1403/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
اوقات الصلوة-وقت نوافل-مساله ۱۸ عروه-عروه-کراهت اتیان صلوه در بعضی از اوقات مثل طلوع شمس و غروبها
کلام در این بود که خب معروف و مشهور بلکه ادعای اجماع متکرر شده که صلاه عند طلوع الشمس و عند غروب الشمس مکروه است.
بر این معنا دلالت میکند چندین روایت که مرحوم آقای خویی این روایات را ذکر کرده
یکی از اون روایت این صحیحه محمد بن مسلم بود یصلی علی الجنازه فی کل ساعه انها لیست بصلاه رکوع و سجود و انما یکره الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها التی فیها الخشوع و الرکوع و السجود لانها تغرب بین قرنی شیطان و تطلع بین قرنی شیطان ،مرحوم آقای خویی به این روایت شریفه چهار تا اشکال دلالی کرده
اشکال اول دلالی این است که اصلا این روایت قابل اخذ نیست چون زمین به خاطر کرویتش مشارق و مغارب داره، در طول ۲۴ ساعت هر لحظه ای از یک جا طلوع میکند ،بعضی از رفقا دیشب به ما زنگ زدن تذکر دادن که آقا اینی که شما از قول آقای خویی نقل کردی اشتباه نقل کردی، حرف آقای خویی چیز دیگری است، حرف آقای خویی این است که چون زمین کروی است مشارق و مغارب داره، در طول ۲۴ ساعت ،هر لحظه ایش طلوع و غروب شمس میشه لذا هر وقت نماز بخوانی عند طلوع الشمس و عند غروب الشمس است اشکال آقای خویی این است نه اینکه یک شیطان قرنش رو کجا بگذارد، خب درست هم هست اشکال دیشب وارد است مطلب اقای خویی همین طور است و ما غفلت کردیم، اما اگر اون حرف باشه جولبش واضح است به خاطر اینکه ظاهر اینکه نماز نخوان این انحلالی است یعنی هر کسی را بهش میگوید در طلوع و غروب بلد خودت، این معناش این نیست که هر وقت صرف الوجود طلوع و غروب در خارج موجود میشه تو نماز نخوان ،اینکه اصلا جا برای توهمش نیست ،لذا این اشکال به نظر ما وارد نیست، اصلا عرض کردم این مطالبی که آقای خویی فرموده ظاهرا از خودش نیست، به شان آقای خویی اصلا این حرفا نمیخوره.
اما اشکال دومی که به روایت کرده این است که آقا اتفاقا این تعلیل بر عکس است به خاطره ی اینکه وقتی که شارع میفرماید این شمس طلوع میکند رو قرن شیطان، آدم موقعی که شیطان میاد وسوسه کنه ادم را از عبادت بندازه اون وقت بیشتر انسان باید به خداوند پناه ببرد نه اینکه اون وقت نماز نخواند ،بعد فرمود اتفاقا موید هم داره چون نماز بهترین چیزی است که رغم انف شیطان میکند، و اما ما سالت عن الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها فلئن کان کما یقول الناس ان الشمس تطلع بین قرنی شیطان و تغرب بین قرنی شیطان فما ارغم انف الشیطان بشی افضل من الصلاه فصلها و ارغم انف الشیطان ،باید بیشتر اون وقت نماز بخوانی لذا فرموده اصلا این تعلیل مانع از صلاه نیست، آقای خویی اینکه میفرمایید این تعلیل مانع از صلاه نیست این اصلا خودش عجیب است، حالا صاحب جواهر که این روایت را نقل کرده استدلال کرده، این حرف فقط تو کلام آقای خویی است حتی آقای حکیم ندارد، این همانی است که عرض کردم آقای خویی چجور میشه یه چیزی به ذهن شما رسیده، اشکالی در روایت که الی یومنا هذا به ذهن هیچ کس نرسیده؟ همه هم که به این روایت تمسک کردهاند کسی اشکال دلالی نکرده ،حالا حداقل هم اگر کسی باشد از این معاریف علمای سابق نیست چون در جواهر این کلمه را نداره که اشکال به این روایت کرده باشه حالا ممکن است یک کسی بگه این چه حرفی است میزنی به هر جهت آقای خویی آدم قوی بوده مخصوصا در نقض، (در نقض اقای خویی نسبت به اقران زمان خودش و شاید قبل از خودش من ندیدم کسی مثل آقای خویی دست به نقض باشه، در نقض تقریبا آقای خویی منحصر به فرد بوده ،نمیدانم من شنیدم ،راسل بوده یا کسی دیگه بوده که میره در نجف بحث بکند ،مناظره بکند، علمای نجف هیچ کدام حاضر به مناظره نمیشوند ،این خیلی مهم است ،علمای سابق که هر کدام به اندازه ی یک لشکر زیرک بودند یه روایتی است، عَشَرَةٌ یُعَنِّتُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَیْرَهُمْ،۱۰ طائفه هستند که هم خودشان را بدبخت میکنند و هم دیگران را ،یکی الرجل الحلیم ذو العلم الکثیر لیس بذی فطنه، زیرک نیست این شیعه را هم بدبخت میکند، خودش را هم بدبخت میکند ،علمای سابق خیلی زیرک بودند بعضی هاشون مثل مرحوم اقای گلپایگانی اینا که اصلا ...، یعنی من زیرکی آسید ابوالحسن را خیلی بیشتر میدانم نسبت به زیرکی اقران خودش و اونهایی که بعد از او به مرجعیت رسیدند، من واقعا آسید حسن را زیرک تر میبینم، خب اونجا آمده بودند مناظره بکنند هیچ وقت علمای شیعه حاضر به مناظره نبودند، اصلا مناظره غلط است، یک آدم بی همه چی بی سواد بگه بیاد حوزه با ما مناظره بکند یعنی چه؟ مگه کسی میره با عالم مناظره بکند بله یه وقت یک کافری میاد میگه من اشکال دارم هدایتم کن...، تو شیعه ای خب باید به حرف مرجع عمل بکنی، کسی حاضر نشد مناظره بکند سرش هم این بود که میگفتند اینها قدرت دارند بلندگو دارند رسانه دارند میرن پر میکنند که ما رفتیم نجف بحث کردیم، ما اون ها را قانع کردیم ولی اونها ما را قانع نکردند، جواب ندادند، یه خورده ایجاد تشویش در عوام شیعه میشه، مرحوم آقای خویی فرمود من حاضرم مناظره بکنم به یه شرط، اگر من شما را محکوم کردم باید بگید حوزه علمیه نجف ما را محکوم کرد، اگر تو من را محکوم کردی باید بگی من سید ابوالقاسم خویی را محکوم کردم، چون الکلی یوجد بوجود احد افراده و ینعدم بانعدام جمیع افراده، گفت تو چی میگی گفت من میگم تضاد ممکن است ،گفت هم تو راست میگی هم ما راست میگیم، گفت یعنی چه ؟گفت مگر نمیگی تضاد ممکن است، ما هم میگیم تضاد ممکن نیست،خود حرف من و تو هم مصداق تضاد است، تو هم میگی تضاد ممکن است، این اصلا چند مدت دور خودش میچرخید این چی گفت به کمتر از ۱۰ ثانیه...، من خب اون اوایل طلبگی خیلی در بحث های خداشناسی کار کردم شاید اون زمان کتابی نبود مارکسیستی که من مطالعه نکرده باشم، ولی توی ردایی که نوشته بودند علما ،تو هیچ کتابی این جمله را ندیده بودم که کسی نقض بکند بر این تضاد که حرف من و تو هر دو درست است )یک کسی بگه آقای خویی به هر جهت یک مطلبی به ذهنش رسیده این که نشد حرف که چطور فقط تو فهمیدی ؟ ،میگیم خیله خب آقای خویی در جواهر وجوهی برای این روایت شریفه ذکر شده که حضرت چرا نهی کردند، به خاطر اینکه شیطون وقتی که به حساب خورشید میخواد طلوع بکند یکی از احتمالاتی که دادند بین قرنی شیطان یعنی چون اینها را میگن قرن این دو تا بر آمدگی های اینور و اونور پیشانی، این شیطون میره جلوی خورشید می ایستد که وقتی که به حساب این خورشید طلوع میکند رو به شیطون طلوع میکند اگر کسی در اون زمان نماز میخواند، سجده میکند ،رکوع میکند، شیطون به نوچه هاش میگه ببین اینها دارن برای من سجده میکنند رکوع میکنند، یک جای دیگه اینطور تقریب کردند که آقا وقتی که در اون لحظه کسی نماز میخواند، شیطان اِقوای بیشتر میکند، شیطان در او تسلط پیدا میکند که مصلی تو ذهنش بیاد که من عبادت شیطان را میکنم، یعنی برگرداند نیتش را به شیطان، یا مثلا یکی از وجوهی که گفتند این است که در اون لحظه شیطان همه ی نیروهاش را جمع میکند که او را اقوا بکند،
یک کسی ممکن است بگوید این حرفا چیه میزنی انسان نماز میخواند که از شیطان پناه به خدا ببره اولا این حرفی که آقای خویی شما زدی صلاه انف شیطان را به خاک میمالد این درست است، صلاه هم نیست سجود است، چون در روایت است سجود وقتی که للله باشه انف شیطان را به خاک میمالد، ولی اگر در این زمان طوری بشه که در مظان این باشه که شیطان بر انسان مسلط بشه، خب این دیگه رغم انف شیطان نمیشه، الان مثلا میگن صدقه ی در سر افضل از صدقه در علانیه است زیرا صدقه در علانیه در مظان و معرض ریا است ولی صدقه ی در سر در مظان ریا نیست، بعد هم آقای خویی تعلیلات و ملاکات احکام را که خودت فرمودی ما نمیفهمیم، الان اقای خویی یک زن حائض برای چی نماز نخواند، خب میگه آقا کثیف است زن مستحاضه که کثیف تر است چون زن های حائضی هستند که نقاء بین دمین داره ،سه روز خون دیده پاک شده باز روز ۵ خون دیده خب روز ۴ پاک پاک است حالا یک قطره ای در فضای رحم، ولی مستحاضه کثیره که مستمر از او خون میاد اون نماز بخواند، چرا؟عبادت خداوند سبحان بگه آقا خب این،چرا کم بکند به خاطر اینکه این خون حیض از فلان جا در میاد، خب این چه دلیل میشه که نماز نخواند، واقعا چه بسا ممکن است این نماز در طلوع فجر منقصت داشته باشه، منقصتش هم این است که شیطان در اون وقت بیشتر اقوا میکند، مثلا الان چرا فرمودند در موقعی که کسلی عبادت نکن چرا؟یا اینقدر عبادت نکن که کسل بشی چرا؟
بعد حالا غیر از این روایت من در روایات دیگر ندیدم که اگر میخوای شیطان از تو دور بشه نماز بخوان، اصلا یکی از وجوهی که اول نماز الله اکبر را میگیم، قبل از حمد، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و استعاذه میگیم این است که شیطان را دور بکنی، بتوانی عبادت بکنی، چون شیطان وقتی که میاد عبادت را خراب میکند، بعد همین سجده که رغم انف شیطان میکند و بهترین عمل است، اگر شما نمازت را سه تا سجده بجا بیاری نماز باطل میشه چرا؟