1403/06/26
بسم الله الرحمن الرحیم
اوقات الصلوة-عروه-مساله ۱۸-اوقات مکروه در نوافل و قضاء نوافل
کلام در این بود که مرحوم صاحب عروه فرمود بعد از نماز صبح تا طلوع شمس و بعد از نماز عصر تا نماز مغرب ،اذان مغرب ،نماز مکروه است ولی نوافل مرتبه مکروه نیست خب اینجا در دو مقام باید بحث کرد
یک مقام این است که اصلا آیا این حرف که بعد از صلاه صبح و بعد از صلاه عصر نماز مکروه است ما دلیل داریم یا دلیل نداریم
مقام ثانی این است که لو فرض که دلیل داشته باشیم این تخصیصی که صاحب عروه زده که نوافل مرتبه مکروه نیست این دلیل داره یا نداره ؟
هر دو مقام را مرحوم آقای خویی و بعضی دیگر مناقشه کرده اند
اما مقام اول روایاتی که استدلال کردند بر کراهت برای بعد از نماز صبح تا طلوع فجر و بعد از نماز عصر تا مغرب یکیش این روایت محمد بن حلبی بود لا صلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس لا صلاه بعد العصر حتی تصلی المغرب خب این را یک اشکالی کرده سندی مرحوم آقای خویی که این طریق شیخ به طاطری ضعیف است زیرا در طریق علی بن محمد بن زبیر قرشی و همچنین احمد بن عمرو بن کیسبه الهندی است،
علی بن محمد بن زبیر قرشی در دو جا این بحثی که الان عرض میکنم محل حاجت است یکی سند شیخ به کتب و روایات حسن بن علی بن فضال در اون سند علی بن محمد بن زبیر قرشی است لذا اشکال کردند که آقا سند شیخ به روایات حسن بن علی بن فضال معتبر نیست چون علی بن محمد بن زبیر قرشی در طریق آن است، اونجا را اینطور جواب دادند که مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی اینا هم عصر بودند استادشون یکی بوده و نجاشی سندش به حسن بن علی بن فضال صحیح و معتبر است خب قطعا اون سندی که استاد به نجاشی گفته قطعا اون سند را به شیخ طوسی هم گفته درس خصوصی که برای او نداشته لذا اونجا گفتند تبدیل سند، ولی اینجا خب روایات بنی فضال نیست اینجا طریق شیخ به طاطری است خب علی بن محمد بن زبیر قرشی مرحوم شیخنا الاستاذ این روایت را تصحیح کرده فرموده علی بن محمد بن زبیر قرشی از معاریف است ،چرا؟ معاریف به نظر ایشون، یه وقتی من به ایشون عرض کردم آقا خب اینی که میفرمایید از معاریف است میزان تشخیص معاریف چیه؟فرمود زیاد از او روایت نقل میکنند خب زیاد از او روایت نقل بکنند خب چند تا؟اینقدر اینقدر اینقدر تا رسید به ۴۰ تا فرمود ۴۰ تا البته حالا اگر یک کسی ۴۰ تا روایت از او نقل بکنند این میشه از معاریف ولی اگر ۳۸ تا باشه این از معاریف نیست ؟!