1403/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مسله دوازدهم//مساله 12
موضوع: مساله 12 // مسله دوازدهم
مسئله دوازدهم : چه چیزی در طریقت صفات دخیل است ؟ به سه فرع اشاره میکنیم
فرع اول : در صفات باید خونی که مستمر میبیند یک رنگ نباشد و فرق کند بعضی از روزها بر صفت استحاضه و برخی روزها بر صفت حیض باشد اینها هر کدامشان طریقت دارند آن صفات حیض طریقیت به حیض است و آن صفات استحاضه طریقیت به استحاضه دارند چون علائم هر کدام مخصوص خودش است مثلاً رنگ خون استحاضه زرد و سرد است و رنگ خون حیض گرم و سیاه لذا معتبر است در طریقت صفات باید بعضی به رنگ استحاضه و بعضی به رنگ حیض باشد مثلاً اگر سی روز رنگ حیض بود طریقیت ندارد و نباید به صفات مراجعه کند بلکه باید به عدد مراجعه کند هفت یا ده روز را انتخاب کند بعداً مثلاً سی روز رنگ تازه داشت باید هم به عدد مراجعه کند نه به صفت.
فرع دوم : اگر صفات حیض مختلف بود چون صفات هم منصوص و هم غیر منصوص است منظور ما از اختلاف در صفات منصوص و غیرمنصوص است مثلاً بعضی روزها خون حیض به رنگ سیاه و سرخ است و بعضی روزها غلیظ و شدید و داغ است و شدت غیر منصوص است اما اسود و احم ر منصوص است در اینجا باید بحث شود که کدام یک ترجیح دارند ؟ دو قول در مسئله وجود دارد
قول اول : از مرحوم آقا رضا همدانی ره در کتاب طهارت که نیازی به منصوص و غیرمنصوص نیست بلکه هر زنی به ظن خود نگاه میکند اگر ظن ایشان بر این است و این خون شدید و سخونت حیض است حیض قرار دهد و اگر ظنش اینطور نبود حیض قرار ندهد دلیل ایشان همان مرسله یونس است
قول دوم : از مرحوم خویی ره است به نظر ایشان از مرسله یونس استفاده نمیشود اتفاقاً در مرسله یونس آمده اگر خون در این ده روز یک رنگ داشت شش روز یا هفت روز آن را میتواند حیض قرار دهد مقتضای این قول این است که خون واجد قابل ترجیح نیست چون یک رنگ است لذا وظیفهاش این است که شش یا هفت روز را انتخاب کند یعنی مراجعه به عدد میکند نه به صفات و تمییز لذا اگر کسی بخواهد به صفات غیرمنصوص مراجعه کند و ترجیح دهد به نظر ایشان یک کار ظنی و استحسانی است و حجت ندارد از اطلاق اخبار صفات استفاده میشود که به صفات غیر منصوص اعتباری نیست و هم از صفات غیر منصوص به ظن و استحسان رسید معتبر نیست مثلاً زنی ببیند خونش بسیار داغ میباشد و با شدت بیرون میآید و بعد بگوید به گمانم حیض است یا بگوید بهتر این است که حیض قرار بدهم این مجوز ندارد برای ترک نماز چون از اطلاق اخبار صفات استفاده میشود و باید صفات منصوص باشد و غیرمنصوص مرجحی ندارد.
فرع سوم : اگر یکی از این دو تا خون واجد دوتا وصف از اوصاف حیض بود و خون دیگر واجد یک وصف از اوصاف خون بود فرض دیگر این است که اگر احد الدمین یک صفت از صفات حیض را داشت و دیگری هیچ کدام را نداشت در اینجا برتری با کدام خون است؟ مرحوم سید ره در عروه فرمودند اجتماع صفات حیض لازم نیست و یک صفت از صفات حیض باشد کفایت میکند که خون را حیض بدانيم یعنی میفرمایند خون حیض هر چهار صفت را داشته باشد چون از ظاهر اخبار و صفات به دست میآید که هر صفتی مستقلاً فی نفسه طریقیت دارد و اجتماع شرط نیست مثلاً همین رنگ اسود طریقت دارد و احمر هم طریقیت دارد و لازم نیست هر چهار تا صفت باشد تا بگوییم با هم طریقیت دارند چون اماریت ، طبیعت صفات را میگویند و طبیعی صفات با صرف الوجود صفت محقق میشود مثلاً صل یعنی طبیعی صلاة که با اولین صلاة طبیعت صلاة محقق میشود چون صرف الوجود طبیعت صلاة معتبر است و نه تمام اجزای صلاة و در اوصاف هم صرف الوجود وصف حیض معتبر است مثلاً اگر رنگ حیض احمر بود با همین صفت طبیعت صفت حیض موجود میشود و روایات در مسئله هشتم خوانده شد بعضی از روایات دو تا وصف را کافی بعضی یک وصف و بعضی چهار را ذکر کردهاند از این روایات به دست میآید که صرف وجود وصف در تحقق طبیعیت اوصاف حیض کافی است مضافا که همه اوصاف در یک خون جمع بشود بسیار نادر است و اتفاق نمیافتد زنی پیدا بشود که خون حیض او همه صفات را داشته باشد و هرگز حکم شرعی بر مورد شاذ نیست
نتیجه : تا اینجا روشن شد یک صفت کافی است در دوران بین خونی که عاری از صفت و خونی که صفت را دارد باید خونی که یک صفت را دارد را مقدم کنیم بر خونی که عاری از صفت است اما اگر یک خونی دو صفت و یک خون یک صفت داشت هر دو حکم مساوی هستند هر دو حکم به حیض میشود چون ملاک در اماریت است و یک خون و دو خون این ملاک را دارند و با یک خون و دو خون یا هر دو می شود کشف واقع حیض را کرد و هدف ما هم این است که واقع حیض را بفهمد مثل اینکه که در موضوعی دو تا شاهد عادل را برای قاضی کافی میداند حالا در همان موضوع چهار تا شاهد عادل بود تاثیری در رأی قاضی ندارد چون تعدد در حجیت رأی نیست بلکه در حجیت رأی همین اندازه کافی است که در آن موضوع دو تا شاهد باشد و شواهد بیشتر موجب مرجحیت بیشتر رأی نمیشود لذا در اینجا هم ملاک اماریت تعداد اوصاف نیست بلکه ملاک وجود وصف حیض است