1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
انواع ضیعه/صلاة المسافر /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /انواع ضیعه
سه مکان برای اتمام نماز، در برابر وطن
در باب ضیعه، روایاتی بهطور مکرّر از امام رضا علیهالسلام نقل شده که هرکدام از اینها یک واقعیتی را برای ما بیان میکند و هرکدام را باید با جایگاه خودش بررسی کنیم و بعد تصمیم بگیریم. کلّ اینها را به روایات باب ضیعه بر میگردانیم که گفتیم سه چیز مورد بحث است: منزل، سکنیٰ و اقامه، در برابر وطن. وطن که معلوم است و جایگاه خودش را دارد.
این روایاتی که در این باب هست، جایگاه عظیمی دارد: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدٍ (علی بن اسحاق بن سعد) عَنْ مُوسَى بْنِ الْخَزْرَجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع أَخْرُجُ إِلَى ضَيْعَتِي وَ مِنْ مَنْزِلِي إِلَيْهَا اثْنَا عَشَرَ فَرْسَخاً أُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ أَتِمَّ.[1]
وقتی دوازده فرسخ فاصله دارد، معلوم است که از حدّ مسافت شرعی بیشتر است. از جایگاهی که منزل خودش است، بهسوی ضیعه میرود. أخرج در اینجا یعنی خروج از وطن، و الا خروج بهمعنای دیگر در اینجا جایگاهی ندارد.
راوی میپرسد: از منزلم تا ضیعه دوازده فرسخ فاصله است. نماز را تمام بخوانم یا شکسته؟ امام میفرمایند: نمازت را تمام بخوان. این روایتی که ذکر کردیم، با مطالب قبلی ملاحظه کنید. بهقدری روشن و واضح بیان شده که ما موارد دیگر را هم اگر بتوانیم بر جایی حمل کنیم، مورد حمل باید اینجا باشد. دوازده فرسخ فاصلۀ زیادی است. شخص ضیعهای داشته و مکرّر به آنجا میرفته.
انواع ضیعه
ضیعهها بر دو قسماند:
۱. ضیعهای که شخص نه اقامه در آنجا دارد و نه سکنیٰ و نه منزل (قبلاً گفتیم که منزل هم یا منزل عبوری است و یا منزلی که شخص در آن توقّف میکند؛ همچنین سکنیٰ را هم گفتیم که دو قسم است.)
۲. ضیعهای که حالت وطن دارد؛ یا وطن شرعی، یا وطن تطبیقی و یا وطن عرفی.
توضیح ضیعۀ نوع دوم: شخص آنقدر در جایی رفتوآمد دارد که عرف، آنجا را وطن او حساب میکند. یا اینکه بهطور شرعی اتّخاذ وطن کرده و شش ماه در آنجا میماند. صورت دیگر هم این است که جایی را تهیه میکند کند بهعنوان وطن دوم قرار دهد؛ مثل: وطن ییلاقی.
من حیث المجموع واضح است که احکام ضیعه، این حکم را برای ما بیان میفرماید و کاملاً از هم جداست. تردیدِ بیجا نکنیم.
حملهایی که برخی آقایان در اینجا کردهاند، صحیح نیست؛ خصوصاً روایت ۱۵ و ۱۶ را که صاحب وسایل آوردهاند که از حضرت امام رضا علیهالسلام است: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ يَسِيرُ إِلَى ضَيْعَتِهِ عَلَى بَرِيدَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ وَ مَمَرُّهُ عَلَى ضِيَاعِ بَنِي عَمِّهِ أَ يَقْصُرُ وَ يُفْطِرُ أَمْ يُتِمُّ وَ يَصُومُ قَالَ لَا يَقْصُرْ وَ لَا يُفْطِرْ.[2]
بَرِيدَيْنِ یعنی هشت فرسخ. شخص در اینجا مالکیت ندارد و ضیعه برای پسرعمویش است، امّا توقّف دارد و مرتّب به آنجا رفتوآمد میکند. سؤال این است که در اینجا باید نماز را شکسته بخواند و روزه نگیرد یا اینکه نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد؟ امام علیهالسلام فرمودند: نه نمازش را شکسته بخواند و نه روزهاش را افطار کند.
