« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1404/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

مفاهیم - مفهوم شرط - مراد از شرط چیست؟

 

موضوع: مفاهیم - مفهوم شرط - مراد از شرط چیست؟

بحث اول مرحوم آخوند ره بعد از مقدمه ، مفهوم شرط است در این باره تارة مراد از کلمه شرط بحث می شود و اخری مراد از التزام به ثبوت مفهوم و اصول و قوانین آن و ثالثة چه اثری در مفهوم شرط محقق می شود

اما منظور از شرط : شرط در لغت ربط بین دو چیز است آن طنابی که بین دو چیز بسته می شود آن طناب را شریطه می گویند

اما شرط در اصطلاح فلاسفه : شرط متمم قابلیت قابل یا مکمل فاعلیت فاعل است یعنی شرط یا قابلیت تاثر را در متاثر تمام می کند یا فاعلیت تاثیر را در مؤثر تمام می کند مثلا سکنجبین اگر انگبین نباشد تاثیر نمی کند که انگبین شرط تاثیر است

اما شرط نزد فقها : دو چیز است یکی در باب عبادات و دوم معاملات که شرط در باب عبادات این است که اگر خود شرط موجود باشد از وجودش وجود مشروط لازم نمی آید اما از عدمش عدم مشروط لازم می آید مثلا از وجود وضو و غسل جنابت نماز وجود نمی شود اما از عدم وضو عدم نماز لازم می آید

اما شرط در معاملات : به معنای التزام در ضمن التزام دیگری است اعم از اینکه التزام به نحو فعل باشد مثل معاطات یا به نحو نتیجه باشد ، درباره شرایط ابتدایی معامله بحث است که عده ای قائل به شرط ابتدایی معامله اند و المومنون عند شروطهم در شرط ابتدایی جاری می کنند و عده ای قائل به شرط ابتدایی نبودند و می‌گویند شرط باید التزام در ضمن التزام دیگری باشد و المومنون عند شروطهم جاری است مثلا این مرکب را می فروشم به شرطی که خیاطی بکنی

اما شرط اصولی : یعنی ما عُلِّق علیه شیی آخر ، آنچه چیز دیگری به او معلق شده باشد یعنی دارای مقدم و تالی است که تالی معلق بر مقدم است که اگر تالی صیحح باشد مقدم صحیح است و اگر فاسد باشد مقدم هم فاسد است

بحث دوم : درباره ثبوت مفهوم است که سه اصل در اینجا لازم است

اصل اول : آن جمله و قضییه صاحب مفهوم آن قضییه ای است که بر اساس ترتب معلول بر علت شکل گرفته باشد چون اگر این ارتباط عِلِّی و معلولی نباشد بسیاری از مقارنات اتفاقیه داخل می شود که این خارج از بحث ما است مثلا جاء زید فجاء عمرو که ثبوت مفهوم مستلزم انتفاء عند الانتفاء است یعنی انتفاء ذات علیت مستلزم انتفاء ذات معلول است لذا باید دلالت قضیه مفهومیه به نحو ترتب معلول بر علت باشد و الا بحث از ثبوت مفهوم غلط است و در مقارنات اتفاقیه بحث از ثبوت مفهوم نمی‌شود

اصل دوم : نسبت بین این ترتب باید لزومی باشد و مطلق ترتب فایده ای ندارد لذا وقتی نسبت لزومی بود اصل سوم تشکیل می شود

اصل سوم : که در نسبت لزومی باید انحصار باشد یعنی این علیت منحصره باشد که اگر علت منحصر نباشد نگویید این مفهوم است و نمی‌تواند مفهوم هم باشد چون اگر علت منتفی شود معلول هم منتفی می‌شود ولی برعکس آن صادق نیست

سوال : به چه دلیل نسبت لزومیه در ثبوت مفهوم یک اصل محرز شد ؟ دلیل دو چیز است

دلیل اول : تبادر است و تبادر حاقّی است یعنی علامت حقیقت و مجاز است مدلول وضعی جمله شرطیه نسبت لزومیه است آن‌چه از إن جائک زید فاکرمه می باشد نسبت لزومیه است یعنی میان شرط و جزاء لزومی است و اتفاقی و تقارنی نیست

دلیل دوم : در صورت تنزل از ظهور وضعی باید مراجعه به ظهور عرفی کرد که عرفا از این گونه شرط و جزاء لزوم را می فهمند

مرحوم محقق اصفهانی ره حقیقت وضعیه شرط به عنوان نسبت لزومیه را منکر است و می گویند دلالت جمله شرطیه بر نسبت لزومیه با آن تقسیمی که در منطق برای قضیه شرطیه کرده اند سازگاری ندارد چون در علم منطق هست که قضیه شرطیه دو قسم است یا شرطیه لزومیه یا اتفاقیه است مثلا إن کان الانسان ناطقا کان الحمار ناهقا ، که تقسیم علامت حقیقت است و اگر ما نسبت لزومیه را در شرطیه به عنوان یک حقیقت وضعیه تلقی کنیم لازم می آید قضیه شرطیه مجاز باشد در حالی که خلاف برهان تقسیم است که تقسیم علامت حقیقت است مضافا در قضیه شرطیه سه چیز است حرف شرط و فاء و مدخول شرط که کار فاء به سه اعتبار می آید.

اعتبار اول : در برخی جاها ترتب عِلّی و معلولی است مثلا اذا طلعت الشمس فالنهار موجود

اعتبار دوم : ترتب طبعی است اذا وجد الاثنان فالواحد موجود

اعتبار سوم : ترتب عقلی است مثلا ترتب نهار بر وجود شمس و هیچکدام از این سه مورد مجاز نیست بلکه حقیقت است

logo