< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1403/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/متعلّق الأوامر و النواهي /مبانی و اشکالات/ الدرس 92

 

(اوامر - منظور از طبیعت و فرد در تعلق گرفتن امر به طبیعت یا افراد ؟ - نظر استاد )

طبیعت و فرد در لسان فقه و اصول همان طبیعت و فرد عرفی است که به منطق نزدیک است نه فلسفه چون طبیعت تارة : حاکی از جمیع افراد است مثل انسان و افراد انسان و اخری : حاکی از فردٌما است مثل اینکه به یک مقداری از آب ظرف عرفا طبیعت اطلاق می شود و ثالثة : منظور از طبیعت صرف الوجود است مثل اینکه مولا به عبد می گوید برای من آب بیاور کاری به افراد آب ندارد و صرف الوجود آب را طلب کرد چنانچه فرد هم عرفی و هم عقلی است که یک ظرف آب عرفا فردی از آب است اما عقلا هر نقطه ای از آب فرد است لذا فیلسوف می گوید از هر نقطه ای از آب این ظرف مفهوم آب انتزاع و بر آن حمل می شود برای اثبات این نظریه چند نکته بیان می شود :

اول : موضوع قضیه اگر ماهیت عقلی باشد حکم بر روی مفهوم قرار می گیرد در اینجا نیازمند به حجت و معرف است چون مفهوم من حیث المفهوم مبهم است و باید او را از ابهام خارج کرد لذا مباحث قیاسات در همین محور قرار می گیرد و علم منطق تشکیل می شود

اما گاهی موضوع قضیه واقع موجود است در اینجا فیلسوف وارد می شود نه منطقی لذا مرحوم حاجی سبزواری ره فرمودند مفهومه من اعرف الاشیائی و کنهه فی غایت الخفائی ، که معروفترین چیزها در عالم وجود است اما حقیقت و واقع وجود در خفا است لذا سه علم برای کشف حقیقت و واقع وجود تشکیل شد : یکی علم حصولی و دوم حضوری و سوم شهودی ، نباید در مباحث اصول و فقه موضوعشان ماهیت یا واقع وجود باشد چون احکام خاص خودش را دارد و آن احکام در اصول فقه جاری نیست مثلا یکی از احکام مفهوم تصور است در حالی که واقع وجود تصور در آن مستحیل است چون تصور فرع بر صورت است و صورت فقط در ذهن است و وجود صورت ندارد و یک حقیقتی است که به فعلیت رسیده است لذا مساله اصولی با فلسفی کاملا فرق دارد ما در اصول نه دنبال تصور و صورت ذهنی و نه دنبال واقع وجود هستیم اما احکام واقع وجود ، تقدم و تاخر و علت و معلول و در مباحث ماهیت و وجود ذهنی علت و معلول و تقدم و تاخر نمی آید

دوم : وجود تارة مافیه یُنظر دیده می شود و اخری ما به ینظر مثلا اگر آینه می خواهد ببیند و بخرد ما به ینظر می شود و اگر عکس خود را در آینه می خواهد بینید ما فیه ینظر می شود ، مفهوم وجود ما به ینظر است اما واقع وجود ما فیه ینظر است لذا واقع وجود آینه نیست بلکه مفهوم وجود آینه است اگر در فلسفه وجود منبسط گفته می شود به اعتبار ما به ینظر است یعنی مفهوم وجود آینه است و همه اشیا را در این مفهوم می بینید ، از این نکته نتیجه گرفته می شود که طبیعت اگر به مبنای آقا ضیاء ره ، فانی در خارج باشد و صورت خارجی دیده باشد لازم می آید که فقط طبیعت همان وجود شیی باشد در حالی که بحث ما درباره مفهوم وجود نیست بلکه بحث ما درباره صل و صوم و حج و .... آنهم خود افراد خارج اینها است به همین خاطر مرحوم آخوند ره متوجه بود و فرمود وجود سعی و همچنین مرحوم اقای بروجردی ره که فرمود مفهوم وجود نه خود وجود

سوم : در جهان سه چیز وجود دارد یکی بود و دوم نبود و سوم نمود چون سه حیثیت است یکی حیثیت وجودی و دوم عدمی و سوم إبای از وجود و عدم، ماهیت نمود است در مقابل وجود که بود است و عدم نبود است لذا ماهیت حیثیت مرأتی ندارد و نمی تواند از چیزی حکایت کند چون نمود است و مقابل از مقابل نمی تواند حکایت کند ماهیت در مقابل وجود است و نمی تواند از وجود حکایت کند ، از این نکته بدست آوردیم که مساله اصالة الماهیة و الوجود در اینجا نباید جاری شود چون در اینجا نه بود و نه نبود و نه نمود می خواهیم ، بلکه ما ( مبنای استاد ) بدنبال فرد و طبیعت عرفی هستیم یعنی صرف الوجود ، خدا از شما نماز خواست یعنی هم طبیعت و هم فرد نماز که طبیعت نماز همان صرف الوجود است و فرد نماز هم مثل همان آب درون ظرف است چه آن فرد ظهر و عصر و ... باشد عرف بگویند ایشان نماز تام الاجزاء و الشرایط خواند

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo