یادمه این مطلب را یه وقتی در درسش تصریح میکرد که اقا این چه حرفیه شما میزنی ؟بینه یعنی میخواد شارع ضیق بکند، تنگ بکند حلقه را، میخواد بفرماید اونی که شما معتبر میدانید من یک قیودی اضافه میکنم، نه اینکه یک قیودی را کم میکنم ، یعنی شما یک ثقه را کافی میدانید، من اضافه میکنم که باید عادل هم باشه و اضافه میکنم که باید دو نفر باشد، نه اینکه اگر دو نفر هستن ۵۰ درصد اشتباه میکنند بگید نه این اعم است، لذا این یکی از معضلات است ،غیر این دو وجهی که عرض کردم وجه دیگری وجود نداره که عام و خاص من وجه درست بکند و این همان طوری که صاحب مستمسک فرموده اگر قبول کردیم خبر مسعده بن صدقه را دیگه این سیره عقلا مشکل میشه و باید کنار بزاریم و اگر این الان درست بشه دیگه بعد اون خبر واحد و خبر ثقه و اونا هم گیر میکنیم چون این روایت تخصیص میزند اون اطلاقات را و این مشکل میشه.

 

یک نکته ی دیگر هم هست که اون هم یکی از معضلات است که ان شاء الله در خبر واحد عرض میکنم که در مسلک استاد اون هم قابل حل نیست

خب حالا به هر جهت ،ما که اصلا گفتیم خبر مسعده بن صدقه کاری نداره ،البته اقای خویی یک جواب راحت میتواند بدهد که بینه اصلا به معنای شاهدین عدلین نیست، بینه به معنای ما یبین الشیء است، این اشکالی که عرض کردیم این بر مسلک کسی وارد میشه که بینه را به معنای رجلین عدلین بگیره مثل مرحوم اقای حکیم، اما اگر کسی اون جواب اقای خویی را داد..، لذا یک کسی فردا نیاد بگه آقا نه چی داری میگی اشکالش واضح است عام و خاص ...، این بنابر این مسلک است که بینه را به معنای رجلین عدلین بگیریم

(سوال سائل:

جواب:نه اون اشکالی ندارد اجماع هم میگه بینه حجت است ،نمیگه غیر بینه حجت نیست)

خب بعد میفرماید به اذان ۱_عارف۲_ عدل، دو تا قید زده صاحب عروه ،یک قید عدل و یک قید، عارف، گفتند آقا اذان عدل یعنی چی؟اصلا روایات در اذان عامه است عامه که دیگه عادل نداره توجیه کردند گفتند مراد از این عدل یعنی عدالت در اذان نه عدالت در دین، عدالت در اذان یعنی وقت شناس است و مواظب و مقید است خیلی دقت میکند خیلی مواظب است که سر وقت اذا بگه ،عارف عدل معناش این است عارف یعنی وقت شناس است عدل یعنی مواظب است ،بعضی ها هستند وقت شناس هستند ولی همین طور هر وقت که رسید اذان میگه و میگه ۵ دقیقه اشکال نداره این عدل به این معناست و قطعا به این معناست، البته ما یک شبهه ای در این روایات عامه داریم چون روایت عامه ،انّهُم، داره ،عام نیست، اون زمان عامه مواظب به وقت بودند، حضرت فرمود قولشون حجت است اما الان چی؟کما اینکه اینهایی که میگن به سنی ها برید اقتدا بکنید ما گفتیم درست نیست، ما دلیل نداریم، صلوا فی عشائرهم، خطاب به اون ها بود شما برید در عشائرشون نماز بخوانید ،ما به چه دلیل؟شما برید نماز بخوانید به خاطر اینکه در مظان تهمت بوده که شیعه نماز نمیخوانده،برید نماز بخوانید که ببینن، ولی الان ما چه حقی داریم بریم نماز بخوانیم این روایات اطلاق ندارد ،اینجا هم داره که انّهم اشد مواظبه علی الوقت، اونها، اما امروز هم همین طور است؟حالا الان یک کسی در یک منطقه ی سنی نشین اذان میگن، بعد طرف بیاد به اعتماد اذان این، نماز بخواند، بگه چون حضرت فرمود اشد مواظبه ،دلیلی ندارد این چه دلیل دارد؟ لذا اگر صاحب عروه این اشکال ما در ذهنش باشد، در موذن عارف عدل ممکن است، این را ان شاء الله بعد بررسی میکنیم، ولی ممکن کسی عبارت عروه را این طور توجیه بکند که نه این منافات نداردکه ایشون عادل را به همان معنای عادل باشه و اون روایت برای اون زمان است برای این زمان نیست حتی مثلا این سایر احکامی که به نحو خطاب است نه به نحو عام، ما نمیتوانیم به اون روایات تمسک کنیم و بگیم که جایز است شما الان بری ولو اینکه اونجا روی فرش سجده بکنی، لذا من واقعا اینهایی که الان فتوا میدهند جایز است با اونها نماز بخوانی ولو روی فرش سجده بکنی هر چی فکر میکنم این را از کجا در میارن به عقلم نمیرسه، ما در درست کردن فتاوا یعنی چیز هایی که مو شکافی بکنیم بحمد الله زیاد داریم ولی این را هر چی فکر کردم نمیتوانم مو شکافی بکنم چه فتوایی است که روی فرش سجده بکنیم .

اما اذان عارف خب روایات دو قسم است

بعضی از روایات دلالت میکند که اعتماد بر اذان موذن میشه کرد و بعضی از روایات این است که نمیشه اعتماد کرد مثلا روایت علی بن جعفر میگه اقا من ظن داشتم که وقت داخل شده و ظن من هم به خاطر اذان موذن بود ، حضرت فرمود حق نداری تا وقتی که علم پیدا کنی که طلوع فجر شده، این روایات دو طائفه هستند چطوری جمع بکنیم ؟اقا قول موذن معتبر است یا معتبر نیست؟

وللکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo