1403/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
اوقات الصلوة-وقت نوافل-مساله ۱۸ عروه-عروه-کراهت اتیان صلوه در بعضی از اوقات مثل طلوع شمس و غروبها
کلام در این بود که مرحوم صاحب عروه فرمود در ۵ مورد صلاه مکروه است یکی بعد از صلاه صبح تا طلوع شمس یکی بعد از صلاه عصر تا غروب شمس یکی عند طلوع الشمس یکی عند غروب شمس یکی هم عند زوال شمس، نصف النهار، بعد فرمود از این اوقاتی که صلاه مکروه است نوافل، قضا نوافل،صلوات ذوات اسباب مثل نماز استخاره ،نماز زیارت و امثالهم استثناء است
تا الان ما نسبت به اینکه آیا بعد از نماز صبح تا طلوع شمس یا بعد از نماز عصر تا غروب شمس صلاه مکروه است این را روایاتش را بررسی کردیم عرض کردیم دلیل نداریم و اینکه از اینها اگر مکروه باشه این سه قسم مستثناء است این هم عرض کردیم که دلیل نداریم
حالا وارد میشیم در اون سه قسم دیگه طلوع شمس ،غروب شمس و نصف النهار، آیا در این موارد هم نماز مکروه است یا مکروه نیست؟
صاحب عروه کلا اشکال کرده فرموده ما وقتی نداریم که نماز مکروه باشه
مرحوم آقای حکیم در عروه اونجایی که صاحب عروه نوشته و عندی فی موارد المذکوره اشکال ،اونجا یک تعلیقه زده ضعیف ،اشکال ضعیف ،روایاتی را مرحوم آقای خویی،مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آقای حکیم بیان فرمودند که این روایات استدلال میشه بر اینکه در این سه وقت هم نماز مکروه است یکی صحیحه ی عبد الله بن سنان است در باب ۸ حدیث ۶ من ابواب صلاه الجمعه قَالَ: لَا صَلَاةَ نِصْفَ النَّهَارِ إِلَّا یَوْمَ الْجُمُعَةِ در نصف نهار صلاتی نیست مگر روز جمعه یکی هم صحیحه محمد بن مسلم که باب ۲۰ حدیث ۲ از ابواب صلاه الجنائز یصلی علی الجنازه فی کل ساعه هر وقتی نماز خوانده میشه انها لیست بصلاه رکوع و سجود چون اون صلاه جنازه نماز نیست و انما یکره الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبه التی فیه الخشوع و الرکوع و السجود لانها تغرب بین قرنی الشیطان و تطلع بین قرنی الشیطان ،صلاه کراهت داره در طلوع شمس و غروب شمس که خشوع و رکوع و سجود است علتش هم این است که چون خورشید غروب میکند بین قرنی الشیطان و تطلع بین قرنی الشیطان، در بعضی از حرف های عامه است که این خورشید روی شیطان است شیطان زیر خورشید است شما وقتی که در اون وقت نماز میخوانی در واقع شیطان را عبادت میکنی خشوع و رکوع و سجود برای شیطان میکنی خب صلاه جنازه که خشوع و رکوع و سجود نداره این یک روایت ،خب اینجا مرحوم آقای خویی روایات را که ذکر میفرماید در همه ی ۷ تا ۸ تا روایت مناقشه میکند تا ببینیم آیا این مناقشات آقای خویی درست است یا درست نیست
اما روایتی اولی لا صلاه نصف النهار الا یوم الجمعه، در نصف النهار لا صلاه خب آقای خویی این روایت که ظهورش در حرمت است، لا، نفی جنس است ظهورش در عدم مشروعیت است میفرماید بله ولی به قرینه ی روایات مجوزه این روایت حمل بر کراهت میشه، اشکالش چیه؟میفرماید اشکالش؟