1403/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی روایات ضیعه/ صلاة المسافر/كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/ صلاة المسافر/ بررسی روایات ضیعه
بررسی روایتی مشکل در باب ضیعة
دیروز در بحث فقه، مطالبی ذکر شد و در چند روایت، مسائلی مطرح شد که متأسّفانه فهم آن روایات مشکل شد. آقایانی هم درمورد روایت محلّ بحث نظر دادهاند؛ مثل: علامۀ مجلسی و مرحوم شوشتری -که شخص بزرگواری در شوشتر بودند و النجعة را در شرح لمعه نوشتند- و مرحوم آقای اشتهاردی که بهدنبال این بودند که مدارک عروه را قوی ذکر بکنند.
متن روایت
تهذیب الأحکام، ج ۳، ص ۲۱۳، باب ۲۳ الصلاة فی السفر: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ خَرَجْتُ إِلَى أَرْضٍ لِي فَقَصَّرْتُ ثَلَاثاً وَ أَتْمَمْتُ ثَلَاثاً»[1] .
سند روایت
راویان این روایت، معروف هستند. مسئله در حذیفه است که نظرات مختلفی را در رابطه با ایشان ذکر کردهاند. ما رویهمرفته -همانطور که علامه مجلسی هم این حدیث را صحیح ذکر کردهاند[2] - قائل هستیم که چیزی که تضعیف ایشان را ثابت کند، ظاهراً پیدا نمیشود. البته برخی اظهار نظری کردهاند که شبیه این است که بگویند «نمیدانیم». «نمیدانیم» دلیل بر ضعف راوی نمیشود؛ بلکه آن شخص، به آن نتیجهای که باید برسد، نرسیده است. بله، اگر به دلیلی، یک راوی را تضعیف مطلق کنند، آن مطلب دیگری است؛ امّا چنین موردی را دربارۀ حذیفه نداریم. پس حدیث قابل ملاحظهای است و بعضی هم آن را صحیحه ذکر کردهاند.
بررسی دلالی روایت
حذیفه میگوید «سمعته یقول»؛ یعنی در موارد متعدّد از امام شنیده که این کلام را فرمودهاند، نه اینکه یک بار بوده باشد. پس، از کلمۀ «یقول» تکرّر را میفهمیم.
«خرجت الی أرضٍ لی». اوّل حدیث را خوب دقّت کنید. از «خرجت» میفهمیم که از وطنش بیرون رفته و مسافرت کرده. «الی أرضٍ لی» به سمتی که منتهایش یک زمینی بود که برای من است. این أرض را چگونه معنا کنیم؟ یک ضیعهای (باغ، بوستان یا ...) بود. أرض در اینجا بهمعنای بیابان نیست؛ و الا همۀ بیابانها برای امام علیهالسلام است. «أرض لی» تخصّص ملکی یا تعلّقی به یک جهت خاصّه داشته و منظور این است که آن زمین مربوط به امام علیهالسلام بوده است و مالکیت بر آن داشتهاند. اگر بیش از حد دقّت نکنیم و عرفی به این روایت نگاه کنیم، معنای عبارت این میشود که زمینی بوده که امام علیهالسلام مالک آن بودهاند.
«فقصّرتُ ثلاثاً و أتممتُ ثلاثاً». معلوم است که حضرت عنایتی داشتهاند که این مسئله را بیان کردهاند، و الا اگر فعل شخصی بود که ضرورتی نداشت اینگونه برای دیگران بیان بشود. امام علیهالسلام میخواهد مردم به این حکم توجّه کنند.
برخی این روایت را حمل بر تقیّه کردهاند؛ زیرا در فتوای ابوحنیفه، مسئلۀ سه روز مطرح شده است.
ما قبلاً این حدیث را بهعنوان حدیثی که متوجّه نشدیم، یادداشت کرده بودیم. عدهای گفتهاند تقصیر در طریق بوده و سه روز در راه بوده که مسافر بودند و نماز را شکسته خواندهاند. «و أتممتُ ثلاثاً» هم برای جایی است که به ملکشان رسیده بودند. اوّلاً تقصیر است که مقدّمه است و بعد، اتمام. بله، اگر اوّل أتممت بود و بعد قصرت، کار مشکل میشد و آن هم بر حرف ابوحنیفه بیشتر تطبیق میکرد.
یک حمل دیگر هم که بیشتر به ذهن میرسد، تخییر است؛ ما مواردی را برای تخییر در نماز داریم. میتوانیم بگوییم که یک مورد تخییر هم این است که کسی که منطقهای را برای خودش قرار داده که دو جهت دارد؛ یعنی هم حالت سکنیٰ دارد و هم ندارد، فرد در آنجا مردّد است. درمورد نماز هم مخیّر است که شکسته بخواند یا تمام. تخییر، خیلی نزدیکتر به ذهن میرسد. اگر کسی جرأت کند و چنین نظری بدهد، با این روایت سازگارتر است.
