1403/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه بحث در مکاری و ملاح و.../صلاة المسافر /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /ادامه بحث در مکاری و ملاح و...
ادامه بحث در مکاری و ملاح و ساعی
کلام سیدّ یزدی
سید یزدی در عروه می فرماید: «يعتبر في استمرار من شغله السفر على التمام أن لا يقيم في بلده أو غيره عشرة أيام» ایشان میفرماید که معتبر است که عملیت سفرش، منقطع نشود؛ یعنی عملبودن سفرش به این نحو است که ده روز در یکجا (در محلّ خودش یا جای دیگر) نمیماند.
«و إلا انقطع حكم عملية السفر» ایشان اوّل لفظ شغل را آوردند، ولی بعد دیدند که بهتر این است که عین لفظ روایات (عمل) را بیاورند. عملیة السفر یعنی سفر، عملش است. «و عاد إلى القصر» اگر عملیت سفر، منطقع شد، نمازش را باید شکسته بخواند. «في السفرة الأولى خاصة دون الثانية فضلا عن الثالثة» ایشان خیلی جدّی این مسئله را میگویند که در سفر اوّل، باید قصر بخواند؛ امّا در سفر دوم سوم، نه. «و إن كان الأحوط الجمع فيها» اگر چنین موردی برای کسی پیش آمد، نماز را جمع بخواند.[1] «و لا فرق في الحكم المزبور بين المكاري و الملاح و الساعي و غيرهم ممن عمله السفر» ایشان اوّل، کلمۀ شغل را آوردند، امّا دیگر کلمه را به عمل تغییر دادهاند.
«أما إذا أقام أقل من عشرة أيام» اگر در وطن خودش یا در جایی دیگر، کمتر از ده روز ماند «بقي على التمام» باید نماز را تمام بخواند، کأنّه برنامۀ مکاریبودن و جمّالبودن و ساعیبودنش قطع نشده. «و إن كان الأحوط مع إقامة الخمسة الجمع و لا فرق في الإقامة في بلده عشرة بين أن تكون منوية أو لا» فرقی ندارد که در بلد خودش ده روز با نیت بماند یا بدون نیت. «بل و كذا في غير بلده أيضا» اگر در بلد خودش نبود و در جای دیگر هم ده روز ماند، عملیة السفر یا شغله السفر، انقطاع پیدا میکند. «فمجرد البقاء عشرة يوجب العود إلى القصر و لكن الأحوط مع الإقامة في غير بلده بلا نية الجمع في السفر الأول بين القصر و التمام.»[2] ایشان حتّی در سفر اوّل هم اشکال دارند ... ایشان دیدند نمیتوانند بهطور قطع از ادله برداشت کنند.
روایات
تصوّر این است که یکی از جهاتی که از ادله دیدیم این بود که روایت فرمود «فی بیت و هو یتردّد حیث شاء». عناوین متعدّد بود. یکی «یختلف کلّ الأیّام» بود. یکی «لأنه عملهم» بود و یکی هم «منازلهم معهم» بود. تعبیر «فی بیت و هو یتردّد حیث شاء» هم تعبیر زیبایی است که ما در جاهای مختلف میتوانیم به آن تمسّک کنیم. نوع زندگی شخص این است که همراه خودش تقریباً یک خانه دارد؛ مثل: رانندههای اتوبوس که نوعاً همراه با خود وسایلی دارند که بتوانند غذایشان را گرم کنند و ... .
عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ مَنْ سَافَرَ فَعَلَيْهِ التَّقْصِيرُ وَ الْإِفْطَارُ غَيْرَ الْمَلَّاحِ فَإِنَّهُ فِي بَيْتٍ وَ هُوَ يَتَرَدَّدُ حَيْثُ شَاءَ.[3]
عمدۀ ملاک این است که شخص بالأخره خانهاش همراهش است و نحوی دارند زندگی میکنند که مثلاً اتوبوسشان، خانهشان است «و یتردّد حیث شاء» هرجا هم خواست میرود. چنین کسی باید نمازش را تمام بخواند. کسی هم که در سفینه و دریا بود، خانهاش همان کشتی بود و با خانهاش حرکت میکرد. او هم مصداق عناوینی بود که ذکر کردیم.
