1403/03/25
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام در این کتاب الصلاه رسیدیم به این مسئله ۱۸
در مسئله ۱۸ مرحوم صاحب عروه میفرماید النافله تنقسم الی مرتبه و غیرها و الاولی هی النوافل الیومیه التی مر بیان اوقاتها
والثانیه اما ذات السبب کصلاه الزیاره والاستخاره و الصلوات المستحب فی الایام و اللیالی المخصوصه و اما غیر ذات السبب و تسمی بالمبتداه، لا اشکال فی عدم کراهت المرتبه فی اوقاتها و ان کان بعد صلاه العصر او الصبح
مرحوم سید در عروه میفرماید نوافل سه دسته هستند
یک نوافل مرتبه که همین نوافل یومیه است نافله ی صبح ،مغرب ،عشاء،ظهر و عصر
یک نوافل غیر مرتبه است نوافل غیر مرتبه دوقسم است
یک قسم ذات السبب است یا غیر ذات السبب است
ذات السبب مثل نماز زیارت نماز استخاره ،نماز شب زفاف،نماز هنگام جماع یا ایام مخصوصه، لیالی مخصوصه نماز شب ۱۹ ماه مبارک و نماز شب های قدر و امثالهم اینها همه میشه نماز های نوافلی که اینها یا یومیه است یا ذات سبب است
قسم ثالث نوافلی که یومیه نیستند ذات السبب هم نیستند نوافل مبتداه، الصلاه خیر موضوع من شاء استقل و من شاء استکثر نماز بهترین چیز هست هر چی دلت میخواهد بخوان.
حالا اینی که هست در بعضی اوقات نماز مکروه هست آیا این اوقات کراهت برای همه ی نماز های نوافل است یا نه برای بعضی هاشون ؟
سید میفرماید : در وقتی که نماز مکروه هست نوافل یومیه مکروه نیست
خب کجا هست که نماز خواندن مکروه هست ولی اگر در همان موقع نوافل یومیه را بخوانی مکروه نیست؟
میفرماید بعد نماز عصر و صبح ،بعد از نماز عصر تا موقع نماز مغرب نماز خواندن مکروه است و بعد نماز صبح تا موقع طلوع شمس که یه خورده خورشید میاد بالا یا تا بعضی روایات داره تا زوال نماز خواندن مکروه است
خب الان اگر کسی نافله صبح بخواند این نماز مکروه است ؟
سید فرموده نه
اگر کسی بعد از نماز عصر نافله بخوانه این نماز مکروه است؟سید فرموده نه. خب اینجا بعضی ها به سید اشکال کردند، سید ما چه نافله صبحی داریم چه نافله ی ظهری داریم چه نافله عصری داریم و چه نافله ی مغرب و عشاء ای داریم که بعد از نماز صبح و بعد از نماز عصر خوانده بشه؟ کو؟نافله ی صبح که جاش قبل از نماز صبح است، نافله ی عصر هم جاش قبل از نماز عصر است ،نافله ی ظهر که جاش قبل از نماز ظهر است این چیه که شما فرمودی ؟اصلا این مصداق نداره، کدام نافله هست که وقتش اطلاق داشته باشه وسیع باشه بعد از نماز عصر یا بعد از نماز صبح باشه که شما بیای بگی آقا مکروه نیست؟ سید این چیه میفرمایید لذا بعضی ها اشکال کردند به سید.
بعضی ها گفتن نه چون در نافله بعضی ها گفته بودند نافله وقتش به اندازه ی وقت اجزاء فریضه هست اگر کسی نماز ظهر و نماز عصرش را تا غروب شمس بخواند مجزی است نافله ظهر و عصر هم همین طور،بله افضل این است که قبلش بخواند نه اینکه وقتش تمام شده است،نه ،قضا هم نشده و ادا است، خب حالا الان اگر کسی نافله ظهرش را بعد از نماز عصر خواند مکروه است؟
فرموده نه مکروه نیست
مرحوم آقای حکیم در مستمسک اشکال کرده فرموده نه نماز های نوافل یومیه هم در وقتی که نماز مکروه هست مکروه هست ،ما دلیلی بر تخصیص نداریم.
خب ما باید ببینیم ۱_که اصلا اون روایاتی که نماز را میگوید مکروه است اصلا ما همچین روایاتی داریم که نماز مکروه باشه و۲_ اگر داریم ایا اطلاق داره ،تخصیص خورده یا تخصیص نخورده ؟
مرحوم آقای خویی میفرماید کراهت صلاه بعد از نماز ظهر و عصر سه تا روایت برایش وارد شده
یکی ما رواه الشیخ باسناده عن محمد الحلبی عن ابی عبد الله (علیه السلام) لاصلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس فان رسول الله (صلی الله علی و آله و سلم) قال إِنَّ الشَّمْسَ تَطْلُعُ بَیْنَ قَرْنَیِ الشَّیْطَانِ وَ تَغْرُبُ بَیْنَ قَرْنَیِ الشَّیْطَانِ وَ قَالَ لَا صَلَاةَ بَعْدَ الْعَصْرِ حَتَّی تُصَلَّی الْمَغْرِبُ
خب این روایت شریفه میفرماید لا صلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس مقصود از این بعد الفجر یعنی بعد صلاه الفجر یعنی بعد از نماز صبح، خب اقای خویی میفرماید این روایت اگر چه که ظاهر لا صلاه نفی مشروعیت است ظهور اولی لا صلاه، لا صوم ،لاحج نفی مشروعیت است ولی حمل بر کراهت و نفی کمال میشود به خاطره ی روایات مجوزه ، روایات مجوزه اطلاق دارد لذا این روایت حمل میشه بر کراهت
روایت دوم ما رواه باسناده عن معاویه بن عمار عن ابی عبد الله (علیه السلام) لا صلاه بعد العصر حتی تصلی المغرب بعد عصر نماز نیست تا مغرب را بخوانی و لا صلاه بعد الفجر حتی تطلع الشمس باز این هم الکلام الکلام.
مرحوم آقای خویی هر دو روایت را مناقشه کرده هم مناقشه ی سندی و هم مناقشه ی دلالی
یه روایت ثالث هم هست اون را هم عرض کنم بعد مناقشات اقای خویی را ذکر بکنم
روایت ثالث این است ما رواه ابن ادریس فی آخر السرائر نقلا عن جامع البزنطی عن علی بن سلمان عن محمد بن عبد الله بن زراره عن محمد بن الفضیل عن ابی الحسن (علیه السلام) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ صَلَّی الْمَغْرِبَ لَیْلَةً فَوْقَ سَطْحٍ مِنَ السُّطُوحِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً کَانَ یُفْتِی عَنْ آبَائِکَ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَی أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَی أَبِی أَوْ قَالَ عَلَی آبَائِی.
روایت سوم روایت جامع بزنطی است که مرحوم ابن ادریس در آخر سرائر از بزنطی نقل کرده که شخصی به امام (علیه السلام) عرض که فلانی از آباء کرام شما نقل میکند که اشکال نداره بعد از طلوع شمس نماز بخوانی ،بعد از طلوع فجر نماز بخوانی ،بعد از عصر نماز بخوانی حضرت فرمود دروغ گفته پدرم همچین چیزی نگفته.
خب این روایت اخری که ابن ادریس نقل میکند مرحوم آقای خویی سه تا اشکال سندی به این روایت میکند
اشکال اولی این است که ابن ادریس از جامع بزنطی از بزنطی نقل کرده، احمد بن ابی نصر بزنطی از اصحاب امام رضا (علیه السلام) است ابن ادریس تا زمان بزنطی متجاوز از ۲۰۰ سال فاصله بوده شاید هم بیشتر خب کجا ایشون دیده بزنطی رو؟اینجا دو راه دارد
یک راه این است که کسی بگه اقا ابن ادریس به خبر واحد عمل نمیکرده خب پس قطعا این خبر بزنطی یا محفوف به قرینه قطعیه بوده یا به تواتر برای ابن ادریس نقل شده چون ایشون به خبر واحد اخذ نمیکرده ،خب اگر به تواتر بوده محفوف به قرینه ی قطعیه بوده خب ما هم بودیم یقین پیدا میکردیم ،چه اشکال داره؟آقای خویی مفصل اینجا ذکر نکرده جاهای دیگر مفصل فرموده که خبر محفوف به قرائن قطعیه، ممکن است یک قرینه باشد برای یک نفر قطع اور باشد و برای یک نفر قطع اور نباشه، تواتر هم همین طور است چون تواتر عدد خاصی که ندارد یک خبری است که ده نفر نقل بکنند انسان یقین پیدا میکند و یک خبری هست که اگر ده نفر نقل بکنند یقین پیدا نمیکند ممکن است ۱۵ نفر ادمای ثقه ای باشند که روایت نقل بکنند انسان یقین پیدا بکنند یک جایی ۲۰ نفر نقل بکنند انسان یقین پیدا نکند خود افراد فرق میکنند بعضی ها نمیگم قطاع هستند ولی خیلی بطیء القطع نیستند، شب عید فطر که میشه ۱۰ یا ۱۵ نفر از اینور و اونور زنگ زدن میگه دیگه بریم بخوابیم فردا دیگه فطر است من یقین پیدا کردم یه کسی میگه ۳۰۰ نفر زنگ زدن، میگه والا من که هنوز یقین پیدا نکردم ،چطور؟ میگه چون این ۳۰۰ نفر اولا حساب و کتاب ندارند مثلا یک آقایی ماه را میبیند، به ده نفر زنگ میزنه میگه شما هم زنگ بزنید به دفتر مرجع که ما ماه را دیدیم ده نفر زنگ میزنند یک مرجعی اگر ساده باشد و ذهن نقاد نداشته باشه میگه خب ده نفر شد الان میگه چند نفر تا الان ،میگه ۳۰۰ نفر ،از کجا؟میگه از استرالیا زنگ زدن از ایران زنگ زدن ، یک کسی که یه خورده فکرش نقاد باشه و یه خورده دقیق باشه میگه من شک دارم که این ۳۰۰ نفر یک نفر نباشد اصلا، خب حالا ما چمیدانیم این ابن ادریس که یقین پیدا کرده از کدام قسم بوده شاید اون افراد اگر برای ما هم نقل میکردند ما یقین پیدا نمیکردیم ؟ محفوف به قرائن هم همین طور است بعضی ها الان میگن ...من شنیدم میگن ما بوی کلام امام (علیه السلام) را میشناسیم ما اصلا الفاظی که از دهان مبارک امام (علیه السلام) خارج بشه میشناسیم ،این طور نیست که، لذا ممکن است بگی این روایت محفوف به قرائن قطعیه است یک کسی ممکن است بگوید نه بابا اینکه قطعی نمیشه، این هم یک کسی بگه الفاظ من شک بین الثلاث و الاربع فلیبن علی الاربع اینکه فصاحت و بلاغت نمیخواد ،که بگی این کار امام (علیه السلام)است ممکن است یک متن معمولی را راوی هم ذکر بکند، خب ما چمیدانیم این ابن ادریس از کدام قسم بوده که بهش رسیده این یک اشکال.
اشکال دوم این است که این داره نقلا عن جامع البزنطی عن علی بن سلمان عن محمد بن عبد الله زراره عن محمد بن فضیل
اشکال دوم آقای خویی در سند این روایت این است که بزنطی از علی بن سلمان ،علی بن سلمان توثیق ندارد این مجهول است .