اصلا ملاک نماز دست ما نیست، روی این جهت اینی که شما آقای خویی ذکر کردی به عنوان اشکال بر روایت درست نیست، بله این روایت شریفه، توقیع مبارک، درست است، اگر سند میداشت، میشد معارض،ولی این دلیل نمیشد که ما اون روایت را ترک بکنیم چون اینجا حضرت این طوری فرموده، نه اگر الان دو تا روایت داشته باشیم، یک روایت بیاد بفرماید اگر کسی نمازش یک سجده اضافه بکند این نماز محبوب شیطان میشه و این نماز دیگه مثلا بدرد خداوند نمیخورد ،یک روایت هم داشته باشیم که عجیب است این چه حرفیه، سجده بهترین زمان قرب به خداوند است ارغم انف الشیطان است ،خب شما چی میفرمایید؟ شما میفرمایید که به قرینه این روایت، اون روایت غلط است ؟درست نیست؟ تعلیل تعبدی ما میگیم و الا اونها...، تعلیل واقعی است ما عقلمون نمیرسد، یا مثلا در اون زمان وقتی که شمس طلوع میکرده شمس پرست ها اونها سجده میکردند شما وقتی که در اون زمان نماز بخوانی شبیه اونها در میای و شیطان میگه نگاه کن اینها هم شیطان پرست هستند ،تشبیه به کفار است تشبیه به کفار نشه در اون زمان نماز نخوانید، الان خداوند برای چی قبله را عوض کرد قبله که به سمت همان بین المقدس بود، در ذهنم این است یکی از سر هایی که عوض کرد این بود که اونها هم تبلیغ میکردند که مسلمان ها هم با ما هستند ،چون همیشه این طوری است که جمعیت هایی که زیاد است، من شنیدم مرحوم آقای بروجردی هم اعتراض کرده بود به شاگرداش شما چرا مکاتبات بین من و شلتوت را پخش کردید، در هر جایی جمعیت قلیل اگر با کثیر وحدت بکند ،جمعیت قلیل مضمحل میشه، شیعه از بین میره ،با اونها دعوا کرده بود ،ای کاش یه سیلی هم میزدی آقای بروجردی به اونهایی که این ها را پخش کردند، یهود تبلیغ میکردند که اینها با ما هستند، حالا عجیب است که در وسط نماز، یعنی خداوند حتی به اندازه یک نماز صبر نکرد در وسط نماز صورت مبارک پیامبر را برگردوند سمت مسجد الحرام چون در اون زمان عبدهای شمس سجده میکردند اینها هم شبیه اونها بودند شیطان تبلیغ میکرد شیطان تبلیغ میکند ،همان طور که ما روایت داریم یک کسی اگر در خانه تاریک، شب تار به تعبیر من عبادت بکند مخلص باشه خداوند یک ملائکه ای دارد که در بین مردم دور میزنند میگن این را دوست داشته باش کما اینکه از اونور ملائکه ای هستند این را دشمن داشته باش، از اون ور شیاطین هم بین مردم پر میکردند، خب این تبلیغ شیطان پرستی میشد و اون نقضی که کردم فکر نمیکنم آقای خویی ۵۰۰ سال بتواند این نقض را جواب دهد که اگر واقعا دو روایت میداشتیم یکی همین مثل توقیع شریف یا مثل اون روایت ،شما میگفتی این قرینه است که اون روایت باطل است؟ ،نه لذا اینها به نظر ما اشکال نمیشه که شما از روایت رفع ید کنید اتفاقا خود اقای حکیم این توقیع شریف را در مستمسک ذکر میکند میفرماید ولکن این توقیع شریف در مقابل این روایات کثیره و در مقابل این اجماعات متکرره در موارد این شهرت عظیمه، قابل اخذ نیست ،بعد شروع میکند به توجیه کردن این روایت و میفرماید لعل امام (علیه السلام) در این روایت در مقام بیان این است که بخواد بفرماید رد عامه است یعنی اینکه نشد علت، اینکه علت نیست یا اصلش