1403/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه روایات باب ضیعه درمورد اقامه/صلاة المسافر /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /ادامه روایات باب ضیعه درمورد اقامه
ادامۀ روایات باب ضیعه درمورد اقامه
در مقابل روایاتی که دیروز خواندیم، یک مطلبی در مجموع این روایات آمده و بهطور کامل مطلب را توضیح داده: «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ لَهُ الضِّيَاعُ» سؤال را بهصورت عمومی پرسیده. «بَعْضُهَا قَرِيبٌ مِنْ بَعْضٍ» منظور از «یخرج» خروج به حدّ سفر است، و الا خروج معنا ندارد. «فَيَطُوفُ فِيهَا أَ يُتِمُّ أَمْ يقْصرُ قَالَ يُتِمُّ».[1] خیلی صریح و روشن است. امام فرمود این شخص باید نمازش را تمام بخواند.
این روایت را صدوق و کلینی[2] هم نقل کردهاند با این تفاوت که بهجای «فیطوف فیها» عبارت «فیقیم فیها» آمده است؛[3] یعنی باید حالت اقامهای باشد، نه اینکه وطنش باشد. شاهد ما در همین روایات است. شخص اقامه دارد و بین ضیعههایش رفتوآمد میکند، نمازش را باید تمام بخواند؛ امّا حمل بر ده روز در اینجا صحیح نیست؛ زیرا عبارت «یطوف» آمده؛ یعنی شخص در یک جا نمیماند؛ بلکه بین ضیعههایش رفتوآمد میکند و در هرکدام، چند روز میماند. اقامۀ ده روز را همه میدانند و نیاز به سؤال ندارد. برگرداندن به اقامۀ ده روز، خلاف ظاهر است. چه شخص به ضیعهاش برود و چه به جای دیگر برود، اگر قصد ده روز کند، مشخّص است که نمازش تمام است. این امر واضحی است. چرا از این امر واضح، عدول کنیم؟! شخص در هرکدام از ضیعههایش، حالت اقامه دارد و اقامه در هرکدام از آنها، موجب میشود که نمازش تمام بشود (یتم). من هیچ تردیدی در این زمینه نمیبینم. چرا باید تردید داشته باشیم؟! اینها محمول بر این است که در ضیعهای که استقرار و اقامه دارد -لازم نیست وطنش باشد- باید نمازش را در آنجا تمام بخواند. اینکه به شخصی که اقامه دارد، بگوییم روزه نگیر و نمازت را شکسته بخوان، این ترس بیشتری دارد. اصلاً مسافر نیست که از او چنین چیزی بخواهیم.
بنده تصوّرم این است که این روایت مطلقاً نه اشارهای به سکنیٰ دارد و نه به وطن؛ بلکه سخن از این میگویند که شخص ضیعهای دارد و در آن اقامه دارد؛ یعنی ضیعهای تهیه کرده تا در آنجا بماند و اقامه داشته باشد و از آن بهرهمند شود. به چه دلیلی بگوییم او مسافر است؟! این تحمیل بر روایت و بر این ادلّۀ محکم است.
تطبیق روایات سکنیٰ و منزل با مسئلۀ اقامه
دو تعبیر در روایات آمده: سکنیٰ و منزل. ببینید چطور این روایات را با اقامه تطبیق میدهیم.
دو نوع منزل
۱. منزلی که شخص در آنجا نزول میکند، امّا دوام ندارد و زود از آنجا میرود.
۲. منزلی که شخص در آنجا توطّن دارد.
اگر لفظ منزل در بعضی از روایات بهطور عام ذکر شده، ما آن را درمورد اقامه و مقیم کافی میدانیم. اینگونه نیست که منزل، فقط برای وطن به کار برود. از قدیم هم منزل را دو هردو معنا به کار میبردند؛ مثلاً: او در کاروانسرا منزل کرد. در گذشته، در سفرها، بین راه، منزلگاههایی بود که کاروانها در آنجا مقداری میمانند و استراحت میکردند. یک مورد هم به محلّی که شخص در آنجا زندگی میکند، گفته میشود؛ پس منزل، معنای عامی داشته است.
دو نوع سکنیٰ
سکنیٰ هم تقریباً همینطور است؛ البته سکنیٰ، صرف نزول نیست. در سکنیٰ نوعی آرامش است و صرف نزول نیست؛ امّا مهم این است که سکنیٰ صرفاً در وطن نیست. خود روایت بیان میکند که اگر در این ضیعه، سکنیٰ داری، نمازت تمام است. الآن هم عربها در مسافرخانهها مینویسند: سکن موجود؛ پس ارتکاز عرب هم درمورد سکنیٰ همین است که گفتیم معنای عام دارد؛ جایی است برای آرامش. البته سکنایی که در وطن باشد هم داریم؛ امّا دلیل بر تخصیص روایات بر وطن نداریم.
نتیجه
پس باب ضیعه دارد باب مفصّلی را بهطور جداگانه ذکر میکند و میگوید اقامه و سکنی و منزلداشتن، موجب تمامخواندن نماز میشود.
با تصریحی که در دو روایت جلسۀ قبل آمده معلوم است که باید آنها را بر آن طرف (وطن) حمل کنیم؛ امّا معنا ندارد که روایات این جلسه را حمل بر وطن کنیم.
یکی از اساتید ما رحمةاللهعلیه که عظمت داشتند، یک مطلب دیگری را ذکر کردند که ما آن موقع که در درس ایشان بودیم، راضی به آن نشدیم، امّا الآن میبینیم که نظر ایشان دور نبود و مطلب درستی است: وقتی قصد سفر به ضیعه میکند، اصلاً مسافر نیست. نه عرف او را مسافر میداند و نه خودش و نه شرع. او به قصد رسیدن به ضیعه، حرکت میکند. ما هم با وجود این روایات، این حرف را بعید نمیبینیم. قصد، اصل کارکرد را معیّن میکند. اگر بهعنوان مسافر رفته، در ضیعهاش هم بهعنوان مسافر رفته. اگر در ضیعه برای اقامت میرود، نمازش تمام است.