خب ممکن است کسی بگه آقا این مجهول است بزنطی و صفوان و ابن ابی عمیر این سه تا لا یرسلون و لا ینقلون الا عن ثقه یعنی بزنطی از هر کس نقل کرد بزنطی تمام مشایخش را توثیق کرده ،علی بن سلمان هر کی که هست بزنطی ازش نقل کرده این توثیق داره
این کلام که بعضی ها مثل آقای صدر مثل مرحوم آقای حکیم و دیگران قائلند ما یک اصحاب اجماع داریم، یک این سه نفر را ،اصحاب اجماع که اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هولاء و انقادوا لهم بالفقه، فرمودند ۱۸ نفرند که روایت تا این ۱۸ نفر اگر درست شد از اونجا تا امام (علیه السلام) انگار نه انگار، ولش کن، هر چی تا این ۱۸ نفر صحیح بود بقیشم هم صحیح هست، علی تصحیح ما یصح عن هولاء
خب این را مناقشه کردند هم اقای حکیم مناقشه کرده هم دیگران فی زماننا هذا من نشنیدم یک کسی که محلی از اعراب داشته باشه قائل باشه به اصحاب اجماع بلکه میگن مقصود از اصحاب احماع این است که اگر یک روایتی تا ۱۸ نفر درست بود این ۱۸ نفر عدالتشان و وثاقتشان اجماعی است، نه اینکه از این ۱۸ نفر به بعد تا امام (علیه السلام) را رسیدگی نکنیم، نه، اون را هم باید رسیدگی بکنیم خب این اصحاب اجماع، ولی بعضی ها اومدند مثل اونایی که اسم بردم فرمودند از میان این اصحاب اجماع یکی صفوان ،یکی بزنطی و یکی ابن ابی عمیر این سه نفر بالخصوص از میان اصحاب اجماع اینها هر روایتی که نقل بکنند منقول عنه اینها ثقه است زیرا شیخ شهادت داده بزنطی ،صفوان و ابن ابی عمیر لا ینقلون و لا یرسلون الا عن ثقه، این فرمایشی که بعضی ها فرمودند مرحوم آقای خویی و شیخنا الاستاذ و ما هم اشکال کردیم گفتیم همچنین چیزی نیست زیرا این کلام شیخ آیا این را اقتباس کرده از همون کلام کشی که در اصحاب اجماع فرموده یا نه این یک شهادت مستقل است اصلا کاری با بقیه ندارد ؟گفته نه این یک شهادت مستقل است و ربطی به بقیه ندارد، ما عرض کردیم نه این در واقع متخذ از کلام کشی است، شهادت شیخ شهادت مستقل نیست متخذ از کلام کشی است در اصحاب اجماع
سوال سائل:چرا فقط همین سه نفر را جدا کرد؟
جواب : ما یک سوالی داریم تا به امروز هم کسی این سوال را جواب نداده اون سوال این است که عبارت شیخ این است که صفوان و بزنطی و ابن ابی عمیر و غیرهم این ها لا ینقلون و لا یرسلون الا عن ثقه خب ما گفتیم این غیرهم کی هست؟آخه مگه معنا داره شیخ طوسی شیخ الطائفه ،عقل کل،رییس الطائفه بفرماید بزنطی ،ابن ابی عمیر ،صفوان و غیرهم، این غیرهم کی هست ؟هیچ جایی این غیرهم را ذکر نکرده این مثل این میماند که یه کسی بفرماید فلانی و فلانی و یک جمع دیگر، خب اون جمع دیگر کی هستن؟د باید ذکر بکند در هیچ جای رجالش در هیچ کتابی ذکر نشده، این از کجا؟