لاصلاه مقصودش صلاه فریضه است یعنی صلاه فریضه مکروه است خواندنش الا روز جمعه، اصلا کاری با نافله نداره، سرش هم این است که در اوقات صلاه گذشت ،وقت نماز ظهر وقتی است که سایه به اندازه ی قدم یا قدمین شود چون قبل از آن نافله باید بخواند شارع مقدس نماز ظهر را به تاخیر انداخته تا نافله ظهر خوانده بشه، این یوم الجمعه را که استثناء کرده چون نافله ی روز جمعه رو میشه قبل از زوال خواند لذا این روایت اصلا کاری با نافله نداره، لاصلاه یعنی لاصلاه فریضه ،شاهدش هم این است که فریضه یوم جمعه همان لحظه ای است که زوال شمس میشه ،بعد فرموده و یوید ما ذکرنا ما رواه الشیخ باسناده عن ابی بصیر قال ابو اعبد الله (علیه السلام) ان فاتک شی من تطوع اللیل و النهار فاقضه عند زوال الشمس و بعد الظهر عند العصر و بعد المغرب و بعد العتمه و من آخر السحر ،خب ان فاتک شی من تطوع اللیل و النهار فاقضه عند زوال الشمس این صریح است در اینکه نافله در وقت زوال شمس خوانده میشه وبعد از ظهر عند العصر و عند المغرب، خب این روایت شاهد بر این است، خب آقای خویی در این شاهد خودش یک اشکالی کرده که آقا این منافات نداره، خب این دال بر جواز است با کراهت منافات نداره، نماز مکروه است ولی خب جایز است، میفرماید بله به همین خاطر ما به عنوان یوید ذکر کردیم یشهد نگفتیم
سوال سائل
جواب:نه عرض کردم که در اصول و در فقه این مطلب ذکر شده که گاهی مواقع امام (علیه السلام) فعل مکروه را مرتکب میشه برای اینکه جا بندازه در مردم چون فعل اوقع فی النفوس است شما وقتی که امام (علیه السلام) یک فعل مکروهی را انجام داد مردم زودتر قانع میشوند که انجام دهند ،یک وقت ممکن است یک فعلی حرمتش جا افتاده مخصوصا اگر این حرمت مطابق مذهب عامه باشد خب امام (علیه السلام) عمدا او را ذکر میفرماید که این حرمت بین شیعه جا نیفتد، اشکالی ندارد)
خب عرض ما این است که آقای خویی این اشکالاتی که شما کردی به این روایت وارد نیست ،چون لاصلاه نصف النهار الا یوم الجمعه، روز جمعه نافله اش را میشه قبل از ظهر خواند، یا صلاه جمعه نافله اش را میشه قبل از زوال خواند، شما میفرمایید این روایت ناظر به صلاه فریضه است خب از کجا؟میفرمایید چون صلاه فریضه را باید به تاخیر انداخت به خاطر نافله، خب آقای خویی این روایت مطلق است ،بله فریضه را هم شامل میشه، این روایات(جواز نافله یوم جمعه قبل از زوال و نافله غیر جمعه بعد از زوال و تاخیر نماز ظهر غیر روز جمعه تا قدم و قدمین )چه قرینه ای میشه که(لا صلاه نصف النهار ) نافله را شامل نشه؟ چه قرینه ای است؟نماز فریضه را هم شامل میشه، نافله را هم شامل میشه ،مطلق است
اما این روایتی که شما به عنوان موید ذکر کردی این هم درست نیست چون ما همیشه عرض کردیم هیچ وقت یک روایت ،روایت دیگر را معنا نمیکند، اگر یک روایتی مجمل بود ،یک روایت دیگری آمد که ظهور داشت، یا یک روایتی ظهور داشت یک روایت دیگر یک چیز دیگر را گفت ،این قرینه نمیشه که معنای اون روایت این است، یک حرفی آقای صدر داره البته برای آقای صدر نیست، شاید بله قطعا قبل از آقای صدر هم بوده اون این است که اگر مثلا یک روایتی داریم که کر ۱۲۰۰ رطل است یک روایت هم داریم کر ۶۰۰ رطل است خب این ها الان با هم تعارض دارند، یک کسی بگه آقا ما میتوانیم اینها را که کنار هم بگذاریم رفع تعارض کنیم به اینکه میبینم رطل عراقی نصف رطل مکی است مثلا یا مدنی ،میگیم ۱۲۰۰ رطل یعنی رطل عراقی، ۶۰۰ رطل یعنی رطل مکی یعنی رطل مدنی، حالا من خیلی