< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1402/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاک حجیت خبر واحد

 

ملاک حجیت خبر به همین است که مخبر خبرمی دهد ثقه باشد که اطمینان وائتمان است که در قاموس است که وثقه به کَورِث،وثق ثقه ای ائتمنه که اصل اطمینان است وقابل تکیه دادن است ووثوق به او گفته میشود.

من ائتمنه من الناس ووثقتم به فادعوه الی ما تعلمون من حقنا

کسی که مردم به آن اعتماد دارند هرچه از حق ما دارد از او بگیرید.

اگر اشکال شود ثقه درحدی که خبر برای اخذ کننده ثقه باشد ولی این که این خبر به طور کلی مورد پذیرش باشد قابل اعتماد نیست ولی ظاهرا این در روایات وثاقت عام است واکثر مردم به آن اعتماد می کنند واگر این باشد اشکال رفع میشود که اعتماد نوعی است که اکثرا موافق هستند ومی پذیرند موثوق بودن آن را وهمین در پذیرش حدیث کافی است.

پس خبر واحد اطمینان باید حاصل کند که گاه به خود روایت اعتماد می شود وگاه به واسطه قرائن مربوط به آن روایت که مستلزم یقین وعلم واطمینان می شود وهمان امن وعلم این حاصل میشود پس حجیت خبر ثقه از این جهت است که وقتی اعتماد شد قابل قبول می شود.

﴿یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق ...﴾

طوری نشود که عمل پشمیانی بیاورد واین ملازمه است که اگر فاسق نبود تبین ندارد وعکس نقیض است که تبین در جهت غیرفاسق درست نیست ونیتجه هم درست گرفته می شود.

پس ملازمه ایه این است که خبر غیر فاسق را بپذریم.

پس در نبا کاذب توقف می شود که در مجمع البیان است:

تبینوا را برای آنجا می داند که کاذب باشد که مستلزم نبا صادق باشد که صادق مئتمن است در قبال کاذب که لیس بمئتمن.و تبین لازم در خبر فاسق است

خیلی از بزرگان بیان کرده اند که مسیر آیه فای الفرقین احق بالامن ان کنتم تعلمون الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون،گفته اند که در جای امن ومورد هدایت اعتماد است.

اعتماد علمی که موجب امن است به عبارتی در ایه دو جهت است یکی این که کذب نیست ونوعا بیان افراد در حقیقت وصدق است ونسبت کذب به او داده نمی شود وجهت دیگه این که اگر مطلبی از اهل صدق صادر شداعتما د به حرف او می شود. وبعضی آیات بعضی دیگر را تصدیق می کند.

روایتی است که زیبا هست که باید دیده شود:

لاتحدث عن غیرثقه فتکون کذابا

لاتقل الا عن ثقه عن صادق

در بحار است که انسان نظرش به چیزی باشد که صادق است وروایات وآیات فرد را به ثقه بر می گرداند یعنی توجه می دهند که از ثقه نقل بشود.

در واقع این روایات ارشادی است که نفس الامری را بیان می کند وتعبد نیست وواقعیت وحقیقتی را بیان می کند که در واقع مردم در بین خود این گونه عمل می کنند که به صادق اعتماد می کنند وعرف این را به صورت امر واقعی ومعقول می پذیرد.

گاه ثقه در موضوع وگاه در حکم است:

خبر او از حکم است وگاه از موضوع.یا چیزی متعلق به حکم وموضوع است.

همه این ها نبائی است که باید ثقه باشد ونه این که از غیر ثقه نقل کند وما بگوییم ثقه است پس باید مستند آن در ثقه باشد در همه موارد.

کون النبا الثقه مستندتا الی ثقه کون الثقه مومنا امامیا که برخی هم می گویند لازم به امامی نیست وهمین ثقه بودن کافی است.

اگر جایی علم حقیقی به ثقه شد واین که میدان دار علم شد واو روی علم حرف می زند خوب است ولی اگر حاصل نشد به همان قبل بر می گردد که یا مربوط به حکم یا موضوع یا متعلق این دو است که به همان حالت ثقه بودن که اعتماد وایمان حاصل می شود یعنی هرکس موضوع را به این صورت می بیند مورد اعتماد برای او واقع می شود.

علم به واقع آیا علم به صدور یا حقیقت واقعی است؟

فقها می گویند به اصل انسان وحقیقت انسانی بر می گردد وقسمت هایی که به صورت انضمام است که همان تابعیت علم دارد ولا غیر.

مثلا قاعده ید باید از ثقه باشد یا همین که ید است قابل قبول است؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo