« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1403/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

کیفیت تحقّق عنوان مسافر و حاضر/صلاة المسافر /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /کیفیت تحقّق عنوان مسافر و حاضر

 

بحث اصولی «مشتق»

مسئلۀ بعدی که دامنه‌دار است این است که در علم اصول، بحث مشتق، یکی از مباحث مهم و سابقه‌دار است. در حینی که شخص مشغول به کار (ظلم،‌ قتل و ...) است و متلبّس به مبدأ است به او قاتل یا ظالم گفته می‌شود. اگر انقضی عنه المبدأ شد و مدّتی گذشت، نمی‌توان صفت را به او نسبت داد؛ زیرا الآن قاتل و ظالم نیست. مورد دیگر هم در جایی است که هنوز متلبّس به مبدأ نشده، امّا می‌دانیم که حتماً ظلم خواهد کرد؛ مثلاً: می‌دانیم مغول‌ها وقتی وارد این شهر بشوند، ظلم انجام خواهند داد. این موارد، مفصّل در اصول بحث شده و آقایان هرکدام مسلکی را انتخاب کرده‌اند که ما دیگر آنها را تکرار نمی‌کنیم. قدر مسلّم این است که در حین تلبّس، حقیقت است؛ امّا در ما انقضی عنه المبدأ، اختلاف نظر وجود داشت. برخی می‌گویند می‌شود صفت را به او نسبت داد و برخی می‌گویند نمی‌شود. موردی هم که هنوز متلبّس نشده، قطعاً استعمال مَجازی است.

تطبیق بحث مشتق در مسئلۀ نماز مسافر

ملاک در مسائل شرعی، مصداق است. همین‌که مصداق حاصل شد، احکام هم بر آن مترتّب می‌شود؛ مثلاً: کسی که مریض شد، همان لحظه عنوان مریض برای او می‌آید. وقتی تلبّس به این مبدأ پیدا کرد و نتوانست ایستاده نماز بخواند، باید نشسته بخواند؛ نه اینکه چند روز مریض باشد و بعد نشسته نماز بخواند.

در محلّ بحث هم همین‌که شخص، مصداق مسافر شرعی شد، احکام مسافر بر او بار می‌شود. قبلاً توضیح دادیم که بین مسافر و غیرمسافر، یک نوع تنافی و تنافری هست که هم اجتماعشان محال است (مانعةالجمع) و هم مانعةالخلو است. اگر مصداق سفر شرعی محقّق شده، باید احکام مسافر را اجرا کند و نمازش را شکسته بخواند. اگر هم شرعاً از کسانی شده که احکام مسافر ندارند، باید احکام غیرمسافر را عمل کند؛ مثل: کسی که حکم دارد که معلّم عشایری باشد که خانه‌به‌دوش هستند. از همان ابتدا که شخص پا در این کار می‌گذارد و با خانه‌به‌دوش‌ها همراه می‌شود، مصداق خانه‌به‌دوش می‌شود و احکامش هم مانند آنان می‌شود.

نظر استاد: پس تردیدی در این نداریم که اگر شرع، عنوانی تعیین کرده و فردی مصداق آن شد، همراه با مبدأ است و همان بحث مشتق در اینجا هم می‌آید. کسی هم که کشتی سوار می‌شود و بنا دارد با اهل کشتی تا اقیانوس -مثلاً- برود، باید نمازش را تمام بخواند؛ زیرا طبق روایات، اصحاب سفن، نمازشان تمام است.[1] تلبّس به این مبدأ، کافی است. نباید منتظر بمانیم که چند بار، این سفر را انجام بدهد. همین‌که مصداق اصحاب سفن شد، احکام اصحاب سفن بر او جاری می‌شود و نمازش تمام است.

سؤال: بین اصحاب سفن با کمک‌رانندۀ اتوبوس تفاوت وجود دارد.

