1403/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال استاد بر مسلک مرحوم خوئی
موضوع: اشکال استاد بر مسلک مرحوم خوئی
به نظر ما مسلک آقای خویی ره اشکالاتی دارد
◼️ اشکال اول : در مقام ثبوت اگر بخواهد چیزی ترک شود چهار صورت ندارد بلکه دو صورت بیشتر ندارد
◼️ صورت اول : آنجایی که به نحو عام استغراقی تروک دیده شود در آنجا لا تشرب الخمر به تعداد افراد خمر منحل میشود لا تشرب هذا الخمر و غیره لذا اگر یک خمر را ترک کند و بقیه را ترک نکند ترک به شما نسبت داده نمیشود
◼️ صورت دوم : مجموعه تروک به نحو مجموع باشد مثلاً اگر کسی سوره در نماز را ترک کند من حیث المجموع نماز باطل است چون اجزای نماز با هم متحدند و مرتبط اند چنانچه در روزه هم یکی از تروک اتفاق بیفتد روزه باطل است چون مجموعه تروک با هم مرتبط اند و یک حکم بیشتر ندارند و آن ابطال روزه است
اما اینکه فرمودید ترک مسبب از تروک باشد معقول نیست چون سبب و مسبب در تروک نمی آید و هرگز عدم سبب برای عدم دیگر یا وجود دیگر نمی شود و خلاف عقل است چطور می فرماید عنوان بسیط مسبب از تروک می شود مگر ترک می تواند سبب شود یا فرمودید که صرف الترک یکی از اقسام تروک است شما میدانید که صرف الترک ضروری الوجود است یعنی اگر در ظهر روز عادی تا غروب آن روز اضطراری نباشد و نماز را ترک کند و بگوید من اصلاً نماز نمیخوانم این صرف الترک است یعنی بقیه وجود ضروری میشود نهار می خورد و سرکار می رود و ...
◼️ اشکال دوم استاد : ایشان میفرماید گاهی مصلحت قائم به ترک است مثل تروک احرام ، که در جلد ۴ صفحه ۱۲۰ محاضرات این مطلب را فرمودند ، آیا این مطلب قابل تعقل است و میتوان گفت ترک یک شی مصلحت دارد ؟ در حالی که مصلحت یک امر وجودی است و ترک یک امر عدمی است شکی نیست که در بطلان این حرف که امر وجودی از امر عدمی ناشی شود یعنی منشا مصلحت تروک باشد
◼️ برهان ما چیست ؟ حاکم در این مسئله عقل است عقل میگوید که امر وجودی از امر عدمی ناشی نمیشود چون عدم و وجود نقیضن اند نقیض کل شیء رفعه پس لازمهاش این است که وجود مانع عقلی دارد مانع عقلی وجود این است که عدم را برمیدارد هرگز عدم منشأ وجود نمیشود چون وجود عقلاً رافع عدم است بله از لا تترک الصلاة استفاده می شود که ترک صلاة مفسده دارد و آن عذاب اخروی است اما لازمه عقلی این جمله این است که در فعل صلاة مصلحت است لذا می گویند گاهی لفظا نهی است اما لُبّا امر است یعنی وجب علیک الصلاه
◼️ بعبارة اخری : در جایی که بین مصلحت و مفسده با امر و نهی محاسبه شود کشف إنّی یعنی از موثر پی به اثر میبریم ، موثر ما عدم نیست اثر ما مصلحت است اما موثر ما ترک نیست اما موثر فعل است و در آنجا هم فعل شرب خمر موثر در مفسده است اینجا هم فعل نماز موثر در مصلحت است
◼️ اشکال سوم : شما در محاضرات جلد ۴ صفحه ۱۱۹ می فرمایید که محرمات احرام اگر در تعابیر فقها و محدثین آمده مسامحه است چون در تروک احرام مصلحت است و وقتی مصلحت در تروک احرام بود آن تروک واجب میشود مثلاً ترک صید بر محرم واجب است ترک لباس دوخته شده بر محرم واجب است لذا اگر به عنوان محرمات احرام در کلمات فقها میبینید مسامحه در تعبیر است
◼️ جواب استاد : انصراف از ظهور محتاج به قرینه است که قرینه یا لفظیه است یا لبیه مثلاً اجماع کاشف از رأی معصومه است چون دلیل لبی است قدر متیقن دارد اما روایات قرینه لفظیه است اینکه تعابیر تروک احرام یا محرمات احرام در کلمات فقها را مسامحه بدانیم به چه مناطی و به چه ملاکی ؟ آیا دلیل عقلی یا شرعی وجود دارد ؟ در حالی که هم قدما و هم متاخرین کلمه محرمات آوردند کسی تعبیر به ترک صید برای محرم واجب است را مطرح نکرد پس نصوص ما ظاهر در حرمت و نص در حرمت دارد
مثال در وسائل الشیعه باب یک از ابواب تروک احرام در ج ۹ طبع اسلامیه در ابواب مختلف حج مثل باب ۳ و ۷۸ و ۸۸ و ... از وسائل الشیعه
◼️ نظر استاد : قول مرحوم آخوند ره را قبول داریم که اطلاق کلمه نهی این است که اگر یک فرد مخالفت شود باید بقیه را هم ترک کند و تکلیف ساقط نمی شود چه به نحو عام مجموعی و چه استغراقی باشد فرقی نمی کند الا در صوم که اگر کسی روزه را باطل کرد دیگر تا مغرب خوردنی های بعدی حرام نیست اما کراهت دارد