یا اگر ۴۰ تا باشه قطعا از معاریف است اگر ۳۸ تا باشه شک داریم؟! اینا واقعا جزم به این مطالب از عهده ما که بر نمیاد البته مرحوم استاد سرعت جزم و قطعش از ما بیشتر بود ایشون خیلی زود تر و راحت تر به یک نظری مستقر میشد ،نفوس و روحیات مختلف هستند ،یقین و قطع هم از نعمت های الهی است که به یک کسی خداوند زود تر اعطا میکند، یه وقتی من به ایشون عرض کردم آقا شما میفرمایید این طلبه هایی که میان قم درس میخوانند اگر قصد ماندن داشته باشند اینا نمازشان تمام است ؟فرمود بله چون در عنوان تمام، متوطن نیست ،هر کسی نمازش را باید تمام بخواند الا مسافر، یک کسی که میخواد ۱۰ سال قم بماند حالا یک تابستان اومده یک کاری داشته دو روز، یا مثلا میره بیرون میاد یه کاری داره باز میخواد برگرده، به این مسافر نمیگیم ،گفتم خب اقا چقدر گفت ۱۰ سال، گفتم حالا اگر ۹ سال و نیم ؟فرمودند ۹ سال و نیم هم اشکال نداره ،عرض کردیم آقا اگه ۹ سال فرمود؟ ۹ سال هم اشکال ندارد، عرض کردیم اقا اگه ۸ سال و نیم بود؟ فرمود این هم اشکال نداره ،عرض کردیم اگه ۸ سال ؟فرمود اشکال نداره، اگه ۷ سال چی؟فرمود نه ،گفتم اگر یک کسی واقعا میخواد ۷ سال در قم بماند به این مسافر میگن ولی ۸ سال مسافر نمیگن؟ خب قطعا این طور نیست، بعد فکر کردم که اگر کسی یک جایی ماموریت بهش میدن ۱ سال و نیم هم میخواد بماند بهش مسافر نمیگن ،یک کسی اگر یک جایی دو سال بهش ماموریت دادند مثلا کاشان ازش بپرسند آقا کجا ؟میگه میرم کاشان زندگیم در کاشان است الان زندگیم در کاشان است، البته دیدم آقای خویی دو سال را تصریح کرده میگه اگر کسی دو سال میخواد در جایی بماند این نمازش تمام است ،بعد ۱ سال و نیم هم شک دارم ولی ۱ سال و نیم هم در ذهنم این است که در فرمایشات آقای خویی هست بعد اصلا اگر کسی ۱ سال یک جایی میخواد زندگی بکند میگه فعلا اینجا من کارم اینجاست اون رو اینجا بهش نمیگن مسافر ،لذا بهش میگن تهران چکار میکنی میگه یک سال امسال زندگیم اینجاست خب حالا اینها، معاریف هم همین طور
فرموده علی بن محمد بن زبیر قرشی از معاریف است، از کجا میگی؟
خب وقتی که شیخ طوسی تمام روایات بنی فضال را از طریق علی بن محمد بن قرشی نقل میکند، این از معاریف نیست؟خب قطعا از معاریف است و اگر کسی از معاریف باشه این قولش معتبر است زیرا معمولا مردم این طوری هستند که میان مثلا افرادی که معروف اند را میگردن یک نقطه های ضعفی تو زندگیشون پیدا کنند بگن ،میگه ببین این چقدر آدم ظاهر الصلاحی بود که یک نقطه ی سیاه در زندگیش کسی نتوانسته پیدا بکند پس این معلوم میشه حسن ظاهر داشته و حسن ظاهر اماره بر عدالت است، این فرمایش ایشون، لذا این معتبر است گیری ندارد ولی اگر سنی باشه نه، اگر یک تضعیفی یک نقلی ولو یک نقل بی سندی حتی از ابن غزائری حتی از علامه یک چیزی نقل بکنند نه، باید به هیچ وجهی من الوجوه هیچ نقلی چه اعتقادی چه غیر اعتقادی نرسه .