جواب: اصحاب سفن یعنی کسانی که همراه کشتی هستند و بنا دارند که این کار را بکنند. اگر شخص صرفاً به‌عنوان مسافرت می‌رود، مسافر است؛ امّا اگر در کشتی می‌رود که کاری -مثلاً تعمیرات- را انجام بدهد، با همان سفر اوّل از اصحاب سفن به شمار می‌رود. در اتوبوس هم همین‌طور است. گاهی به شخص، کلید اتوبوس را می‌دهند و می‌گویند این مسافران را به مشهد برسان. رانندگی اتوبوس، یک تخصّص و حرفه‌ای است که هرکسی آن را بلد نیست. حفظ تعادل اتوبوس یا کامیون باری، کار سختی است. باید قبلاً تمرین بکند تا بتواند چنین رانندگی‌ای انجام دهد. به‌قول پزشک‌ها باید اتوبوس در مغز راننده باشد تا بتواند تعادل را حفظ کند. اگر اصلاً لیاقت این کار را نداشته باشد، این کار را به دست او نمی‌دهند. در قضیۀ شتربان هم که قبلاً ذکر کردیم، باید او این کار را بلد باشد؛ امّا تکرار نیاز نیست. اگر اصلاً شتربانی را بلد نیست که دیگر به او شتربان نمی‌گویند.

تفاوت بین مصداق‌بودن با صفت مشبهه‌داشتن

اشتباهی که شده این است که بین مصداق‌بودن با حرفه‌ای‌بودن یا صفت مشبهه‌داشتن، خلط کرده‌اند. از روایت، این مطلب در نمی‌آید که شخص به اندازه‌ای کار کند تا آن شغل، صفت مشبهه‌ای برای او بشود. از لغت هم چنین چیزی در نمی‌آید. چنانچه در مشتق، هم نمی‌گوییم که باید حالت مداومت داشته باشد تا صفت مشبهه در او کامل شود، تا اینکه مصداق بشود. مهم در مصداق‌بودن، تلبّس به مبدأ است و اتّفاق نظر وجود دارد که در حین تلبّس به مبدأ، احکام بر شخص جاری است؛ در اینجا هم احکام غیرمسافر بر او بار می‌شود. ما در مقابل برخی بزرگان، از جمّال[2] در روایات به دست می‌آوریم که شخص، شترداری را بلد است و با یک کاروان به سفر می‌رود تا از شترها مراقبت کند. این فرد، در اوّلین سفرش هم جمّال است و تکرار نیاز نیست.

سؤال: یک یا دو سفر کافی است؟

جواب: بله، حتّی اگر قصد تکرار ندارد، باز هم یک سفر کافی است. ذات این سفر، مخصوص برای این عمل است. این هم مثل اصحاب سفن است.

اگر مثلاً راننده، کسی را به‌عنوان شاگرد خودش می‌برد، این شاگرد دو حالت دارد:

۱. گاهی اوقات برای مسافرت زیارتی می‌آید و ضمناً به راننده کمک می‌کند. این شخص، مسافر حساب می‌شود و نمازش شکسته است؛ زیرا به‌عنوان زیارت دارد می‌رود، نه به‌عنوان عمل.

۲. حالت دوم این است که اگر شاگرد راننده شده تا به‌عنوان عمل، این کار را انجام دهد، احکامش مثل راننده است، ولو همۀ کارهای رانندگی یا شتربانی را بلد نباشد. با عمل اوّلش هم، این عنوان محقّق می‌شود و مثل اصحاب سُفن نمازش کامل است.

پس تکرار یا صفت مشبهه‌شدن، از روایات برداشت نمی‌شود. صرف اینکه مصداق اصحاب سفن یا خانه‌به‌دوشی شد، کافی است. این مطلب، با تأمّل واضح می‌شود و چندان پیچیده نیست؛ امّا چون بزرگانی به این مسئله پرداخته‌اند، ما هم مقداری پرداختیم، گرچه حرف در اینجا بسیار است.

