1404/02/31
بسم الله الرحمن الرحیم
مفاهیم - مفهوم شرط - امر سوم: تداخل اسباب و تداخل مسببات - ادامه نظرات علما بر عدم تداخل اسباب و بحث تداخل و عدم تداخل مسببات
موضوع: مفاهیم - مفهوم شرط - امر سوم: تداخل اسباب و تداخل مسببات - ادامه نظرات علما بر عدم تداخل اسباب و بحث تداخل و عدم تداخل مسببات
نظر ما در مساله تداخل اسباب ، عدم تداخل اسباب است از دو راه یکی از راه حکم و دوم از راه عقل
از نظر حکم وقتی دو شرط را با یک جزاء الغاء کنیم هرگز حکم از این تعدد شرط وحدت جزاء دانسته نمی شود بلکه دو وجوب فهمیده می شود که متعلق هر سبب و شرطی وجوب خودش را دارد مثل اذا اکلت فکفر و اذا جامعت فکفر ، و اگر قائل به خلاف آن شویم لازم می آید که حکم متحیر بماند و تحیر خلاف ظهور عرفی است و اگر عرف شک کند که آیا در وحدت جزاء دلیل بر وحدت تکلیف است یا نه ؟ اصل عدم جاری می کند چون شرط و سبب متعدد است و نمی شود از تعدد سبب تعدد شرط وحدت حکم ظاهر شود و عرف چنین ظاهری را نمی بیند لذا ظهور عرفی بر عدم تداخل اسباب است
و اما از نظر عقل در مباحث اوامر ، حیقت امر بعث است و هر بعثی انبعاث مستقلی می خواهد و وقتی دو تا بعث می شود دو تا انبعاث هم می خواهد و تداخل بین دو تا بعث به عنوان صرف الوجود باطل است چون جمع بین اقتضا و لا اقتضاء باطل است هر جمله شرطیه اقتضای بعث را دارد و اگر عنوان فکفر در هر دو را به عنوان صرف الوجود بگیریم لازمه آن جمع بین اقتضا و لا اقتضا است که محال است و مرحوم محقق اصفهانی ره می فرماید صرف الوجود مقتضای بحث اول بود و بحث دوم اقتضای وجود دیگری دارد لذا باید بین دو سبب تداخل نباشد و قائل به عدم تداخل بشویم تا اینجا ثابت شد که اسباب تداخل نکردند
حال بحث در تداخل و عدم تداخل مسببات است: مثلا هم بول و هم نوم است که اگر بگوییم عدم تداخل مسببات دوتا وضو باید بگیرد و اگر تداخل را بگوییم یک وضو کافی است مرحوم آخوند ره در کفایه فرمودند اصل عدم تداخل است و به وجوهی استدلال کردند
وجه اول : وقتی تکالیف متعدد شد یک تکلیف انجام شود سقوط تکلیف دیگر محتاج به دلیل است از آنجایی که اجزاء خلاف اصل است نباید حکم به سقوط تکلیف دیگر کرد و ما دلیلی بر سقوط تکلیف دیگر نداریم پس مسببات تداخل نکردند و دو تا مسبب دو تا دلیل می خواهد و اگر یکی را انجام دادید دلیل نمی شود دیگری مجزی است
وجه دوم : اطلاق هر ادله ای در واجبات شرعیه این است که آن واجب اتیان شود چون مقتضای ظهور لفظی است ظاهر اذا اکلت کفاره دادن و همینطور ظاهر اذا جامعت کفاره دادن است
وجه سوم : استصحاب است مثلا یک کفاره به نام کفاره اکل داد و شک می کند که آیا کفاره جماع ساقط شده یا نه ؟ اینجا استصحاب عدم سقوط تکلیف جاری است و قاعده در اینجا اشتغال است اشتغال یقینی فراغ یقینی می خواهد لذا باید دو کفاره بدهد تا یقین به امتثال تکلیف پیدا کند
مرحوم آخوند ره در کفایه یک مورد را استثنا می کنند: آنجایی که جزاء به نحوی است که موضوع آن در هر دو دلیل به صورت اطلاق بدلی است یعنی متعلق ماده وجوب است اما این وجوب به ماده ای تعلق گرفت که اطلاق شمولی یا عام استغراقی ندارد و فقط اطلاق بدلی دارد مثلا دلیل اول می گوید اکرم عالما و دلیل دوم اکرم هاشمیا اطلاق بدلی یعنی اگر این عالم را اکرام نکرد عالم دیگر را اکرام کند و در مقام امتثال میتواند یک عالم هاشمی را اکرام کند تا هر دو دلیل اتیان شود در اینجا ملتزم به تداخل شدند اما دو نظربه وجود دارد یکی اینکه دو حکم مستقل هستند و با هم تداخل می کنند مثل مرحوم آخوند و نائینی ره و نظر دوم که دوحکم مستقل نیستند بلکه تاکید است
توضیح ذلک : تارة اطلاق شمولی است مثل اکرم العالم و اکرم الهاشمی که الف و لام شمول همه عالم و هاشمی است و اخری به نحو عموم استغراقی است مثل اکرم کل عالم و اکرم هاشمیا در این دو مورد که دو حکم پیدا می شود و در مورد اکرام هاشمی یک وجوب موکد درست می شود اما اگر به نحو عام استغراقی و شمولی و بدلی بود دو حکم می شود و احکام متعدد می شود و هر کدام موضوع خاص خودش است اما در عالم هاشمی تداخل است و تاکید نیست چون انطباق هر دو بر یک عنوان و یک شخص انطباق قهری است وقتی انطباق قهری بود به او می گویند به اکرم عالما و اکرم هاشمیا عمل کرد و عقل هم می گوید مجزی است و إجزاء عقلی است یعنی اگر عالمی پیدا شد که سید است و اکرام کرد انطباق این دو دلیل بر این عمل و رفتارش قهری است وقتی انطباق قهری بود إجزاء هم مجزی است
نظر استاد : این استثنا از دو جهت مشکل دارد
جهت اول : احکام عقلیه در جایی است که ادله لفظی نباشد اما اگر ادله لفظیه بود حکم عقلی معنا ندارد وقتی در اینجا دودلیل لفظی است
جهت دوم : اکرام علی البدل بر هر فردی انطباق دارد ولی از سه حال خارج نیست یا هیچ کدام از این دو دلیل موثر نیستند که این خلاف فرض است اکرم عالما و هم اکرم هاشمیا موثر است دوم اینکه احدهما موثر است به نحو تردد و این هم درست نیست چون مردد در خارج نیست و در خارج متعین است و سوم یا موکد است و میشود به نحو تاکید که این دو ملاک در دو موثر است ولی در هر دو به نحو تاکید موثر هستند لذا اگر یک عالم سید پیدا کرد هر دو دلیل اینجا جاری است به نحو تاکید یعنی هر دو وجود دارد هم عالم و هم هاشمی بودنقاعده اجزاء عقلی نمیآید و ما تابع ظهورات هستیم