گفتن ذکر کرده ،جعفر ابن بشیر ،جعفر ابن بشیر را شیخ شهادت داده ،خب غیرهم که یک نفر نیست عزیز من غیرهم ظاهرش چند نفر است خب اگر یک نفر بود اون یک نفر را اسم میبرد دیگه ، مثلا قلم و دوات شیخ طوسی تمام شده بود که به جای جعفر بشیر بنویسه غیرهم خب اسم میبرد ولی اسم نبرد این است که این واقعا معلوم نیست در سیره عقلاء، من تعجبم از بعضی ها ،در سیره عقلاء ،خبر واحد وقتی حجت است که یک ابهامی نداشته باشه ولی اگر یک نکته ای هست که این نکته ،خبر را همچین فیه ما فیه میکنه در سیره عقلاء عمل نمیکنند مثل این میماند که شما پهلوی مولا بودی مولا ۲۰ دفعه گفته این جماعت را تک تک دعوت کنی و فراموش نکنی خدافظی کرد موبایلم داشت، دو ساعت بعد دید که یک آقایی آمد گفت مولا گفته فلانی را دعوت نکن ،میگه خب این مولا هر وقت که کار داشت مخصوصا در این موارد خودش زنگ میزد، اون که تلفن داره من هم که تلفن دارم ،این اینقدر تو خونه اصرار کرده، تک تک ،که حرف کسی رو گوش ندی، بعد اینجا هم امده ،زنگ هم نزده خب این خبر را عقلاء اخذ نمیکنند، این مجمل است معلوم نیست
خب وقتی که این شهادت شیخ این شبهه درونش است بعد شما بگی نه اصاله الحس، هر وقت که کسی خبر داد نمیدانیم عن حس خبر میده یا عن حدس، اصل این است که عن حس خبر میده اصلا مخصوصا بعضی ها مثل مرحوم آقای خویی آنچنان این سیره عقلاء را پیاده میکند خیال میکند که واقعا این دیگه الان برهان فیثاغورس است این اشکال مخصوصا به مدرسه مرحوم آقای خویی وارد است، خب اصاله الحس خب کو اصاله الحس وقتی که یک جایی قرائنی باشه که انسان را به شک میندازه در سیره عقلاء به این خبر اخذ نمیکنند مخصوصا که ما عرض کردیم سیره ای حجت است که در زمان امام (علیه السلام) باشه، کجا در زمان ائمه (علیهم السلام) یک اخبار این طوری بوده و عقلاء اخذ میکردند و امام (علیه السلام) ردع نفرمود، کجا از این موارد پییش امده از کجا ما احراز بکنیم ؟ از کجا ما یقین بکنیم ؟ نمیدانم این یک اشکال
اشکال دوم این است که در تهذیب خود شیخ طوسی یک روایتی نقل میکند از ابن ابی عمیر فکر کنم در لاضرر شاید باشه یا غیر لاضرر الان دقیق ادرسش را نمیدانم یک روایتی نقل میکند این روایت را وقتی که اشکال میکند میفرماید اول ما فیه ضعفه بالارسال یا اول ما فیه الارسال اشکال میکند در این روایت که آقا این مرسله است، خب اقای حکیم آقایانی که این را شما شهادت از شیخ میدانید اگر شیخ عقیده اش این بود که ابن ابی عمیر لا یرسل الا عن ثقه خب چرا اینجا در تهذیب اشکال میکند اول ما فیه ضعف السند ،برای چی؟ این از کجا در اورده ؟ بعضی ها خواستن توجیه بکنند گفتند آقا شیخ این کتاب تهذیب را که نوشته اصل شان نزول این تهذیب این بوده که خناس ها شیاطین،دشمنان ائمه (علیهم السلام) اینها می آمدند تشکیک میکردند فکر این شیعه را بهم میریختند که شما میگید ائمه (علیهم السلام) ما معصوم هستند علم غیب دارند پس این همه اخبار متعارضه چی هست؟اخبار ضد و نقیض چی هست؟