تعبیر روایت اینگونه بود: «الْمُكَارِي وَ الْجَمَّالُ الَّذِي يَخْتَلِفُ وَ لَيْسَ لَهُ مُقَامٌ» عدم اقامه را اینگونه توضیح دادند که یعنی ده روز در وطنش یا جای دیگر نماند. «يُتِمُّ الصَّلَاةَ وَ يَصُومُ شَهْرَ رَمَضَان».[4] باید نمازش را تمام بخواند و در ماه رمضانی که در این وضعیت است، روزه بگیرد.
تعبیر رسا و کاملی که از این روایت بهدست آوردیم که در جاهای مختلف باید مناسبتش را ببینیم. من بهعنوان مثال این را ذکر میکنم که طبق مبنای اصولیمان، به معانی بر میگردانیم. هرچه ما از معانی شارع بهدست آوردیم -ولو با کلمات مختلف- و معنا را دریافت کردیم که چه چیزی مورد نظر شارع است (یعنی به چه کسی مکاری یا جمّال یا ساعی گفته میشود؟) واقعیت این است که ریشه به عرف بر میگردد. عرف مردم، او را مکاری یا جمّال میدانند؛ امّا اگر در خانه بنشیند، به او مکاری و جمّال گفته نمیشود؛ مثل: کسی که چند اتوبوس دارد و آنها را به رانندهها میسپارد و با آنها قرارداد میبندد تا آنها مسافرها را جابهجا کنند و درصدی را به صاحب ماشین میدهند. به این شخص مکاری گفته نمیشود؛ زیرا در خانه یا محلّ کارش نشسته. اصل مکاری، این شخص نیست؛ بلکه آن رانندهها هستند که خودشان به سفر میروند.
نحوۀ دیگری هم الآن رایج است این است که شخص برای تجارت، به سفر نمیرود و مصداق «وَ التَّاجِرُ الَّذِي يَدُورُ فِي تِجَارَتِه»[5] نیست؛ بلکه در جایی نشسته و مشغول خرید و فروش اینترنتی است. این شخص، ولو اسمش تاجر باشد، امّا آن تاجری که در روایت ذکر شده، نیست.
مطلب دیگر این است که در برخی موارد، مجبوریم این را توجه کنیم که روایت، پنج مورد را ذکر کرده بود: «خَمْسَةٌ يُتِمُّونَ فِي سَفَرٍ كَانُوا أَوْ حَضَرٍ» مادامی که اینها در این حالت باشند، نمازشان را باید تمام بخوانند. سپس توصیف فرمودند: «الْمُكَارِي وَ الْكَرِيُّ وَ الْأَشْتَقَانُ وَ هُوَ الْبَرِيدُ وَ الرَّاعِي وَ الْمَلَّاحُ». دلیلش هم این است که «لِأَنَّهُ عَمَلُهُمْ»[6] .
برخی از این روایت، کثرت را برداشت کردهاند، در حالی که روایت، کثرت را نمیخواهد بگوید؛ بلکه ملاک را عمل قرار داده است. در هیچیک از روایات، مسئلۀ کثرت سفر ذکر نشده است. حتّی اگر شغل را هم در نظر بگیریم، منظور از شغل هم عمل است؛ یعنی پول درآوردن، مهم نیست؛ مهم این است که عمل او باشد. «لِأَنَّهُ عَمَلُهُمْ»، عملش این است و اینگونه انتخاب کرده و در واقع، همان ملاک «فِي بَيْتٍ وَ هُوَ يَتَرَدَّدُ حَيْثُ شَاءَ» است.