1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل مرحوم آخوند بر امتناعی بودن اجتماع امر و نهی
موضوع: دلیل مرحوم آخوند بر امتناعی بودن اجتماع امر و نهی
مرحوم آخوند ره در باب اجتماع امر و نهی امتناعی شدند و دلیل ایشان در ضمن مقدمه ای بیان می شود و آن این است که احکام در دو مرتبه متضاد نیست اما در دو مرتبه متضاد است به عقیده ایشان احکام شرعیه چهارمرتبه دارد
مرتبه اول : اقتضا است که در این مرحله فقط مصلحت و مفسده لحاظ میشود و احکام متضاد نیستند چون در آن مرتبه شارع مقدس امری و نهیی صادر نکرده است فقط مصلحت وجوب و مفسده حرمت را لحاظ کرده و ملاحظه دو چیز مانعی ندارد
مرتبه دوم : انشاء است یعنی تشریع که در اینجا هم احکام متضاد نیست و شارع مقدس نماز را واجب می کند و خمر را حرام می کند
مرتبه سوم : بعث و زجر است که در اینجا شارع مقدس تحریک می کند به سمت عمل با صل و منزجر می کند از عمل با لا تغصب که در اینجا احکام متضاد است چون نمی شود در مجمع واحد هم بعث و هم انزجار باشد بلکه یکی است
مرتبه چهارم : تنجز و فعلیت است زمانی که وجوب نماز و حرمت غصب واصل به ملکف شد بر ملکف فعلی و منجز شد و در اینجا احکام متضاد هستند چون نمی شود هم وجوب و هم حرمت فعلی باشد
با این مقدمه می فرماید اجتماع امر و تکلیف محال است نه به محال ، تکلیف محال یعنی اجتماع ضدین و تکلیف به محال یعنی تکلیف به غیر مقدور که در مرحله فعلیت و تنجز هم وجوب صل و حرمت لا تغصب اگر بخواهند فعلی باشند تکلیف محال است و اجتماع ضدین است و امتناعی شده اند
اشکال مرحوم محقق اصفهانی ره : در باب حقیقت حکم دو مبنا است
مبنای اول : حقیقت حکم اعتبار است خدا وجوب نماز و حرمت غصب را اعتبار کرد بر این مبنا متعلق وجوب و حرمت خارجی نیست و در خارج وجود ندارد بلکه متعلق وجوب و حرمت عنوان صلاة و غصب است و عنوان یک امر انتزاعی است منشأ انتزاعش در خارج است اما ظرف انتزاع آن ذهن است مثل فوقیت که منشأ انتزاع فوقیت سطح خارجی است اما خود فوقیت مفهوم انتزاعی و در ظرف ذهن است کسی که در زمین غصبی راه می رود به اوگفته می شود لا تغصب که از این لا تغصب انتزاع میشود عنوان غصبیت و حرمت بر این عنوان میآید متعلق حرمت آن راه رفتن و نشستن در زمین غصبی نیست بلکه متعلق حرمت عنوان غصبیت است که یک مفهوم انتزاعی است بنابر این مبنا اجتماع امر و نهی جمع بین ضدین نشد به دو برهان
برهان اول : جمع بین ضدین در جایی است که دو چیز متنافی باشند و تحت یک جنس قریب باشند و هر دو امر وجودی باشد و متعاقبا بر یک چیز واقع شود و بین آن دو نهایت خلاف باشد مثل سواد و بیاض که هر دو وجودی هستند و جنس قریبشان لون است و با هم تنافی دارند لذا میگویند جمع بین سواد و بیاض محال است یعنی در یک نقطه هم سواد و هم بیاض متعاقبا وارد شود اصلا امکان ندارد پس نتیجه می گیریم صلاة در دار غصبی دو عنوان اند یکی صلاتیت و دوم عنوان غصبیت و بین آن دو نهایت خلاف نیست و جمع بین آنها ضدین نشد
برهان دوم : بعث به معلوم تعلق می گیرد مثلا شارع می فرماید اذا دخل الوقت فصل و هنوز وقت نیامده اما بعث به وجوب صلاة شده چون بعث امر اعتباری است اعتباری و امر اعتباری میتواند به معلوم تعلق بگیرد نماز قبل از وقت معلوم است اما متعلق صل شد از اینجا متوجه می شویم که همین اندازه که متعلق صل عنوان نماز شد کافی است در اینکه الان در خارج باشد یا نباشد پس بعث اعتباری است و متعلق اعتباری عنوان است و در ظرف ذهن است نه خارج چون هنوز نماز داخل نشده و امر می کند یا کسی که نماز نمی خواند به این هم امر می شود و همین امر جایز است پس متعلق امر عنوان نماز است نه آن موجود در خارج لذا اجتماع ضدین لازم نمی آید ، نهایة الدرایه ص ۵۲۷
مبنای دوم : درباره حقیقت حکم این است که حقیقت حکم اراده و کراهت است یعنی در نفس خداوند اراده نماز شده ونسبت به خمر یا غصب کراهت نفسانی شده که بنابر این مبنا صلاة در دار غصبی اجتماع ضدین لازم نمی آید چون اراده مراد می خواهد وقتی اراده نفسانی شد مراد هم نفسانی است وقتی کراهت نفسانی شد آن مکره الیه هم نفسانی میشود لذا مراد خارجی نیست و در بیرون دیده نمیشود اراده و کراهت در نفس دو چیز است دو متعلق میخواهد و حکم هم تابع اراده و کراهت است لذا تضادی پیدا نمیشود اگر اراده و کراهت بر روی یک موجود خارجی بود جمع بین ضدین بود اما وقتی اراده و کراهت دو تا مراد دارند جمع بین ضدین نشد و شخص هم می تواند اراده نماز کند و هم نسبت به غصب ناراضی باشد این مشکلی پیش نمی آید اینجاست که ایشان مباحث عقلی فلسفی را در این بیان آوردند چون فکر کردند که اراده تکوینی ، مراد تکوینی می خواهد و مراد تکوینی در خارج وجود دارد اما اراده تشریعی ، مراد تکوینی نمی خواهد و مراد تشریعی می خواهد چون اگر مراد تشریعی بخواهد ، انقلاب لازم میآید آنهم انقلاب اراده تشریعی به اراده تکوینی و انقلاب محال است و وجه استحاله این است که نماز مراد خارجی نیست و یک عنوان انتزاعی است و یک طبیعت است که قابل صدق بر نمازهای زیاد در خارج است و اگر نماز مراد خارجی باشد لازم می آید که یک امر و حقیقت ذهنی ، خارجی شود و این انقلاب است