1403/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
عرف و تعیین میزان شروع سفر/صلاة المسافر /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /عرف و تعیین میزان شروع سفر
مسافرت را برگرداندیم به یک امر طبیعی که عرفیت داشته و امر کاملی هم هست که از قدیم اینطور بوده که زمانی سفر را محقَّق میدانستند که امکان اطلاق مسافر بر آن شخص وجود داشت. این دو عنوان مسافر و سفر از هم جدا نمیشوند. سفر زمانی محقّق میشد که از محلّ خودش بیرون میرفته. چقدر باید از محلّ خودش بیرون میرفته تا به او مسافر بگویند؟ این عرفیت داشته و بهحسب شهر و روستا فرق میکرده. ما میخواهیم بگوییم که این تعیین شرعی ندارد. حرف جدّی من این است. این در مباحث بزرگان نیامده. بهنظر من اینجا فقط جنبۀ حقیقی و عرفی دارد که از جانب شرع، معیّن نشده است و نباید منتظر باشیم تا چنین مطلبی را از روایات بهدست بیاوریم. در روایات هم چنین سؤالی از ائمه علیهمالسلام نشده. کلّ روایات را هم ببینید، چیزی معیّن نشده. فقط آن چیزی که معیّن شده، حدّ ترخّص است که چشم، دیگر دیوارهای شهر یا روستا را نبیند یا صدای اذان را نشنود. این تعیین درستی است که آخرین خانهای را که میبینید، همان ملاک باشد و اذانی را هم که در آخرین منزل میگویند، صدایش نرسد. تقریباً دو علامتی که ذکر کردهاند، همین است. اصلاً این مهمترین جای شروع سفر است. بنده تقریباً با اعتقاد راسخ دارم به این مطلب میرسم؛ گرچه در ابتدا مقداری برایم مشکل بود، امّا بعد که فکر کردم، دیدم این مسئله، جنبۀ عرفیت دارد. شهر کوچک باشد یا بزرگ، بیرون رفتن از شهر و سفر هم عرفی است.
سؤال: اگر تعلّق را میزان بگیریم، وقتی تعلّق قطع شود، مسافر میشود.
جواب: احسنت؛ تعلّقش از این وطن جدا میشود و مسافر میشود.
خوب دقّت کنید که این مسئله را ببندیم و تمام بشود. تقریباً برای من قطعیت دارد حاصل میشود -شما هم مباحثه کنید و اگر مطلبی دیدید بگویید- زیرا هیچکجا معیّن نشده که رأس سفر هشتفرسخی را از کجا حساب کنیم. اگر رأس را معیّن کرده بودند، طبق همانکه شرع معیّن کرده عمل میکردیم.
سؤال: آخرین خانههای شهر، ملاک شروع سفر است؟
جواب: قبلاً توضیح دادیم که منزل و محلّه قابل انطباق بر موارد مختلف است. یکی از آن موارد این است که وقتی قریه تمام شد، میگویند منزلش تمام شده. بالأخره اینجا محلّ نزولش بوده. اگر منظور، محله باشد، باید محلّه تمام بشود. اینکه معیّن کنیم که منزل فقط همانجایی است که استراحتگاه شخص است، و وقتی از آنجا خارج شد، مسافر حساب بشود، ظاهراً این عرفیت ندارد و نمیتوانیم او را مسافر بدانیم؛ لذا گفتیم که در گذشته وقتی مردم، مسافر را بدرقه یا تشییع میکردند، خارج از منطقه میرفتند و این کار را انجام میدادند؛ پس طبق این مطلب، مبدأ حرکت آنجایی است که دیگر شهر را نمیبیند. مادامی که میبیند، هنوز در وطنش است و عنوان مسافر بر او صدق نمیکند.
سؤال: از قم که خارج شویم، مغازههای سوهانی و ... هستند. آیا اینها جزء شهر هستند؟
جواب: الآن یک توضیحی را عرض میکنم. گاهی مردم میگویند «از محلهاش خارج شد و به مسافرت رفت.» سفر در اینجا صدق میکند و این شخص هم مسافر میشود. از اینجا که رد شد و قصد سفر هشتفرسخی هم کرد، اینکه مبدأش را از همینجا قرار دهیم، امر واضحی است و هیچ گیری هم ندارد. روایات هم که چیزی را تعیین نکردهاند، برای این است که مسئله عرفی بوده.
این سؤالی هم که ایشان پرسیدند، خیلی پرسیده میشود: جاهایی است که مغازههایی (رستوران و ...) را برای مسافران درست کردهاند و مسافران به آنجاها زیاد میروند. طول این مغازههایی که در خارج از شهرها درست شدهاند، گاهی چند کیلومتر است. اینها مصداق بزرگشدن شهر نیست، ولو اینکه برخی، آنجا را تسامحاً جزء آن شهر بدانند، امّا اگر کسی به آنجا رسید، نمیگویند که وارد شهر شد. آن مغازهدارها یا مکانیکها برای کسب رزق و روزی خودشان از طریق مسافران، به آنجا رفتهاند. این مغازهها، برای خدمات به مسافران است نه برای اهل آن شهر، تا بگویید آنجا جزء شهر است. این یک امر واضحی است که عرف، آنجا را جزء شهر بهشمار نمیآورد. شهر جایی است که گسترده شده و با سایر مناطق شهر، ارتباط دارد.
