« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1404/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

مفاهیم - دلالت اقتضائیه و اشاره و تنبیه

موضوع: مفاهیم - دلالت اقتضائیه و اشاره و تنبیه

امر سوم : اشاره و اقتضا و تنبیه از کدام اقسام دلالت ها هستند ؟ سه قول در مساله هست

قول اول : از مرحوم نائینی ره که اینها جزء بیّن بمعنی الاعم است

قول دوم : از قسم لزوم غیر بیّن است

قول سوم و هو المختار : تفصیل است که اشاره و اقتضا در بیّن بمعنی الاعم اما تنبیه داخل در غیر بیّن است

مثال برای اشاره : اگر در جایی مدلول مقصود نباشد اشاره می گویند مثلا آیه والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین که مادران بچه را دو سال کامل شیر بدهند و آیه دیگر که و حمله وفصاله ثلاثون شهرا که دوران بارداری و قطع شیر دهی مجموعا سی ماه است فقها از این دو آیه فهمیدند که اقل حمل شش ماه است در اینجا مقصود ما مدلول آیه نیست بلکه آن عنوان مشیر آیه است چون مدلول آیه مساله شیر دهی و دوران بارداری و قطع آن را می گوید اما عنوان مشیر این است که اقل حمل شش ماه است

مثال برای اقتضا : اگر مدلول مقصود متکلم باشد و صدق کلام یا صحت عقلی یا شرعی کلام توقف بر آن مدلول باشد اقتضا می گویند که این مدلول اقتضای یک حکم عقلی دارد مثل فاسئل القریه که مدلول اهل قریه است و همچنین مولا به عبد می گوید اعتق عبدک عنی ،مدلول این است که من این عبد تو را خریدم از جانب من آزاد کن چون پیامبر اکرم فرمود لا عتق الا فی ملک پس صحت شرعی عتق متوقف بر این است که آن مدلول‌ قصد شود یعنی اولا عبد در ملک من باشد و بعد از ملک من آزاد شود

مثال برای تنبیه : در جایی که مدلول مقصود است اما صحت عقلی یا شرعی بر آن مدلول توقف ندارد اگر در اینجا حکمی بیان می شود از باب تنبیه است مثلا می گوید هلکتُ و اهلکت و بلافاصله می‌گوید جامعتُ اهلی فی شهر رمضان که تنبیه می کند که جماع در روز ماه رمضان سبب کفاره است و می خواهد سبب را بیان کند

این سه دلالت با مفاهیم فرق دارند چون مفهوم مدلول التزامی است و لزوم بیّن بمعنی الاخص است یعنی نفس تصور لازم و ملزوم کافی است و به محض اینکه ملزوم را تصور کند مستلزم تصور لازم است اما در این دلالت ها به عقیده مرحوم نائینی ره لزوم بیّن بمعنی الاعم است که باید هر سه چیز تصور شود لازم و ملزوم و نسبت بین این‌ها اما به عقیده مرحوم خویی ره لزوم غیر بیّن است یعنی نیاز به مقدمه خارجیه دارد تا بتواند به مشار الیه در اشاره یا به مقتضا در باب اقتضا رسید

نظر استاد : تفصیل است چون در برخی جاها نفس تصور ملزوم کافی است و می توان پی به آن مدلول و مشارالیه برد اما باید مبیِّن در خارج باشد تا به مبین الیه برسد مثل دو آیه فوق اگر محتاج به نفی و اثبات بود غیر بیّن می شد اما محتاج به نفی و اثبات نیست لذا لزوم بیّن بمعنی الاعم است هم ملزوم و لازم و نسبت بینشان هم باید تصور شود همچنین سببیت جماع برای کفاره در ماه رمضان که لزوم بیّن بمعنی الاعم است اما مساله عتق داخل در در غیر بیّن است چون حتماً مقدمه خارجیه می‌خواهد و آن لا عتق فی ملکه می‌باشد و الا نمی‌شود

امر چهارم: آیا مفاهیم از مسایل اصولی هست یا نه ؟ مساله اصولی یعنی طریق استنباط در احکام شرعی اقع می‌شود لذا مسئله اصولی کبرای قیاس است و نه صغرا مثلاً اگر بحث شود که آیا خبر زراره ثقه هست یا نه ؟ این در علم رجال است و اصولی نیست و حالا رجال ثابت کرد که خبر زراره ثقه است در اصول بحث می‌کنیم آیا خبر ثقه حجت هست یا نه ؟ این مساله اصولی می‌شود

نظر استاد : بحث از مفاهیم یک بحث صغروی است و کبروی نیست یعنی ما در اینجا بحث می‌کنیم که آیا وصف مفهوم دارد یا نه ؟ فی الغنم السائمة زکاة ؟ آیا مفهومش این است که غیر سائمه زکات ندارد ؟ این را می‌خواهیم بحث کنیم یا اینکه آیا لقب یا شرط مفهوم دارد یا نه ؟ اما بحث کبروی در ظواهر است که آیا ظهور مفهومی مثل ظهور منطوقی حجت است یا نه ؟ سیره عقلاییه بر حجیت ظواهر الفاظ است آیا چنین سیره‌ای در مفاهیم هست ؟ پس آنجا کبری می‌شود ، آن دست از علمایی که می‌گویند مسئله اصولی ضم کبری به صغری است طبیعتاً بحث از مفاهیم بحث از یک مسئله اصولی می‌باشد ولی آن دسته از فقها علمای اصول که می‌گویند مسئله اصولی کبرای قیاس استنباط است بحث از مفاهیم بحث از مسائل اصولی نیست بلکه از مبادی اصول است آقای وحید و مرحوم نایینی از قسم اول می‌دانند اما استاد از نوع دوم می‌دانند

امر پنجم : آیا از مسائل عقلیه اصول یا لفظیه اصول است ؟ بسیاری از علمای اصول مباحث مفهوم را داخل الفاظ آوردند و گفتند دلالت التزامی لفظ است و لزوم بیّن بمعنی الاخص است ولی بعضی از علمای اصول از مباحث عقلیه اصول می‌دانند و از مباحث لفظی اصول نیست چون مفهوم آن خصوصیتی است که به دنبال حکم است و آن خصوصیت انتفاء عند الانتفاء است ، مثلا فی الغنم السائمة زکاة با انتفاء غنم سائمه زکات هم منتفی می‌شودو آن خصوصیت عقلی است چون عقل این انحصار را می‌فهمد پس مفاهیم از مسائل عقلیه اصول می باشد

جواب استاد : خصوصیات تابع لفظ است و از دلالت لفظیه خفهمیده می‌شود از جمله فی الغنم السائمة زکاة این خصوصیت فهمیده می‌شود اگر ملزوم لفظ باشد و لازم عقلی باشد نمی‌شود لذا باید این را از مباحث اصولی لفظی بدانیم و مثل استلزامات عقلیه نیست

سوال : آیا این بحث ثمره ای دارد ؟ در مصباح الاصول آقای خویی ره ص ۴۲۷ این بحث را دارند و ثمره این بحث در تعادل و تراجیح است که اگر بین دو اطلاق لفظی تعارض شد قاعده این است که روایات هر کدام ترجیح داشته اخذ می شود مثلا موافق عامه بود کنار گذاشته می شود حال اگر مفهوم از مسائل لفظی اصول باشد در تعارض بین دو مفهوم باید مراجعه به مرجحات کرد اما اگر مفهوم از مسائل عقلی اصول باشد در تعارض بین دو مفهوم باید تساقط شوند و مرجع عمومات است و ما قائل به تخییر هستیم

 

logo