1403/06/24
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی عمل در روایات صلاة مسافر/صلاة المسافر /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /بررسی عمل در روایات صلاة مسافر
بررسی عمل و شغل در روایات نماز مسافر
دو مسئله در بحث نماز مسافر باقی مانده که چون زیاد دربارۀ آنها سؤال میشود، به آنها میپردازیم تا بحث ناقص نماند. یکی بحث شغل است. لفظ شاغلبودن با لفظ شغل را در روایات نداریم، تا اینکه بتوانیم ملکۀ شغلی درست کنیم. مثل کسی که اسم بچهاش را رستم گذاشته بود و خودش میترسید که او را صدا بزند. در قضیۀ نماز مسافر هم خودمان اسم شغل را گذاشتهایم و بعداً ملکه از آن درآوردهایم و بعداً بحث کردهایم که آیا با یک بار محقّق میشود یا دو بار یا ... .
در روایات داریم «لأنّه عملهم»[1] ؛ یعنی مشغول به این کار هست و کارشان مثلاً شتربانی است که افراد را از اینجا به مکّه میبرند. شخص دیگری هم هست که اتاقش نشسته و شترها را به دیگران کرایه میرود تا به سفر بروند. او اصلاً به سفر نمیرود. بر فرض که او هم به سفر رفت تا شتربانی و راهبری کند، او هم مثل دستۀ اوّل میشود؛ امّا وقتی در خانه نشسته و شترش را کرایه میدهد، کسی او را جمّال به حساب نمیآورد. ما بحث شغل را مطرح کردهایم. روایات متعدّد، عملشان را ملاک قرار دادهاند. اگر عمل شد، با یک مرتبه هم محقّق میشود و فرقی بین یک بار و دو بار و سه بار نیست. وقتی عنوان محقّق شد، دیگر احتیاجی به ملکۀ شغلی که اسمش راننده یا شتربان و ... باشد، نیاز نیست.
اشکال: وقتی بحث از ملکه کردید، حالا بحث دیگری پیش میآید که این ملکه چگونه زائل میشود؟ چندوقت باید از این عمل فاصل بگیرد تا ملکه زائل شود؟ نمیتوانیم بگوییم چون اسمش راننده شده، دیگر هرجا برود، نمازش را باید تمام بخواند؛ زیرا ملکۀ رانندگی هنوز زائل نشده!
کلام مرحوم بروجردی
در حالی که بهقول حضرت آقای بروجردی لا عین و لا اثر. شغل بهمعنایی که شاغلبودن که ملکه از آن در بیاوریم و حکم را به ملکهبودن انتساب بدهیم، دلیلی بر این مطلب نداریم.
ولی اگر کسی مثلاً «بیوتهم معهم»[2] شد، از همان ابتدا، نمازش تمام میشود. در اینجا هم در همان وهلۀ اوّل که این کار را قبول کرد، عنوان محقّق میشود و نمازش تمام است. کسی هم که کاری را قبول کرد، در همان وهلهای که قبول کرد، این کار جزو برنامهاش میشود و باید نمازش را تمام بخواند. چرا ما بحث را به جایی ببریم که نتوانیم آن را مستدل کنیم و نتوانیم از ظهور روایات استفاده کنیم؟!
بعداً در درس اصول، بحث ظهور یک بحث مفصّلی داریم که چگونه از ظهور روایات را دقیق به دست بیاوریم. بالأخره از ظهور روایات به دست میآید که باید عملش باشد.
سؤال: تا شغل نباشد که شاغل نمیشود.
جواب: احسنت. این هم مؤیّد قویای است. باید هر دو با هم مرتبط باشد. ولی عمل، کاری به این ندارد. ممکن است امروز مغازه باز کرده و هندوانه و خربزه و سبزی میفروشد. از نظر شغلی به او بقّال نمیگوییم؛ زیرا فقط یک روز این کار را کرده است؛ ولی اگر بنا شد عملش باشد، دیگر این عمل را انجام میدهد.
سؤال: هر عملی شغل است، مگر اینکه استثناء داشته باشد.
جواب: احسنت، درست انتخاب کردید. برعکس آن استدلال است.