احتمالات در روایت
احتمال اوّل: نظر صاحب وسائل
مرحوم صاحب وسائل گفته است: «لَعَلَّ الْمُرَادَ أَنَّهُ قَصَرَ فِي الطَّرِيقِ وَ أَتَمَّ فِي مَنْزِلِهِ الَّذِي اسْتَوْطَنَهُ لِمَا تَقَدَّمَ أَوْ سَبَبَ الْإِتْمَامِ قَصْدُ الْإِقَامَةِ.»[3] این عبارت اخیر ایشان با «أتممت ثلاثاً» جور در نمیآید؛ مگر اینکه بگوییم امام اوّل قصد ده روز کردند و یک نماز چهاررکعتی خواندند، بعد سه روز ماندند. این یک نوع حملکردنی است که باید ببینیم تا چه حد با ظهور کلام سازگار است.
احتمال دوم: نظر مرحوم شوشتری
مرحوم شوشتری بعد از اینکه این روایت را با روایت دیگری که شبیه این است، تطبیق داده، فرموده: ««عن حذيفة بن المنصور، عن الصّادق عليه السّلام: سمعته يقول: خرجت إلى أرض لي فقصّرت ثلاثا و أتممت ثلاثا». و في الانتصار- بعد تحديد السفر ببريدين عند الإماميّة- «و قال أبو حنيفة مسيرة ثلاثة أيّام بلياليها» و هو قول الثوريّ و ابن حيّ» . و لا يبعد أن يكون المراد من الخبر قصّر ثلاثا من حيث حدّ السفر أي بعد ثلاث و أتمّ ثلاثا من حيث كون الأرض له وضيعته.»[4]
ممکن است کسی حمل بر تقیه کند، امّا خیلی بعید است که تقیهای باشد؛ زیرا در روایت میگوید «یقول» یعنی این را میفرمودند ابتدائاً، نه در جایی که حضرت گیر افتاده باشند و جای تقیه باشد. امام حکم را بیان میکنند که «من این کار کردم». اینطور به ذهن میرسد که برگرداندن ظهور به تقیه، مشکل است.
سؤال: اگر در بعضی نسخهها «یقول» نبود، میشود حمل بر تقیه کرد؟
جواب: بله؛ ولی همه با «یقول» ذکر کردهاند. در نسخۀ تهذیب هم «سمعته یقول» آمده است.
احتمال سوم: نظر مرحوم اشتهاردی
آخرین مطلب هم، چیزی است که به ذهن مرحوم اشتهاردی رسیده: «فالقصر في الطريق و الإتمام في الضيعة، بقرينة رواية عمران [5] المتقدّمة»[6] .
معلوم است ایشان با آن قرینه دارند ذکر میکنند و ما هم خیلی دور نمیبینیم؛ چون وقتی امام صحبت از ارضی میکنند که برای خودشان بوده، قهراً باید در آنجا نمازشان را تمام بخوانند.
نظر استاد: یک مطلبی هم دیشب به ذهنم رسید که تا حالا به ذهنم نرسیده بود که مطلب دور از ذهنی هم نیست و اگر این را قبول بکنیم، شاید فتح بابی برای بعضی موارد دیگر بشود و آن این است که حضرت، ارضی را برای خودشان قرار داده بودند، امّا هنوز مکانی برای سکنیٰ در آنجا قرار نداده بودند. قبلاً ذکر کردیم که ضیعهها بر دو قسم است: یکی ضیعهای که در آن سکنیٰ هست که نماز هم در آنجا تمام است. دیگری هم ضیعهای است که سکنیٰ در آن نیست؛ در اینجا باید نماز را شکسته خواند. امام در ابتدایی که به آنجا تشریف برده بودند، هنوز سکنایی در آنجا نبود و ایشان بهعنوان مسافر بودند؛ سپس قصد سکنیٰ کردند و وسائل سکنیٰ را معیّن کردند و سه روز بعدی را در ضیعهای که سکنیٰ داشت، ماندند. سه روز اوّل بهعنوان مسافر در آنجا بودند و سه روز بعدی را بهعنوان ساکن در ضیعه. این خیلی دور از ذهن نیست و مطابق همۀ روایات قبلی است، امّا با یک بیان دیگر. اینگونه، مسئله خیلی واضح میشود و برای ما هم یک مسئلۀ جدیدی درست میشود: میتوانیم جاهایی را بهعنوان مقصد اصلی خودمان قرار بدهیم. مادامی که آنجا بهعنوان سرکشی باشد، نماز شکسته است؛ ولی اگر تبدیل شد به محلّ سکنیٰ -همانطور که اکثر روایات باب ضیعه را معنا کردیم- دیگر مسافر به شمار نمیآید و بهعنوان سکنیٰ باید نماز را تمام بخواند.
پس معنای روایت این شد که «من سه روز اوّل، مسافر بودم و نمازم شکسته بود. سه روز بعدی که آنجا محلّی برای مأوا و استراحت شد، نماز را کامل خواندم.» این با متن روایت، همخوانی دارد و با روایات قبلی هم سازگار است.