تقیه ای است، یک کلمه دیگر هم باز بگم که آقای خویی شما قطعا از فرمایشت دست برداری او این است که آقای خویی ما واقعا یک سوال داریم جنابعالی در حدیث لاضرر، فانه لاضرر و لاضرار فی الاسلام، میفرمایید ما اگر تطبیق را نفهمیم، تعلیل را نفهمیم این دلیل نمیشه که از ظهور روایت رفع ید بکنیم، خب اینجا اگر تعلیل را ما متوجه نشدیم این دلیل نمیشه که از روایت رفع ید بکنیم اصلا من این نحوه ی برخوردی که آقای خویی با این روایت کرده در طول فقه از ایشون کم در ذهنم است یعنی اگر یک کسی بگه یک مورد دیگه مثال بزن من در ذهنم نیست
خب اشکال سوم این است که این معارض است به جمله ای از اخباری که فرموده توسعه در قضا نافله وجود دارد،که روایاتش را خواندیم که در هر ساعتی دلت میخواد قضا نافله را بخوان، آقای خویی فرموده بعد از تساقط دلیل بر کراهت باقی نمیماند، این عجیب است آقای خویی، این روایات، این صحیحه محمد بن مسلم و انما یکره الصلاه عند طلوع الشمس ،اونی که در هر ساعتی دلت میخواد بیاری که دال بر عدم کراهت نیست این دال بر جواز است مخصوصا که شما از اونهایی هستی ...(من باز این یکره دیروز عرض کردم، یکره را به معنای کراهت اصطلاحی آقای خویی گرفته باشه، فقط در همین جا من در ذهنم است نمیگم جاهای دیگر نیست ولی چندین جا آقای خویی به لفظ یکره و لفظ لاینبغی که میرسد میفرماید یکره معناش کراهت اصطلاحی نیست کراهت لغوی است ، ایشون اصلا حرف اولش این است که کراهت ظهور در حرمت دارد لا ینبغی ظهور در حرمت داره چون ینبغی، بغی یعنی تجاوز، بگذر، عبور کن، لا ینبغی یعنی تجاوز نکن یعنی حرام است ،یکره را هم فرموده ظهور در حرمت داره، بعد فرموده اگر نگیم ظهور در حرمت داره حداقلش این است که مجمل است، بعد میفرماید در مسلک ما که حرمت و وجوب به حکم عقل است که دیروز عرض کردیم،یکره، مفادش حرمت است، ،یستحب مفادش وجوب است، خب بعد از همه ی این فرمایشات، خب این روایت انما یکره عند طلوع الشمس معارض میشه ،اتفاقا روایات مجوزه خودش قرینه میشه بر کراهت به نظر شما ،خب بعد یک اشکالی میکند اون اشکال این است که کسی نگه آقا روایاتی که توسعه میده در قضا با این روایت عام و خاص مطلق است زیرا این صحیحه محمد بن مسلم یصلی علی الجنازه و انما یکره الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها التی فیها الخشوع و الرکوع و السجود خب ایشون میفرماید این روایت عام است، هر صلاتی را شامل میشه، خاص است به لحاظ اینکه خصوص زمان غروب شمس و طلوع شمس را میگیرد، اون روایات نافله، اون روایات خاص است، خصوص قضا نوافل را میگیرد، ما بین طلوع الشمس الی غروبها، یا این موثقه سماعه میفرماید و لیس بمحذور علیه ان یصلی النوافل من اول الوقت الی آخرها، خب ایشون دو تا جواب میده
یک جوابی میده که اولا اینها عام و خاص مطلق نیست عام و خاص من وجه است زیرا صحیحه محمد بن مسلم هر نمازی را میگیرد ولی زمانش خصوص غروب شمس و طلوع شمس است، اون خصوص قضا نافله است ولی فی جمیع الساعات اللیل و النهار