سؤال: اگر یک بار رانندگی کرد و بعد که به مقصد رسید، دیگر آن کار را رها کرد ...
جواب: اگر سفری است که برای زیارت یا معالجه و ... است، معلوم است که این سفری است که نمازش در آن شکسته است، امّا گاهی کلید اتوبوس یا تاکسی را هم به او میدهند که مسافرها را ببرد، با همین عمل و همین یک سفر، مصداق آن روایت محقّق میشود و چون این کار، عمل اوست، مادامی که دارد این عمل را انجام میدهد، نمازش تمام است. تکرار در اینجا مطرح نیست.
سؤال: چطور است روایاتی که عمل در آنهاست، شغل را برداشت کردهاند؟
جواب: جمّال را که دیدهاند، اینگونه برداشت کردهاند. یک بار در محضر مرحوم آقای صافی بودیم، ایشان میفرمودند که کلمۀ جمّال، آقایان را گول زده است.
سؤال: آقای صافی هم قائل به عمل بودند؟
جواب: بله؛ روایتْ عمل را میفرماید.
در ذهن آقایان این است که وقتی جمّال شده، دیگر کارش این است و شغلش هم جمّالی است. از اینجا بحث شغل را مطرح کردهاند. ولی اگر کسی همراه کاروان به سفر مکّه میرود و کارهای شتربانی بهعهدهاش افتاده، چه فرقی دارد با کسی که چند سال است دارد این کار را میکند؟
سؤال: عمل باید در مقابل مزد باشد؟
جواب: احسنت؛ این هم سؤال بعدی است.
تا اینجا رسیدیم که ملاک، عملشان است. در عمل هم تکرار شرط نیست. شغل هم در روایات نداریم؛ بلکه برداشت آقایان است. البته تردیدِ حسابی هم دارند. ولی ما هستیم و متن روایت و اینکه فلان آقا چیز دیگری گفته، هیچ تردیدی برای ما ایجاد نمیشود. بهقول آن آقایی که به او گفتیم «شیخ فرموده» گفت: «شیخ که میزان نیست. میزان، روایت است».
آیا ملاک عمل، درآمدداشتن است؟
آیا باید از سفر، پول در بیاورد؟ خیر؛ ممکن است کسی بخواهد امسال، مجّانی کاروان را به مکّه ببرد. نمازش را باید در این سفر تمام بخواند. در روایت، بحث درآمد ذکر نشده است، مگر اینکه «شغل» را بشکافیم و از آن درآمد را استفاده کنیم که قبلاً گفتیم چنین چیزی لا عین و لا اثر. پس مهم این است که عمل او، سفر باشد. اگر درآمد ملاک باشد، استادی که دائم به سفر میرود که درس بدهد، نمازش تمام است، امّا دانشجویی که مثل او به سفر میرود که درس بخواند و درآمدی به دست نمیآورد، نماز او شکسته است.
نظر استاد: به نظر ما بحث درآمد مطرح نیست. استاد، چه برای پول به سفر میرود و چه مجانی، باید نمازش را تمام بخواند، «لأنه عملهم». نباید اینجا را با بقّال و عطّار خلط کرد. کسی که بقّال است، با یک بار فروختن بقل، به او بقّال گفته نمیشود. در محلّ بحث، شارع مقدّس برای ذات سفر چنین حکمی کرده که اگر سفر، عمل شخص شد -نه برای تفریح و زیارت و ...- دیگر نمازش تمام است. این بحث تقریباً به نتیجهای که میخواستیم رسید.
مقدّمۀ سفر
در جلسات دیگر بحث میکنیم که معلّمی که حکم گرفته تا در منطقهای غیر از خانهاش به تدریس بپردازد و شخص هم این کار را پذیرفته، یک سفر به آنجا میرود تا آن منطقه را بررسی کند و زمینههای کاری را بسنجد، در اینجا هم باید نمازش را تمام بخواند؛ زیرا مقدّمۀ عملش است؛ بلکه خود این کار هم عمل است. از این قبیل موارد هم هست که در جلسات آینده بررسی میشود.