حدّ مکانی اقامت

همان‌طور که قبلاً گفتیم اگر کسی به نقطه‌ای سفر کرد و قصد اقامت کرد، آنجا مرکز دایره‌ای می‌شود که تا شعاعی که به‌اندازۀ مسافت شرعی نشود، می‌تواند حرکت کند و اقامۀ او به‌هم نخورد. وقتی مقیم شد، دیگر مقیم است. وقتی شخص در یک‌جا اقامت کرد، یعنی دیگر سفر شرعی نمی‌کند. تا زمانی که سفر شرعی نکرده، مصداق مقیم حساب می‌شود و تا به سفر شرعی نرود، اقامه‌اش سر جایش باقی است. دلیل دیگری که بخواهیم عناوین دیگری را بر این شخص حاکم کنیم، جدّی نیست. ما در این قضیه محکم هستیم. اگر رفت و برگشتش به حدّ سفر شرعی نرسیده، مقیم است. احتمالاتی که آقایان در فرمایش‌های خودشان داده‌اند، در اینجا پیاده نمی‌شود.

دو نوع وطن

وطن یعنی جایی که فرد،‌ استقرار زندگی خودش را در آنجا قرار داده است. اخوی ما ۱۲ نوع وطن را در رساله ذکر کرده‌اند.[3]

۱. وطن شرعی: جایی است که شخص، شش ماه در آنجا مستقر شود. روایت هم این مطلب را می‌گویید و خیلی‌ها هم این نظر را داده‌اند.

۲. وطن اتّخاذی: شخص کاری به وطن شرعی ندارد. صرفاً از این شهر خوشش آمده و قصد کرده که در آنجا اقامت کند. عرف می‌گویند که چون اینجا را به‌عنوان وطن، اتّخاذ کرده، دیگر مسافر به شمار نمی‌آید؛ یعنی وقتی از اینجا خارج می‌شود باید به حدّ مسافرت شرعی برود تا سفر صدق کند. ما دقّتی که در اینجا داریم -با توجّه به اینکه گفتیم عنوان‌های سفر و حضر، مانعةالجمع و مانعةالخلو هستند- این است که شخص، با وطن اتّخاذی، دیگر مسافر به شمار نمی‌آید و متوطّن است و دیگر نماز را باید از همان روز تمام بخواند؛ زیرا از همان روز، آنجا مصداق وطن او می‌شود. اگر بخواهد مدّتی نماز را جمع بخواند، این از باب احتیاط است، و الّا همان نماز تمام، صحیح است. قصدکردنِ یک منطقه به‌عنوان وطن اتخاذی، از عناوین قصدیه است. همان‌طور که در سفر گفتیم قصد سفر ملاک است و سفر بدون قصد سفر، تأثیری در ترتّب عنوان و احکام سفر ندارد، در وطن اتّخاذی هم همین حرف را می‌گوییم. اگر واقعاً شخص چنین قصدی کرد، باید طبق احکام متوطّن عمل کند.

جمع‌بندی

دو مطلب در بحث وطن مطرح کردیم:

۱. اگر کسی شش ماه در جایی ماند و قصد سلب نداشت، آنجا وطن شرعی او می‌شود؛ گرچه بعداً ممکن است حادثه‌ای پیش بیاید که از قصد خودش برگردد.

۲. وطن اتّخاذی این است که شخص می‌خواهد آنجا برای همیشه وطنش باشد. وطن اتّخاذی سهل‌تر است. از همان ابتدا شخص آنجا را به‌عنوان وطن خودش قرار می‌دهد؛ البتّه این شخص می‌تواند از باب احتیاط، در ابتدا قصد ده روز هم بکند و نمازش را با دو عنوانِ توطّن و قصد ده روز، تمام بخواند.

 


[3] وطن اصلی، وطن پدر و مادری، وطن ارادی و قصدی، وطن اتّخاذی، وطن مستجد، ‌ وطن عرفی، وطن فعلی، وطن شرعی، وطن صدقی، وطن حکمی، وطن شغلی، وطن عنوانی یا عنوان وطنی، همراه‌بودن منزل به‌عنوان وطن. (جامع المسائل و الأحکام، ص۲۷۳).
logo