اشکال دومی که میکند میفرماید صحیحه محمد بن مسلم اصلا قابل تخصیص نیست،آبی از تخصیص است، زیرا تعلیلش این است حضرت میفرماید نماز جنازه را جایز است بخوانی ولی صلاه معمولی را نمیشه چون سجود داره، این خشوع داره، نمیشود گفت این خشوع با اون خشوع فرق دارد، این قابل تخصیص نیست که بگیم خشوع در قضا نافله اشکال نداره ولی خشوع در غیر قضا نافله اشکال دارد، میگیم نه چه اشکال دارد؟شاید قضا نافله یک خصوصیتی دارد، ما چمیدانیم ملاکات احکام که دست ما نیست، اصلا آبی از تخصیص یکی از مشکل ترین مباحث اصول است، یکی از مشکل ترین مباحث اصول همین جایی است که این عام آبی از تخصیص است، ما از کجا تشخیص بدیم عام آبی از تخصیص است ؟ضابطه ی اصلیش این است که شارع حکم را ببرد روی ملاک، همین لا تقل لهما اف ،احترام به پدر و مادر، حالا اگر کسی نستجیر بالله پدرش بیاد بخواد حمله بکند به امام معصوم (علیهم السلام) اینجا آیا بر اولاد واجب است که از امام دفاع بکند یا نه؟ولو اینکه دفاع از امام معصوم منجر بشه پدرش را بکشد خب باید این کار را بکند، اطلاقات میگیرد، جهاد ،آیات جهاد، چرا میفرمایید آقای خویی اینی که خشوع و رکوع و سجود داره قابل تخصیص نیست نه، چون اصلا این تعلیل عرض کردم این تعلیل تعبدی است، تعلیلش تعلیلی نیست که قابل تخصیص نباشه مثلا از این جهت که تبلیغ میکنند این اقا چیز پرست شدهاند، فرض کن اگر یک روزی یک آقایی میخواد بره خارج برای دین خدمت بکند این اگر بخواد اونجا بره جانش محفوظ بماند باید لباس کفار را بپوشد، لباس کفار هم بپوشد تبلیغ میکنند میگن یکی به کفار اضافه شده ولی اونجا جونش محفوظ میشه، برای شیعه خدمت میکند، فقهیی پیدا میشه که بگه اینجا اگر لباس کفار را بپوشد حرام بوده ؟قطعا نیست، لذا این مطلبی که شما آقای خویی میفرمایید این تعلیل آبی از تخصیص است چون رکوع و سجود چه فرق میکند ،اینها را واقعا ما متوجه نمیشیم
اشکال ۴ که کرده این است که این معارض است در موردش به صحیحه حماد بن عثمان ،عن رجل فاته شیء من الصلوات فذکر عند طلوع الشمس او عند غروبها قال فلیصل حین یذکر، اینکه اتفاقا فاته شی من الصلوات این وجه رابع شما که اصلا درست معارض است با وجه ثالث شما، شما در وجه ثالث میفرمایید آبی از تخصیص است، خب اینجا الان عام و خاص من وجه است چون این صحیحه حماد بن عثمان مختص صلوات قضاییه است حالا چه نوافل چه فرائض، حین یذکر، موقع طلوع شمس یا غیر آن ،هر وقت باشه ،اون روایت خاص است،عند طلوع الشمس، اگر بگی آقا خب عام و خاص من وجه است، میگیم خب شما فرمودی عام و خاص مطلقش قابل تخصیص نیست ،آبی از تخصیص است
سوال سائل
جواب:اگر ما یک خطابی داریم ان الظن لا یغنی من الحق شیئا، یک خطابی داریم به حرف زید عمل کن، خب اینها نسبتش عام و خاص من وجه است، حرف زید چه یقین پیدا بکنی چه ظن پیدا بکنی، اگر گفتیم ان الظن لا یغنی من الحق شیئا عام است، قابل تخصیص نیست ،هر جایی که تعارض عام و خاص من وجه باشه یا تباین باشه یا عام و خاص مطلق باشه و قابل تخصیص نباشه، آبی از تخصیص باشه خب اون عام آبی از تخصیص مقدم است
...