اینجا وجهش این است که حالت اقامهای برای او دارد و وسایل زندگی برای او فراهم است؛ نه اینکه بهعنوان مهمان، وارد بر شخص دیگری بشود. اینکه دیگر سؤال ندارد! اگر احیاناً در دورۀ سال، به آنجا میرود مثل این است که به هتل یا در چادر مسافرتی رفته است. معلوم است که بهلحاظ صمیمیت، دائماً به آنجا رفتوآمد دارد و در آنجا حالت اقامهای پیدا کرده که دارد سؤال می کند. این واضح است. چرا باید به گونهای دیگر حمل کنیم؟! لزومی هم ندارد که شخص مالک باشد. اگر آنجا اجارهای یا وقفی باشد و این شخص هم دائماً به آنجا میرود، نمازش را باید تمام بخواند. مسافر باید خصوصیات مسافر داشته باشد؛ امّا این شخص اینجا را پایگاه خودش قرار داده است؛ همانطور که اگر در جایی قصد دهروز کند، یا اینکه بیش از سیروز در جایی بماند -ولو اینکه بهاندازۀ یک نماز بعد از سیروز باشد- بهمنزلۀ پایگاهی برای او میشود و نمازش را باید تمام بخواند. این روایت هم دارد یک نوع اقامه را بیان میکند؛ نه اینکه آن را حمل بر جای دیگری کنیم و آن را مردود کنیم. روایت، جایگاه خودش را دارد.
سؤال: وجه مشترک این موارد، تعلّق است.
جواب: بله، یک وابستگی و تعلّقی دارد و مردم هم میگویند او به اینجا تعلّق دارد. اگر غیر از اینجا به جای دیگری برود، او را مسافر به شمار میآورند؛ بله، تعلّق وطنی ندارد، امّا تعلّق اقامتی دارد. پس ما از این بیان روشن روایات، اصلاً عدول نمیکنیم و بر همین نظر میایستیم و مورد حکم قرار میدهیم.
نکتۀ دیگری که از بسیاری از موازین به دست میآید و من این را پشتوانه میگیرم، روایت ۱۴ است. این روایت تقریباً دنبالۀ روایت قبلی است و وجهی ندارد که آن را حمل بر تقیه کنیم:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي ضَيْعَةً عَلَى خَمْسَةَ عَشَرَ مِيلًا خَمْسَةِ فَرَاسِخَ فَرُبَّمَا خَرَجْتُ إِلَيْهَا فَأُقِيمُ فِيهَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ خَمْسَةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةَ أَيَّامٍ فَأُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ قَصِّرْ فِي الطَّرِيقِ وَ أَتِمَّ فِي الضَّيْعَةِ.[3]
رفت و برگشت شخص، به اندازۀ مسافرت شرعی است؛ ولی به جایی میرود که ضیعه اوست. میخواهم بگویم که این روایت، مطلب را محکم میکند. چرا آن را حمل بر تقیه کنیم؟[4] شخص میگوید من در اینجا اقامه دارم، نه اقامۀ ده روز؛ بلکه سه، پنج یا هفت روز. نمازم را شکسته بخوانم یا تمام؟ در بین راه، مسافر حساب میشود و باید شکسته بخواند و در ضیعه، تمام.
پس معلوم میشود که یک ضیعه ممکن است اقامهای، سکنایی یا منزلی باشد؛ البتّه منزلی که در آنجا دوام دارد، نه منزلی که صرفاً محلّ عبور باشد. خود روایات، این موارد را از هم جدا کرده و در اصطلاح عرف هم جدا محسوب میشوند و مصداقش هم بیان شده است؛ با این حال چرا تزلزل پیدا کنیم؟ این روایت، تأکید بر موارد قبلی است. چیزی که ما میفهمیم این است که از مجموع این روایات، همین است و طبق همین هم فتوا میدهیم و هیچ جای شکّی هم نیست.
این روایت، جای حمل بر تقیه ندارد. راوی با عبارت «جعلت فداک» از امام پرسیده. معلوم است که شرایط امن است و شخص سؤال خودش را دارد میپرسد[5] و امام هم دارد جواب او را میدهد؛ پس معلوم میشود که تقیه در کار نبوده است.