« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1403/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی اقامه در روایات باب ضیعه/صلاة المسافر /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /بررسی اقامه در روایات باب ضیعه

 

روایات باب ضیعه درمورد اقامه

صلاة مسافر جهات مختلفی دارد. ما بحث مهم اقامه را مطرح کردیم. روایات در این زمینه متعدّد است که چند مورد از آنها را از کتاب وسائل‌الشیعة (جلد ۵ چاپ قدیم و جلد ۸ چاپ آل‌البیت) می‌خوانیم. اینها روایات مهمّی است و مسائل ظریفی در آنها بیان شده. ما به آنها روایات باب ضیعه می‌گوییم.

اوّل این روایت را ذکر می‌کنم، زیرا متعدّد بیان شده است:

فِي الرَّجُلِ يُسَافِرُ فَيَمُرُّ بِالْمَنْزِلِ لَهُ فِي الطَّرِيقِ يُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ يَقْصُرُ قَالَ إِنَّمَا هُوَ الْمَنْزِلُ الَّذِي تَوَطَّنَهُ.[1] اینکه گفته شده مسافرت می‌کند، یعنی از وطنش خارج می‌شود. سپس به منزلی که در طریق دارد می‌رسد. آیا باید نمازش را شکسته بخواند یا تمام؟ اکثراً این عبارت را حجّیّت مهم قرار داده‌اند: «يقصرُ إِنَّمَا هُوَ الْمَنْزِلُ الَّذِي تَوَطَّنَهُ».

قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه‌السلام الرَّجُلُ يَتَّخِذُ الْمَنْزِلَ فَيَمُرُّ بِهِ أَ يُتِمُّ أَمْ يُقصرُ قَالَ كُلُّ مَنْزِلٍ لَا تَسْتَوْطِنُهُ فَلَيْسَ لَكَ بِمَنْزِلٍ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تُتِمَّ فِيهِ.[2] اصل مبنایی که همه به آن توجّه می‌کنند، همین جمله‌ای است که امام علیه‌السلام فرموده‌اند.

عَنْ رَجُلٍ يَمُرُّ بِبَعْضِ الْأَمْصَارِ وَ لَهُ بِالْمِصْرِ دَارٌ وَ لَيْسَ الْمِصْرُ وَطَنَهُ أَ يُتِمُّ صَلَاتَهُ أَمْ يقْصرُ قَالَ يقصرُ الصَّلَاةَ وَ الضِّيَاعُ[3] مِثْلُ ذَلِكَ إِذَا مَرَّ بِهَا.[4] این روایت هم شبیه روایت قبلی است.

استدلال دیگری هم که می‌شود، این روایت است:

قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه‌السلام إِنَّ لِي ضِيَاعاً وَ مَنَازِلَ بَيْنَ الْقَرْيَةِ وَ الْقَرْيَتَيْنِ الْفَرْسَخُ وَ الْفَرْسَخَانِ وَ الثَّلَاثَةُ فَقَالَ كُلُّ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِكَ لَا تَسْتَوْطِنُهُ فَعَلَيْكَ فِيهِ التَّقْصِيرُ.[5] شخص، جایی را برای استفاده قرار داده، امّا توطّن در آن ندارد. نمازش در آنجا شکسته است.

تا اینجا را یک طرف قضیه حساب کنید.

طرف مقابل قضیه

طرف دیگر قضیه را هم ملاحظه کنید که روایت از امام رضا علیه‌السلام است. با حالتی که شخص مقیم است و دیگر مسافر به‌شمار نمی‌آید، همۀ آن موارد را باید با این روایت تطبیق بدهیم:

مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه‌السلام عَنْ رَجُلٍ يَسِيرُ إِلَى ضَيْعَتِهِ عَلَى بَرِيدَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ وَ مَمَرُّهُ عَلَى ضِيَاعِ بَنِي عَمِّهِ أَ يقصرُ وَ يُفْطِرُ أَمْ يُتِمُّ وَ يَصُومُ قَالَ لَا يَقْصُرْ وَ لَا يُفْطِرْ.[6]

این شخص هم خودش ضیعه دارد و هم ممرّش در ضیعه‌های بنی‌عمش است؛ یعنی در اینجا رفت‌وآمد با حالت مقیمی را دارد و وقتی به اینجا می‌آید، دیگر می‌گویند محلّ خودش است و عنوان مسافر ندارد.

روایات را با این ترتیبی که ذکر کردم دقّت کنید. راوی می‌پرسد چنین شخصی باید نمازش را شکسته بخواند و روزه نگیرد یا اینکه نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد؟ ما از روایت این‌طور می‌فهمیم که اینجا محلّی است که شخص، در آن، عنوان مقیم پیدا می‌کند و مسافر نیست.

روایت بعدی هم از امام رضا علیه‌السلام است. روایات حضرت را کنار هم می‌گذاریم تا مجموعاً مطلب روشن بشود: سَأَلَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ علیه‌السلام عَنِ الدَّارِ تَكُونُ لِلرَّجُلِ بِمِصْرٍ أَوِ الضَّيْعَةِ فَيَمُرُّ بِهَا قَالَ إِنْ كَانَ مِمَّا قَدْ سَكَنَهُ أَتَمَّ فِيهِ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ مِمَّا لَمْ يَسْكُنْهُ فَلْيقْصرْ.[7]

از «یمرّ» معلوم است که از وطنش خارج شده و به سفر رفته. شخص به سوی ضیعه یا خانه‌ای که در یک شهری دارد، رفته است. معلوم است که اینجا جایی است که اقامه بر او صدق می‌کند، نه اینکه در سال فقط یک بار بیاید محصولش را جمع کند یا ... . مرور شخص به جایی است که حالت مقیمی دارد؛ لذا حضرت این‌گونه جواب می‌دهند. استدلال بنده این است و با این ترتیبی که روایات را خواندیم، مسئله باز می‌شود.

«فَيَمُرُّ بِهَا» یعنی از وطنش خارج شده و به منزل یا ضیعۀ خودش وارد شده. حضرت هم در پاسخ فرمودند: «اِنْ كَانَ مِمَّا قَدْ سَكَنَهُ أَتَمَّ فِيهِ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ مِمَّا لَمْ يَسْكُنْهُ فَلْيقْصرْ». حضرت کامل توضیح داده‌اند. اگر شخص در آنجا سکنیٰ و حالت اقامه‌ای دارد، نمازش تمام است. اگر سکونت ندارد -مثلاً ضیعه را به شخص دیگری سپرده تا او به امور آنجا رسیدگی کند و خودش سالی یک بار می‌آید تا محصول آن ضیعه را ببرد- باید شکسته بخواند.

مطلب را تا اینجا رساندیم، تا بعداً بقیۀ روایات باب ضیعه را بخوانیم که مطلب صریح و روشن شود.

 


[3] در چاپ قدیم، به‌جای «الضیاع»، کلمۀ «الصیام» آمده که ظاهراً «الضیاع» بهتر است.
logo