این خناسان که این کار را کردند در زمان شیخ طوسی شبهه شده بود شیخ تهذیبین تهذیب و استبصار را نوشت فقط به خاطر اینکه این شبهه را دفع بکند لذا در این تهذیب هم و غمش بر این بود که یک کاری بکند که این تنافی بین اخبار را از بین ببره ولو به وجهی که خودش قبول نداشته باشه خب این لذا فرموده اول ما فیه ضعف السند اول ما فیه الارسال نه اینکه خودش قبول داشته باشه، این طور جواب دادند ،این به عقل قاصر ما درست نیست زیرا خب اگر او میخواست دفع تنافی بکند خب میتوانست راحت بنویسه که این یه خبر واحد است شاید امام (علیه السلام) نفرموده باشه ، ممکن است بگی اگر میفرمود خبر واحد است شاید امام (علیه السلام) نفرموده باشه خب اون وقت میومدن میگفتن مگر خبر واحد حجت نیست؟ میگیم ها خب اینجا هم به شیخ میگن مگر مرسل ابن ابی عمیر حجت نیست؟ لذا این وجه ،وجه واقعا نا تمامی است مخصوصا آخه شیخ طوسی تا ابن ابی عمیر و بزنطی و اینها حدود شاید ۱۵۰ سال بیشتر شیخ طوسی برای قرن ۴ است متجاوز از ۱۰۰ سال از اونها گذشته از اکجا اینها را آورده شیخ که لا ینقلون و لا یرسلون الا عن ثقه ؟لذا این به عقل قاصر ما ناتمام است و نمیتوانیم بگیم علی بن سلمان توثیق داره چون بزنطی از اون نقل کرده
اشکال سوم در سند این روایت از محمد بن فضیل است که ما محمد بن فضیل توثیق داشته باشه نداریم بله یک محمد بن قاسم بن فضیل است که گاهی مواقع به محمد بن فضیل ازش در رجال یاد میشه ،مثلا حالا بعضی ها چون اجدادشون از بزرگان هستند ولو بزرگان دنیوی مثلا میگه تو کی هستی میگه من نوه ی صاحب جواهر هستم میگه نوه ی جواهر که الان باید بالای ۱۰۰ سال عمرش باشه تو که الان ۱۵ سالت نشده میگه نه من پدرم پسر مادرش نتیجه ی صاحب جواهر بوده از من تا جواهر ۷ نسل گذشته میگه خب چرا میگی نوه ی صاحب جواهر بگو نوه ی مش رجب خیاط ،میگه مشت رجب خیاط را کسی نمیشناسه که من بگم نوه ی مش رجب خیاط ،میگم نوه ی جواهر که یه آبرویی پیدا بکنیم یا نه گاهی اوقات چون محمد بن قاسم مثلا چند تا بودند این را محمد بن قاسم بن فضیل به جد ذکر میکردند که شناخته بشه بعد یواش یواش میدیدند که باید هر وقت اسمش را ببری محمد بن قاسم بن فضیل طولانی میشه گفتند خب ولش کن، کوتاه میکردن به اسم جد محمد بن فضیل میگفتند خب آقای خویی میفرماید این اگر محمد بن فضیل هم باشه محمد بن فضیل نهایتش این است که مجهول است تضعیف شده، محمد بن فضیل اگه همون محمد بن قاسم بن فضیل باشه ضعیف است اگه فرد دیگر هم باشد مجهول است، در رجال علی ای حال این روایت از سه جهت سندا درش مناقشه میشه یکی از ناحیه اسناد ابن ادریس به بزنطی ،یکی از ناحیه بزنطی به علی بن سلمان و یکی هم از ناحیه محمد بن فضیل کما اینکه ذکر کردیم لذا این روایت سند ندارد و اون دو روایت قبلی هم سند ندارد ،این سه تا روایتی که برای اینکه نماز بعد از صلاه عصر و صبح مکروه است اصل این سه تا روایت سندا و دلالتا تمام نیست ثبت الارض ثم انقش ،اول شما ثابت بکن این پدر داره ، بعد راجع به پدرش حرف بزن
وللکلام تتمه ان شاء الله فردا