بعضی دیگر میگن نه ،اگر کسی از معاریف باشه اجلا از اون نقل بکنند او از اجلا نقل بکند این قطعا آدم خوبی است ولو اینکه تضعیفش کرده باشند، خب ما عرض کردیم چندین مرتبه که هر دو نظر ناتمام است به عقل قاصر ما
اما نظر مرحوم شیخنا الاستاذ که ناتمام است به خاطر اینکه ما عرض کردیم آقا به ایشون هم عرض میکردیم مثلا اگر الان یک دکتری دکتر معروفیست خب این دکتر معروف فرض کنید عیب هایی داره ولی اون عیب ها هیچ ربطی به طبابتش نداره کسی نمیاد عیب های او را نقل بکند، چرا عیب های او را نقل میکنند ؟روی حسادت روی غیر حسادت ،میگن الان ما ۱۰۰ نفر مریض این دکتر را سراغ داریم خوب نشدند مردند و امثالهم این ها را نقل میکنند، بله یک آدمی که مثلا تاجر است تاجر معروف را وقتی که میخوان خرابش بکنند ،کسی که معامله میکنه، میگن آقا این تقلب در جنساش داره ،اینقدر غش در معامله داره ،این ترازوش ایراد داره ،اینها را میگند، یک چیزایی که مربوط باشه به کارش، ولی مربوط به کارش نباشه داعی ندارند خب روایت مگر نقلش اینطور بوده که آدم های معتبر نقل میکردند؟ نه ،مگر داءب روات بر این بوده که بروند از ادم های معتبر نقل بکنند ؟نه،من واقعا تعجب میکنم این هایی که میفرمایند که اگر کسی اجلا از او نقل بکنند روایاتش معتبر است چون اجلا از غیر ثقات نقل نمیکنند، از آدم های غیر معتبر نقل نمیکردند، این همه روایات ما داریم در نشر احادیث ، کتابت احادیث، اینها را بگید، در اینده مردم به همین ها احتیاج دارند همین ها مسیرشون رو تعیین میکند، در یک روایت ولو ضعیف من ندیدم که امام(علیه السلام) فرموده باشه فلانی از غیر معتبر از غیر ثقه روایت نقل نکن، یا آقایونی که وثاقت ندارید روایت نقل نکنید ،همه بر همین منوال بوده، فقط داءب ائمه (علیهم السلام) به سفارش حدیث بوده است ، سیره قطعیه بزرگان ،روات،اجلا بر همین منوال بوده ،من نمیدانم این حرف واقعا چه مبنای علمی داره ؟من بلد نیستم، آقا میگن احمد بن محمد بن عیسی ،شیخ قمیین ،احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم بیرون کرد چون از ضعاف نقل میکرد، حالا یک احمد بن محمد بن عیسی یک احمد بن محمد بن خالد ،شاید اون هم چون همش از ضعاف نقل میکرد، نقل به این معنا که نقل یه وقت طوری است که ترغیب به عمل هم میکند ولی یه وقت هست مجرد نقل است، فکر نمیکنم اون شاید این بوده که میدیده بابا یک مطالب عقیدتی میاره از ضعاف ،معتبر نیست اینها را در مردم گسترش میده، این را احمد بن محمد بن عیسی بیرونش کرده ،و الا اگر یک کسی بگه آقا این روایت را ما از فلانی شنیدیم معتبر هم نیست، من هم نمیگم عمل کنید، این روایت هست، نگاه کنید روایات دیگر را هم ، و تحقیق بکنید، احمد بن محمد عیسی این را بیرونش کرده ،اصلا مگه میشه یک آدم عاقلی بیاد یه همچین شخصی را بیرون کنه، بعد اون شیخ قمیین باشه؟ یه آدم که رییس قمیین است ،الکی که انسان رییس نمیشه، بابا کسی که رییس میشه ولو تو بی دینها ،کسی که رییس میشه یه عرزه ای دارد صاحب فکر است صاحب مدیریت است همین طوری یک کسی...، خلاصه اگر قدرت نداشته باشه مدیریت نداشته باشه ولو مدیریت باطل، نتواند نیروی نظامی درست بکند قدرت نداشته باشه، نچطوری میتونه رییس بشه ؟به آنی لحاف را از روش میکشند ،فرش را از زیرش میکشند و اصلا اگر خدایی نکرده داءب روات و اجلاء این بود که از غیر ثقات نقل نکنند امروز مردم بدبخت بودند به خاطر اینکه ۹۰ درصد مسلمات اعتقادی ما از اون چیز ها که بگذریم ،اصل امامت و عصمت و اینها که بگذریم، در بعضی خصوصیات روایات متواتره داره روایات متواتره همش هم ضعیف است ۳۰ تا ۴۰ تا روایت متواتر خب اگر قرار بود از ضعاف نقل نکنند ما بی چاره میشدیم ۱۱۰ جلد بحار میشد ۵ جلد، خدا این فکر را اصلا ببره دفن بکند تا قیامت کما اینکه دفن هم شده بوده ،شما همین وسائل الشیعه،کتب اربعه چون داءب بر این نبوده ،بله ممکن است مثلا برای اینکه عمل بکند بگن آقا این ...، در مقام عمل درست است، در مقام عمل به ثقات ولی در مقام نقل روایت ما همچنین چیزی نداریم
سوال سائل:
جواب: نه عرض کردم داعی ندارند اگر الان یک دکتری ریشاش رو میتراشه یک دکتری مثلا غیبت میکند یک دکتری مثلا زنش بی حجاب است هیچ وقت اینها را میان تبلیغ بکنند؟نه چون این طبابت است حالا شما بیا برو بگو بابا فلان دکتر که دکتر اول این مریضی است زنش لخت میگرده همه مریض ها میگن که زنش که لخت میگرده هیچی خودش هم لخت بگرده به ما چه مربوط است؟ ما برای طبابت مراجعه میکنیم ،خب اینها از کجا معلوم است که اون زمان مثلا علی بن محمد زبیر قرشی مگر مرجع بوده ؟مگر مردم به او رجوع میکردند مسئله ازش میپرسیدند که میخواستن مردم تخریبش بکنند
سوال سائل:
جواب: کی گفته جا افتاده هست جا افتاده فرق میکند الان یک اقایی جا افتاده است مداح است جا افتاده است، مداح جا افتاده معناش این نیست که مردم مسائل شرعی از او میپرسند مردم پشت سرش نماز میخوانند نه ، میگن ما حاضر نیستیم یک دسته ی تره را به دست این بدیم ولی صداش خوبه بخواند
به نظر ما این حرفا مرحوم استاد فرموده اینا فقه نمیشه ایشون شانش اجل است ولی اینها فقه نمیشه لذا همین طور که آقای خویی فرمود علی بن محمد بن زبیر قرشی مجهول است.
غیر از سند ، دو تا اشکال دلالی هم دارد
یک اشکال دلالی این است که لا صلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس خب شما فجر را معنا کردی بعد از صلاه الفجر این را از کجا معنا کردی؟اونم داره بعد العصر این را از کجا معنا کردی؟
سوال سائل:
جواب:بله ، اتفاقا مرحوم آقای داماد دیگران هم فرمودند شاید تو فرمایشات آقای خویی هم است که این لا صلاه بعد الفجر این فجر یعنی خود فجر حتی تطلع الشمس یعنی اینی که میگن آقا نماز صبح از موقع طلوع فجر است تا موقع طلوع شمس این را حضرت داره نفی میکنه اون همه روایاتی که وارد شده ملعون است ملعون است کسی که وقتی که دیگه هوا روشن میشه نماز صبح بخواند ،ملعون است ملعون است کسی که تا ستاره در اسمان است نماز صبح نخواند ،نماز صبح را اول وقت بخوان ،این روایات مربوط به اونها است، این چه حرف غلطی است که از طلوع فجر تا طلوع شمس ،نه، حالا یک کسی بگه از کجا میگی؟ خب حمل فجر بر صلاه فجر خلاف ظاهر است، بگه بر طلوع فجر هم خلاف ظاهر است، اولا بر طلوع فجر چون فجر شد ... خیلی خب فوقش روایت میشه مجمل ،مجمل نیست ها فوقش میشه مجمل ،عصر هم همین طور است این نمازت را بخوان این روایت از اون روایاتی است که میخواد بفرماید این حرف ها چیه که وقت تا طلوع شمس و غروب شمس ادامه دارد،این روایت اون را میخواد بگه، اگر نگیم ظاهرش این است حداقل مجمل است محتمل است، این یک اشکال دلالی.
اشکال دلالی دیگر این است که این تعلیلی که در روایت است ان الشمس تطلع بین قرنی الشیطان، آقا از موقع نماز صبح تا موقع طلوع شمس گاهی مواقع ۱ ساعت و نیم طول میکشه چون بعضی مواقع بین الطلوعین یک ساعت و ۴۵ دقیقه است خب این اذان بگن نماز صبح بخواند ۱۰ دقیقه از اذان میگذرد آقا تو از الان نماز نخوان، چرا؟چون خورشید طلوع میکند بین قرنی الشیطان، مثل این میماند که بگی اینجا از جات حرکت نکن چرا؟چون نزدیک عوارضی تهران قیر ریختن ،ماشینا اونجا لاستیکش میترکه میگه خب اونجا قیر ریختن ،اینجا چه ربطی به اونجا داره؟
سوال سائل:
جواب:خب نه باید بخوره تعلیل تعبدی، این خودش قرینه میشه که روایت معناش عوض بشه ،تعلیل تعبدی این طوری نیست، این معناش این است که لا صلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس یعنی طلوع شمس نخوان، میگه آقا خلاف ظاهر است، به قرینه ی تعلیل)
باز اگر هم کسی قبول نکند حداقل این است که این روایت مجمل میشه ،یا از نماز عصر از نماز عصر تا نماز مغرب گاهی موقع ها ۷ ساعت است الان در قم تابستان ۷:۴۵ اذان میگن ،اذان مغرب است و اذان ظهر ساعت ۱۲ است نماز ظهر و عصر را کسی بخواد با اداب بخواند و همه اینها خیلی طول بکشه میشه نیم ساعت خب نیم ساعت میشه ۱۲:۳۰ تا ۷:۴۵، بعد آقا نماز نخوان چون خورشید غروب میکند بین قرنی الشیطان لذا این روایت هم مشکل دلالی دارد و هم مشکل سندی.
روایت دوم هم که روایت معاویه بن عمار هست اون هم همین طور است چون اون هم داره لا صلاه بعد العصر لا صلاه بعد الفجر این هم باز سندش ضعیف است و دلالتش هم اشکال دارد
اون روایت ابن ادریس هم که اشکال سندیش را دیروز عرض کردیم اون هم یک اشکال دلالی داره
اشکال دلالیش این است که أَنَّهُ صَلَّی الْمَغْرِبَ لَیْلَةً فَوْقَ سَطْحٍ مِنَ السُّطُوحِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً کَانَ یُفْتِی عَنْ آبَائِکَ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَی أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ .
این هم محتمل است که لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ مقصود صلاه فریضه باشه به قرینه صدر روایت که حضرت انه صلی المغرب لیله فوق سطح من السطوح، این برای فریضه است و شاهدش هم فقال کذب لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَی أَبِی أَوْ قَالَ عَلَی آبَائِی این به خاطر همون است که آقا نماز صبح را باید زود بخوانی نماز عصر را باید زود بخوانی از ۴ قدم به تاخیر نندازی اینکه حضرت با شدت بفرماید دروغ گفته، لعنه الله علیه، بر پدرم بر آبائم دروغ بسته، اینکه لعنش فرموده، این به خاطر همین است، این وقتش تا اون موقع نیست این چه ربطی به نوافل مرتبه دارد؟ این یک کسی بگه لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ بعد طلوع الفجر الی طلوع الشمس و بعد العصر الی ان تغیب الشمس بگه آقا صلاه خب این (ال) اسم جنس مطلق است حمل بر فریضه یعنی چه ؟به قرینه صدر یعنی چه؟میگیم ها اینکه راوی نقل میکند انه صلی المغرب لیله فوق سطح من السطوح این ظاهرش این طوری بوده ،حضرت امام رضا یا آقا موسی بن جعفر (علیهم السلام) موقع اذان مغرب روی بامی جایی تشریف داشتند اذان گفتن همان جا نماز خوانده این راوی میگه بابا خب می آمدی پایین امکانات بهتر است مرتب در مسجد یا پایین ،از قول پدران شما نقل کردند که نماز وقتش وسیع است چرا شما اونجا خواندی ؟