« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1403/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

توسعه در مفهوم اقامه/صلاة المسافر /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /توسعه در مفهوم اقامه

 

توسعۀ مفهوم اقامه

بحث در توطّن بود. شارع مقدّس، در مقابل توطّن، اقامه را قرار داده است؛ یعنی مکلّف یا باید متوطّن باشد و یا مقیم باشد تا نمازش تمام باشد. اگر مقیم شد، احکام مقیم، مثل احکام متوطّن است؛ یعنی اگر کسی قصد ده روز کرد همۀ احکام متوطّن بر او جاری می‌شود؛ لذا باید نماز را تمام بخواند و روزه را هم بگیرد.

اقامه با قصد ده روز

قبلاً گفتیم مقیم، توسعه دارد. صرفاً مقیم به قصد ده روز و خواندن یک نماز چهاررکعتی نیست.[1] این حدّاقلِ اقامه است. اگر شخص قرار شد صد روز در یک جایی بماند، نیاز نیست که مجدداً نیت کند؛ حتّی اگر هم در اثنای اقامت، مردّد شد، باز هم باید نمازش را تمام بخواند. تا چیزی اقامه‌اش را به‌هم نزده، اقامه باقی است.

اقامۀ سکنایی

یک نوع مقیم دیگر را هم می‌خواهیم اضافه کنیم: سکنایی که از باب روایات ضیعه برداشت کردیم که اگر شخصی در ضیعۀ خودش مکان سکنایی قرار داده، نوعی مقیم است. وقتی به اینجا می‌آید کأنه در محلّ مقیم‌بودن خودش آمده است. همان‌طور که آن شخص قصد ده روز می‌کرد، در اینجا هم قصد کرده تا سال‌ها به این ضیعه -به‌عنوان محلّ مستقرشدن خودش- رفت‌وآمد کند. نمی‌توانیم به او مسافر بگوییم. او در جایگاه اقامه است؛ پس باید معنای اقامه را توسعه بدهیم. طبق روایات اگر کسی سکنی در ضیعه دارد، مقیم است، اگر هم سکنی ندارد، مسافر است.

در اینجا بحث تردّد بین وطن و ضیعه و بحث دائم‌السفری نیست؛ اصلاً در اینجا کاری به دائم‌السفری نداریم. سفر، مقدّمه‌ای است که او به محلّ اقامه‌اش بیاید.

این معنای مقیم را روایات به ما تعلیم داده‌اند و فهمیدیم که این افراد، مسافر به شمار نمی‌آیند. این مورد، کمتر از خانه‌به‌دوشی نیست؛ بلکه بالاتر است؛ زیرا خانه‌به‌دوش دائماً در حال جابه‌جایی است؛ امّا این شخص استقرار دارد. پس این مقیم باید احکام متوطّن را رعایت کند. کم له من نظیر. امروز افراد زیادی داریم که عمارتی تهیه می‌کنند و مرتّب به آنجا می‌روند. نمی‌توانیم اینها را مسافر بدانیم؛ بلکه مقیم هستند؛ البته برخی از آنها متوطّن هستند و تداخل بین متوطّن و مقیم، مضر نیست؛ امّا منشأ حکم آنها یکی از باب توطّن است و یکی از باب اقامه.

نتیجه‌گیری

پس مطلب روشن شد که ما معنای اقامه را توسعه دادیم و این توسعه را هم از متن روایات می‌فهمیم.

پس به هر وجهی که شرع، برای مقیم معیّن کرده،‌ اگر شخص مصداق شرعی مقیم قرار بگیرد، احکام مقیم را باید پیاده کند. در اصول توضیح دادیم که ملاک‌ها باید ملاک شرعی باشد تا شخص، مصداق مقیم بشود. ممکن است شخص عرفاً مقیم باشد، این را هم شارع تأیید کرده؛ زیرا شارع گفته اگر زندگی خودت به این نحو بود که در ضیعۀ سکنیٰ‌دار بودی، نماز را تمام بخوان.[2]

 


[1] اگر قصد ده روز کرد و یک نماز چهاررکعتی خواند و بعد از قصدش برگشت، مادامی که در آنجاست باید نمازهایش را شکسته بخواند.
[2] حتّی برخی مانند سیّد یزدی قائل‌اند که اصلاً وطن شرعی نداریم؛ بلکه وطنْ منحصر در وطن عرفی است: حضرت، وطن جدیدی جعل نکرده‌اند -برخلاف اینکه برخی چنین گفته‌اند- بلکه وطن را بر اینجا تطبیق داده‌اند؛ حتّی برخی قائل‌اند که وطن، فقط عرفی است و وطن شرعی ثابت نیست.ر.ک العروة الوثقی، ج۲، ص۱۴۲: قد عرفت عدم ثبوت الوطن الشرعی و أنه منحصر فی العرفی.همچنین ر.ک جامع المسائل، ج۱، ص۵۸۵: ... اقوى این است که وطن، منحصر به عرفى است و در آن، مِلک و اقامۀ شش ماه، معتبر نیست، چنانکه ملک با اقامت شش ماه، حکم قاطعیت را در صورت اعراض بعد از توطّن ندارد ...
logo