الان در مقام بیان این نیستم که اینهایی که میگن تفسیر قرآن بالقرآن که ما بعضی از آیات قرآن را شاهد بیاریم قرینه بیاریم که مراد خداوند سبحان در اون آیه ی دیگر این است این به نظرم حرف باطلی باشه ،اینی که من عرض میکنم مفسر باید اصولی درجه یک باشه ،نه درجه دو و سه اگر درجه دو و سه باشه به نظر من تفسیر نگه بهتر است، ممکن است بگی اصولی درجه یک تفسیر نمیگه، اصولی درجه یک در عصر آقای خویی تقریبا به اتفاق جل علماء آقای خویی بود به لحاظ مقام اثبات ،این طور بود که همه متفق بودند که اصولی درجه یک است ،گفتن مثلا در فقهش... و الا در اصولش درجه یک بود، اصلا معنا نداره کسی اصولی درجه یک باشه و اعلم نباشه، فقهش درجه یک نباشه، اصلا امکان نداره اصلا نمیشه، چون فقه فهم روایات است و اصول ،خب او که تفسیر نمیگه پس همه تفسبر نگن؟بگن ،ولی به نظر من باید مفسر بگه آقا این مطلب را مینویسیم به نظر شما ایراد داره یا نداره اگر گفت ایراد نداره...، چطور مینویسند تفسیر آزمایش به عهده پزشک معالج است آقا فهم قرآن کار اصولی است کار مفسر نیست اصلا ،یعنی مفسری که اصولی نیست، مقصودم این است، اقا این بحث خودش یک بحثی است آیا تفسیر قرآن به قرآن جایز است؟به این معنا که ما یک آیه ای از قران که مجمل است ،روشن نیست، چند تا آیه دیگر را بیاریم بگیم مقصود از این آیه شریفه این است این جایز است؟به عقل قاصر ما جایز نیست زیرا خودش یک بخث اصولی است آیا روایت مجمل مراد جدیش به روایات دیگر مبین میشه یا نمیشه ؟اگر الان بنده گفتم ساعت ۹ صبح یک چیزی خوردم ،بعد گفتم صبح یک جامدی خوردم، بعد یک جای دیگه گفتم ساعت ۹ صبح پنیر قالبی تبریز خوردم، بگن ها اونجایی که گفت ساعت ۸ چیزی خوردم مقصودش پنیر است زیرا اینجا گفت ساعت ۹ صبح پنیر خوردم اونجا هم که گفت چیز جامد خوردم منظورش پنیر است خب این درست است؟نه این در سیره عقلا درست نیست چون چه بسا ممکن است اون ساعت ۹ صبح چیز دیگه هم خورده باشه، نمیخواد بگه، آقا تو چه میدانی شاید خداوند سبحان در اون آیه مجمل یک معنایی را اراده کرده باشه غیر از این آیه، آقای صدر شما از کجا میگی اون ۱۲۰۰ رطل با این ۶۰۰ رطل با هم تنافی نداره به خاطر اینکه ۱۲۰۰ رطل یعنی رطل عراقی اون ۶۰۰ رطل یعنی رطل مکی یا مدنی، (حالا الان شک کردم مدنی یا مکی حالا مهم نیست) اینا با هم معارض هستند، ما چمیدانیم، ایات قرآن را نمیشه با آیات دیگر معنا کرد، روایات را نمیتوانیم یک روایت را با یک روایت دیگر معنا کنیم، حالا خود آقای خویی این مطلب را چند جا فرموده که یک روایت قرینه نمیشه که معنای این لفظ در اون روایت هم همین است ،معنا ندارد، بله یک کسی به عنوان اینکه محتمل است این آیه مقصودش این باشه این اشکال ندارد ولی نمیشه که شما این ها را نسبت بدی ،یا در فقه این ها را عمل بکنی این نمیشه
سوال سائل
جواب:اشکال ندارد امام (علیه السلام) او علم غیب دارد میفرماید یس مثلا معناش این است که نماز صبح دو رکعت است ما که علم غیب نداریم ،حضرت ممکن است بفرماید اون آیه دیگر که میفرماید اقیموا الصلاه مثلا معنای یس همان جا است او علم غیب دارد ما که علم غیب نداریم )