حضرت فرمود دروغ میگه، و الا چه معنا داره که فقیل له ان فلانا ، امام اونجا نماز مغرب خوانده این چه ربطی داره که یه نفر بیاد به او بگه که فلانی از قول پدر بزرگوار شما یا از قول آباء شما این طوری نقل کرده خب چه معنا داره؟این معناش این است که مثل این میماند که ما با مرحوم استاد مشرف میشدیم مشهد ،ایشون خیلی مقید بود به نماز اول وقت، یه دفعه وسط جاده اذان میگفتند ،نگه دار ،همین جا نماز میخوانیم، آقا قبله کجاست ؟می ایستاد به سمت خورشید و نگاه میکرد میگفت این قبله است خب ما هم اطمینان نداشتیم به قبله ای که ایشون میگه، از کجا میگه؟ بعد عرض کردم آقا مسئله اگر یک کسی اول وقت نمازش را در بیابون بخواند یا مثلا نیم ساعت بعدش در مسجد بخواند این کسب انکسار بشه کدام یکی فضیلتش بیشتر است؟ایشون میفرمود من که میدانم تو قبله ی من را قبول نداری لذا داری این حرف ها را میزنی ،خب معمولا اینی که به امام (علیه السلام) عرض کرده که آقا آباء شما این طور،ی این معناش این است که یعنی چه عجله ای داری که روی سقف ،حالا تشریف بیار پایین
سوال سائل
جواب : این چون که او را شنیده بود و نماز را وقت اجزاء، او فکر میکرد همه ی اینها یکی است این هم که همه میدانستند که نماز مغرب وقت چیزش که اول وقت نیست، این مقصودش این است که اقا وایستا ،مثلا میگه آقا الان بریم حرم میگه حالا نیم ساعت دیگر، هوا گرمه شلوغه حالا چه داعی داری؟ امام (علیه السلام) فرمود دروغ میگه پدر من این طوری نفرمود، این واقعا اگر نگیم روایت در صلاه فریضه است حداقلش این است که مجمل است این را نمیشه منکر شد خب این هم اشکال دلالی این روایت.
روایت دیگر این است :
مکاتبه علی بن بلال قال کتبت الیه فی قضاء النافله من طلوع الفجر الی طلوع الشمس و من بعد العصر الی ان تغیب الشمس فکتب لا یجوز ذلک الا للمقتضی فاما لغیره فلا.
مرحوم آقای خویی میفرماید این روایت را مناقشه سندی کردن در علی بن بلال، این مناقشه ی سندی درست نیست ،علی بن بلال که ان شاء الله فردا عرض میکنیم این مشکل سندی ندارد
ولکن اشکال دلالی دارد لایجوز ذلک الا للمقتضی ، مقتضی یعنی چه؟
اقای خویی میفرماید که این الا للمقتضی یعنی الا للقاضی یعنی کسی که میخواهد نماز را قضا بکند، خب اقای خویی فرموده اینکه معنا نداره چون سوال از قضا است کتبت الیه فی قضاء النافله بعد امام (علیه السلام) بفرماید لا یجوز ذلک الا للقاضی، اصلا سوال از قضا است . مرحوم آقای تبریزی جواب داده که نه ممکن است فی قضاء النافله قضا به معنای اتیان باشه نه قضا به معنای قضاء اصطلاحی ،قضاء در صدر روایت یعنی به معنای اتیان، نوشتم از اتیان نافله از طلوع فجر امام (علیه السلام) میفرماید که نه جایز نیست الا للقاضی ،قاضی دومی یعنی قضا، خب این فرمایش مرحوم استاد که ظاهرا خلاف ظاهر روایت است، چون اولا قضاء نافله را حمل بر اتیان کردن ،چون کلمه قضا در فرمایشات امام صادق (علیه السلام) ... ، آقای تبریزی اگر الان یک روایتی بیاد سوال بکند اَ یقضی النافله مثلا ؟ شما چی میگی ؟حمل بر قضای اصطلاحی میکنی.
و ثانیا اصلا کلمه ی مقتضی به معنای قاضی معهود نیست، الا للمقتضی ،
کسی بگه این للمقتضی یعنی لسبب یعنی جایز نیست مگر برای سبب مثل این میماند یک کسی رفته زیارت حالا موقع طلوع فجر است تا طلوع شمس ، این را هم میفرماید در این صورت میگن الا لمقتض، الا لسبب ، الا للمقتضی یعنی چه؟ لذا این روایت اشکال دلالی دارد چون اصلا معلوم نیست معنای این الا للمقتضی، فرمایش حضرت واضح نیست
و للکلام تتمه ان شاء الله فردا