آخه یکی از مرجحات همین است اینکه ما میگیم تعارض میکند زیرا میگیم اگر اون این را تخصیص بزند میشه ترجیح بلا مرجح و بالعکس وقتی که گفتیم نه او قابل تخصیص نیست پس ترجیح بلامرجح نمیشه)
لذا اقای خویی هر وجهی از شما وجه قبلی شما را نفی میکند، در واقع میشه گفت که یک مثلا جواب دادی، بله حالا ممکن است کسی بگوید این ها سلمنایی است ،بله سلمنایی، بسیار خب وقتی که سلمنایی شد خب اینها با هم تعارض میکند خب تعارض که کرد این نماز قضا خارج میشه ولی اون نوافل مبتداه و نماز های چیز که تحتش باقی میماند
سوال سائل
جواب: او که تعارض داشت، او عام بود این خاص تخصیصش میزند ،روایت محمد بن مسلم نماز واجب را شامل نمیشه جون نماز واجب را که مسلم است که خود آقای خویی گفت انقلاب نسبت داره چون اون لاصلاه نصف النهار الا صلاه یوم الجمعه اون را حمل کرد به صلاه واجب ،_
خب نسبت به طلوع شمسش که تخصیص میخورد و نماز واجب را خارج میکند)
لذا این فرمایشاتی که مرحوم آقای خویی اینجا فرموده به لحاظ موازین فقهی خیلی ضعیف به نظر میاد ،نمیدانم،
یکی دیگه از اون روایات، این روایت شعیب بن واقد است که مرحوم صدوق نقل میکند در حدیث مناهی، نهی رسول الله (صلی الله علی و آله و سلم) عن الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها و عند استوائها ،خب این روایت دلالتش تمام است ولکن آقای خویی میفرماید ضعیف السند است چون شعیب بن واقد توثیق نشده بلکه میفرماید اصلا شعیب بن واقد فقط همین روایت از او نقل شده، یکی دیگر از اون روایات روایتی است که مرحوم صدوق از سلیمان بن جعفر الجعفری قال سمعت الرضا (علیه السلام) یقول لا ینبغی لاحد ان یصلی اذا طلعت الشمس لانها تطلع بقرنی الشیطان فاذا ارتفعت و ضفت فارقها فتستحب الصلاه ذلک الوقت والقضاء و غیر ذلک فاذا انتصف النهار قارنها ،باز وقتی که وسط روز میشد قارنها باز شیطان میاد پیش خورشید فلاینبغی لاحد ان یصلی فی ذلک الوقت لان ابواب السماء قد غلقت فاذا زالت الشمس و هبت الریح فارقها، اتفاقا این روایت باز از اون روایاتی است که در جواب آقای خویی میشه گفت که شاید آقای خویی یکی از علت هایی که فرموده امام (علیه السلام) موقع طلوع شمس نماز نخوان به خاطره ی اینکه وقت طلوع شمس، شیطان میاد نزدیک خورشید میشه وقتی که نزدیک خورشید شد ابواب سماء بسته میشه نمازت بالا نمیره، در اداره خداوند بسته است، اما اشکال سندی داره چون محمد بن علی ما جیلویه توثیق ندارد و مرسله صدوق قد روی و نهی عن الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها لان الشمس تطلع بین قرنی شیطان و تغرب بین قرنی شیطان ،تمام اشکالاتی که میفرماید قبلا کردیم همه ی اون اشکالات وارد است ،غیر از اون اشکالات ، سند هم ندارد، اتفاقا این خودش به نظر من یکی از فقه الروایت است که چطور میشه آقای خویی، این تعلیل که مثلا یه وقت میبینی یک مولایی میگه آقا تو از فلان خیابان نرو میگه چرا میگه یک بچه گربه میاد، باز آقا از فلان خیابان نرو ،میگه چرا ؟میگه بچه گربه میاد، خب این غلام با خودش میگه بچه گربه که یه پیش بکنی میره، این یعنی چه؟ میگه اینکه اصرار میفرماید مولا ،این معلوم میشه که یه نکته ای دارد ،اینکه امام (علیه السلام) در چندین روایت هی میفرماید نماز نخوان تطلع علی قرنی الشیطان بعد شما میفرمایید که نه این تعلیل برعکس است نمیدانم
وللکلام تتمه ان شاء الله شنبه