گاهی اوقات بیرون از شهر، مثلاً جایی را تعیین میکنند برای تخلیۀ زباله یا کارهای دیگر، که بوی آن، مردم شهر را اذیت نکند. بعد از مدّتی، عدهای در آن حوالی بهصورت غیرقانونی، خانه میسازند، بهحدّی که آنجا به شهر متّصل میشود. اینکه اینجا را جزء شهر بدانیم، هذا اوّل الکلام. این مشکل میشود. از یک طرف، اینها ساکن و مربوط به این شهر هستند؛ از یک طرف هم از علامتش -مثلاً تخلیۀ زباله- معلوم است که آنجا را خارج شهر میدانستند، امّا با این حال، شروع به ساختوساز کردهاند. متأسّفانه در خیلی از شهرها، این را داریم که قسمتهایی بدون مجوّز در خارج از شهرها ساخته میشود و جمع زیادی هم در آنجا هستند. بهنظر میرسد که اینها ملاک نیست. ما میخواهیم بگوییم که این، عرفیت ندارد؛ مثل: همان مطلبی که دربارۀ مغازههای مسافری گفتیم، اینجا هم اعتبار و عنوان شهری ندارد و عرف هم آن را بهعنوان شهر قبول نمیکند. این خانههایی که بیرون از شهر، ساخته شده، ملاک برای شروع سفر نیست؛ زیرا نه شهرداری، آنجا را جزء شهر میداند و نه مردم. میگویند عدهای به اینجا آمدهاند و برای خودشان یک جایگاهی درست کردهاند. عرض کردم که بهطور مثال، یکی از علائم هم این است که مردم زبالههایشان را در آنجا میریزند؛ لذا بعضی از قسمتها که اینگونه به شهر اضافه شدهاند، آنجا را جزء شهر نمیدانیم؛ مگر اینکه کمکم ماهیت آنجا عوض بشود و بعد از مدّتی مثلاً آب و برق و گاز به آنها بدهند و آنجا را جزء شهر بهشمار بیاورند. در این صورت، دیدن آنجا یا شنیدن صدای اذان آنجا، ملاک برای سفر خواهد بود، از این باب که آنجا دیگر جزء شهر است. مادامی که جزء شهر نشده، ملاک برای آخر شهر بهشمار نمیآید.
سؤال: اصطلاح «حومۀ شهر» برای همینجاهاست.
جواب: درست است؛ آنجا را حومۀ شهر میدانند.
سؤال: سمت جادۀ قدیم که شهرک شکوهیه را ساختهاند، جزء شهر است؟
جواب: آنجا تقریباً جزء شهر شده؛ زیرا در آنجا صنایعی است که برای تأمین حوائج همان شهر است. بعضی از مردم هم در همانجا ساکن شدهاند ]و به مرور زمان، آنجا متّصل به شهر شده است[.
سؤال: مسافت شرعی که نیست. حداکثر ۲۰ کیلومتر فاصله با شهر دارد.
جواب: بههرحال اینجاها دیگر به شهر متّصل شده؛ خصوصاً جادۀ قدیم که طولانی شده و به شکوهیه میرسد که تقریباً جزء شهر شده است. شخصی بود که میگفت: «در ماه رمضان میخواهم روزه بگیرم، بعضی روزها شک میکنم که از کدام سمت بروم که زودتر از قم خارج شوم؟ واقعاً تفاوتش زیاد است. سمت پردیسان خیلی طولانی است. ... سمت کوه سفید، تقریباً زود از شهر دور میشود و خیلی آثار ساختمانی ندارد. یا سمت کاشان، وقتی به دوراهی جادۀ قدیم و اتوبان که میرسند، آنجا دیگر آخر شهر است و بعد از آنجا شهر ادامه پیدا نکرده است. سمت اراک هم با این توضیحی که من دادم، وقتی از تپه را رد کنیم، از شهر خارج شدهایم. نوعاً وقتی میخواستیم برای ماه رمضان، ماه را ببینیم، به آن تپه میرفتیم که بهترین جا بود. بعد از آن تپه، ولو چیزهای دیگر باشد، امّا جزء شهر بهشمار نمیآید.
سؤال: بعد از تپه، نیروگاه و پارک بزرگی هست.
جواب: آن پارک برای شهر بهشمار نمیآید. برای تفریح مسافران است؛ مثل: خیلی از پارکهای دیگر که برای خدمات به مسافران تأسیس شده.
در زمینۀ صلاة مسافر، مطالبی را که در مباحث آقایان نیامده بود، ما بحث کردیم که تمام شد.