خب این در ما نحن فیه روایت مطلق است لا صلاه نصف النهار ولکن این مدلولش نفی است کراهت نیست خب کسی ممکن است بگه آقا به قرینه ی روایات مجوزه، خب دیروز ما مفصل عرض کردیم روایات مجوزه میشه معارض، کراهت نداره و بعد هم ما روایات مجوزه ای غیر از همون روایاتی که در قضا و ذوات اسباب وارد شده بود خب اونها تخصیص میزند یا فوقش معارض میشود
اما روایت دوم صحیحه محمد بن مسلم را ۴ الی ۵ اشکال کرده صحیحه محمد بن مسلم این است یصلی علی الجنازه فی کل ساعه انها لیست بصلاه رکوع و سجود و انما یکره الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبه التی فیه الخشوع
فرموده دیگه اون مناقشه ای که در روایت اولی بود که لاصلاه نصف النهار گفتیم ،لا، ظهور در کراهت نداره نفی مشروعیت است دیگه اون مناقشه به این روایت وارد نیست چون این داره انما یکره الصلاه این تصریح داره
خب این فرمایش آقای خویی درست نیست ، زیرا در کلمه ی یکره مرحوم آقای خویی سه جور حرف زده ،
۱_در فقه یک جا داره یکره لغوی به معنای یکره اصطلاحی نیست، یکره لغوی جامع بین حرمت و کراهت است کراهت دارم غیر از این یکره است که در رساله ها اصطلاحا میگن این یک حرف
۲_یه جا داره یکره یعنی یحرم چون میفرماید ما گفتیم حرمت و وجوب به حکم عقل است هر جایی طلب ترک بشه ترخیص در فعل واصل نشه عقل حکم به حرمت میکنه یعنی عقل حکم میکنه به اینکه باید ترک کنی، از این لابدیت عقلیه ما تعبیر میکنیم به حرمت ،حرمت مجعول شرعی نیست خب این روایت یکره دارد ،یکره به معنای جامع است یعنی طلب ترک، زجر از فعل؟بله ،ترخیص از فعل واصل شده؟نه، مجمل است ،دیگه عقل حکم میکنه به لابدیت، باید ترک بکنیم، از این لابدیت عقلیه ما تعبیر میکنیم به حرمت، یک جا هم این طور فرموده
۳_یک جا هم مثل اینجا فرموده نه دیگه یکره که دیگه صراحت داره در کراهت.
ولکن حق همین است که یکره در لغت به معنای کراهت اصطلاحی معلوم نیست باشه ،مجمل است چون کراهت دارم مثلا میگه آقا کراهت دارم ایشون رو ببینیم میگه حالا بیا بریم ببینیم میگه نه کراهت دارم یعنی اصلا دلم راضی نمیشه کراهت در لغت واضح نیست به معنای کراهت اصطلاحی باشه ،لذا این روایت هم این طوری نیست که لصراحه الثانیه، تصریح نداره آقای خویی، من خیال میکنم اقای خویی بعید است که این مطالبی که خودش فرموده را فراموش کرده باشه و این یکره را مثلا حواسش نباشه، یه مطلبی در ذهن آقای خویی مسلم بوده که در هیچ وقتی نماز بدعت نیست، این طوری نیست که مشروع نباشه خب حالا چی بگه یک کلمه میفرماید لصراحه الثانیه اگر این هایی که درس آقای خویی شرکت میکردند چند درصدشان ملا بودند بله شاگرد های آقای خویی همشون واقعا یک مرتبه ای از علمیت را داشتند انصافا، در تمام بلاد دنیا شاگردهای آقای خویی پخش بودند جایی نبود که انسان بره و شاگرد های آقای خویی نباشند ،شاگرد های آقای خویی هم نسبت به بقیه سر بودند واقعا سر بودند کسی بگه نه عالم اول فلان جا شاگرد آقای خویی نبوده این هم به نظرم اشتباه میکنه، اما در شاگردهای آقای خویی ۱۰ نفر مثل آمیرزا جواد تبریزی نبودند که حالا دقیق باشند و متوجه باشند بله ۱۰ نفر نبودند خب حالا یک کلمه و الا بعید میدونم آقای خویی حواسش به این نباشه حالا مهم نیست به هر جهت آقای خویی معصوم نیست حواسش بوده یا نبوده این حرف درست نیست .
اشکال بعدی که به این روایت میکند این است که اشکال اولش این است که اصلا این روایت قابل اخذ نیست زیرا تعلیلش یه طوری است امام (علیه السلام) بفرماید نماز نخوان چون خورشید طلوع میکند روی قرنی الشیطان خب ایشون میفرماید اصلا ما مشرق و مغرب نداریم خورشید از مشرق طلوع میکند در مغرب غروب میکند ما اصلا مشرق و مغرب نداریم فی مشارق الارض و مغاربها ما مشارق و مغارب داریم در واقع به تعداد( آقای خویی فرموده )به تعداد بلاد عالم ما مشرق و مغرب داریم من عرضم این است به تعداد نقاط هر شهری مشرق و مغرب داریم بالدقه العقلیه ،چون الان اگر بنده سر ظهر در ۴ راه بیمارستان هستم با کسی که سر ظهر میدان ۷۲ تن است با کسی که در آذر است این ظهرش فرق میکند منتها مثلا ممکن است یک ثانیه فرق بکند ممکن است نیم ثانیه فرق بکند حتی یک کسی که مثلا در محراب مسجد سلماسی است با کسی که در اخر مسجد سلماسی است این به دقت عقلیه مشرق و مغربش فرق میکند زوالش فرق میکند حالا ممکن است مثلا یک صدم ثانیه باشه یک هزارم ثانیه باشد آقای خویی اینها را متوجه است اما میفرماید این ها دیگر عرفی نیست، آخه اگه اینها فردا بگن که کسانی که در حرم هستند با کسانی که در بلوار امین هستند وقتی اذان گفته میشه اونها یک دهم ثانیه دیرتر اذانشان میشه مردم اصلا گیج میشوند، ولی بلاد مشخص است آقا وقتی که ظهر است اینجا با ظهر تهران یک دقیقه تا دو دقیقه فرق میکند خب پس معناش این است که مشرق و مغربش هم فرق میکند، لذا فرموده یک مشرق که نداریم که شیطان روی همان یک مشرق قرنی الشیطان شیطان بره اونجا بعد خورشید رو قرنی شیطان شلوع بکند، ولکن من خیال میکنم این حرف ها درست نیست این اشکال آقای خویی دو تا جواب دارد یکی اینکه اولا چون همه عند الزوال رو به مکه نماز میخوانند شیطان قرنش را میبره در مکه ،طلوع مکه، کسی ممکن است بگوید چه حرفیه میزنی آخه ثانیا همان طور که شما میفرمایید ما مشارق و مغارب داریم شیطان هم یک شیطان نیست شیاطین است اصلا شیطان اون استاد اینها اون میره در مکه شیطونک ها میرن در بلاد دیگه چه اشکال دارد ؟اگر شما میگید ما بی نهایت مشارق و مغارب داریم بی نهایت که نیست تمام مشارق و مغارب عرفی اونی که من عرص کردم را نگی عرفی خب تمام کره زمین در هر ۲۴ ساعت خورشید در هر نقطه ای طلوع کرده و غروب کرده ۲۴ ساعت خب ما اگر نیم دقیقه ده ثانیه پنج ثانیه فرض کنیم مثلا اختلاف این شهر ها را ۲۴ ساعت بگو ضربدر ۶۰ اون هم ۵ ثانیه ضربدر ۱۲ ،۶۰×۱۲ میشه ۷۲۰ ،۷۲۰ در ۲۴ ساعت مثلا از ۲۴ هزار یک چیزی کمتر حدود ۲۰ هزار مثلا خب شیطون های عالم هم شاید متجاوز از چندیدن میلیارد باشند هر جایی یک شیطان میخوابد اینکه قرنش را میاره لذا این چه دلیل میشه که شما از روایت رفع ید بکنی چون تعلیلش را نمیتوانی اخذ بکنی
اشکال دومی که کرده این است که ایشون میفرماید آقا این تعلیل برعکس است ، وقتی که شیطان اونجا قرنش را گذاشته یعنی نمیخواد عبادت بکنی چون شیطان میاد مانع از عبادت میشود، خب اونجا امام (علیه السلام) باید بفرماید حتما نمازت را در این ساعت بخوان تا رغم انف شیطان بشه ،چون شیطان میخواد بیاد نگذاره شما نماز بخوانی که رغم انف شیطان بکنی، شاهدش هم این است در روایتی مرحوم صدوق در اکمال الدین فرموده اما ما سالت عن الصلاه عند طلوع الشمس و عند غروبها فلئن کان کما یقول الناس اگر چنانچه مطلب اون طوری باشه که عامه میگفتند ان الشمس تطلع بین قرنی الشیطان و تغرب بین قرنی شیطان فما ارغم انف شیطان بشی افضل من الصلاه خب بهترین عمل در اون وقت نماز است فصلها و ارقم انف الشیطان، امام (علیه السلام) باید بفرماید در اون لحظه تو برو نماز بخوان نه اینکه در اون لحظه نماز نخوان لذا این تعلیل معلوم است تقیه ای است این طور اشکال کرده، این هم به عقل قاصر ما تمام نیست زیرا اینکه این تعلیل را ما نمیفهمیم مسلم است اینکه امام (علیه السلام) چرا این طور تعلیل فرموده اصلا من خیال میکنم یکی از حکمت های تعلیل تعبدی این است که میخواد فضول ها را ائمه (علیهم السلام) جمع بکند، اصلا یک چیز هایی میفرمایند که عقل قاصر بشر پسند نکند که ببیند اینها جطور هستند، شاید معنای آیه ی شریفه هم همین است که خداوند سبحان چرا درب های جهنم را ۱۹ تا قرار داده یکی کمتر از درب های بهشت؟؟ به خاطر اینکه میخواد امتحان کند ببیند این خلق الله میان بگن آخه چه فرق بکند بلکه قاعده اش این است که درب های جهنم بیشتر باشه تعداد شیعیان ۱۲ امامی با اعتقادات درست نسبت به جمعیت کل عالم ۱ بر الان ۴۰ است حالا باز در امت های گذشته هم اونها باز جنس خراب زیاد داشتند بی دین لامذهب زیاد داشتند بعد اونها مثل امت آخر الزمان نبوده که خداوند سبحان شیعه را همه را ببره بهشت، بی نماز به احترام حضرت زهرا (سلام الله علیها) بره بهشت، حالا یک احمق بی شرفی گفت که ما شیعه قالتاق بیشتر از سنی داریم ما اصلا شیعه قالتاق نداریم شیعه قالتاق که نمیشه، البته بله تو که این حرف را میزنی شیعه نیستی تو قطعا جات وسط جهنم است من باور نمیکنم تو شیعه باشی و حاضرم مباهله بکنم که تو شیعه نیستی، ولی امت های گذشته که ما روایت نداریم که هر کس به حضرت موسی ایمان داشت میره بهشت اونها را ممکن است گناه کارانش را جدا بکند، خب قاعده اش این است که درب های جهنم ۲۰۰ برابر درب های بهشت باشد آقای خویی چه اشکال داد امام (علیه السلام) یک تعلیلی میفرماید آقای خویی شما ببین الان شما در واقع یک مطلبی فرمودی من حیث لا یشعر که قیاس کردی این همانی بود که امام صادق (علیه السلام) به ابو حنیفه فرمود ابو حنیفه نماز مهم تر است یا صوم؟ عرض کرد آقا نماز،فرمود پس چرا حائض اگر نمازش را نخواند قضا ندارد ولی صومش قضا دارد؟ بله به حسب ظاهر اون وقت، انسان باید عبادت بیشتر بکند، خب شاید ما نمیفهمیم اقای خویی ،شما من حیث لا یشعر قیاس کردی
دو تا مطلب خلط نشه ما روایت را معنا بکنیم بعد بگیم این روایت معارض دارد اشکال نداره، نه اینکه شما بفرمایید آقا این تعلیل این برعکس است باید بگیم اون زمان مردم نماز بخوانند، آقای خویی معنا میکنه این طور بعد میفرماید موید هم داره، اون روایت خودش هم میفرماید روایتی که صدوق نقل کرده سند نداره، روایت را ما باید معنا بکنیم، بعد معارض داره یا نداره. یک بحث دیگه هست ،لذا این اشکال هم به عقل قاصر ما آقای خویی وارد نیست، نمیدانم اینجا چرا آقای خویی مطالب را فرموده، حالا او فرموده یا مقرر چون مقرر که مرحوم آشیخ مرتضی بروجردی واقعا در تقوا و در قداست ، هم مرحوم آمیرزا علی غروی تبریزی هم آ شیخ مرتضی بروجردی هر دو معجزه بودند واقعا ارادتشون به ساحت مقدس ائمه (علیهم السلام)، هر دو بزرگوار هم به دست ملعون صدام به شهادت رسیدند
وللکلام تتمه ان شاء الله فردا