1404/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
الأوامر/ رجوع قید به مادّه و یا هیئت / دلیل دوم شیخ انصاری/اشکال به آن
موضوع: الأوامر/ رجوع قید به مادّه و یا هیئت / دلیل دوم شیخ انصاری/اشکال به آن
کلام در جواب از دلیل دوم شیخ بود که مطلب به اینجا رسید که وقتی مولا می گوید « أعتق رقبة مؤمنة» سوال این است که آیا در این مثال اطلاق و تقلیدی وجود دارد؟ آيا در اين «أعتق رقبة مؤمنة» اطلاق و تقييدى مطرح است تا شما بگوييد: «تقييد، اگرچه مجاز نيست ولى خلاف اصل است» و ما از شما سؤال كنيم: «آن اصل چيست؟» شما بگوييد: «أصالة الاطلاق» كدام اصالة الاطلاق در اينجا مطرح است؟ اصالة الاطلاق كه ظهور وضعى و لفظی نيست. اصالة الاطلاق بايد از مقدّمات حكمت ثابت شود و يكى از مهمترين مقدّمات حكمت اين است كه خود مولا قرينهاى بر تقييد اقامه نكرده باشد درحالىكه در «أعتق رقبة مؤمنة» خود مولا قرينه بر تقييد اقامه كرده است.که مومنه در مثال است.
اشکال شیخ
و ممكن شیخ بگوید گفته شود: ما نحن فيه را نمىتوان با «أعتق رقبة مؤمنة» مقايسه كرد، زيرا در «أعتق رقبة مؤمنة» ترديدى نيست كه قيد «مؤمنة» مربوط به «رقبة» است و كسى احتمال نمىدهد كه اين قيد مربوط به هيئت «أعتق» باشد. ولى در ما نحن فيه فرض اين است كه ما نمىدانيم آيا قيد مجىء زيد مربوط به مادّه است يا مربوط به هيئت؟ به عبارت دیگر ما شک در رجوع قید داریم که به ماده بر می گردد و یا به هیئت ؟ و روشن است كه اگر قيد به مادّه برگردد مسألهاى نيست و چيزى بهعنوان تقييد اطلاق- كه برخلاف اصل باشد- وجود ندارد، امّا اگر قيد به هيئت برگردد، ضمن اينكه دايره هيئت محدود و مضيّق مىشود، زمينهاى براى تضييق در مادّه به وجود مىآورد، زيرا اگر وجوب اكرام، بعد از مجىء شد، خود اكرام هم بعد از مجىء خواهد شد.
جواب از اشکال شیخ
در پاسخ مىگوييم: ما هم اين مطلب را قبول داريم ولى آيا اين زمينه را چه چيز فراهم كرده؟ روشن است كه رجوع قيد به هيئت، اين زمينه را فراهم كرده است و در اين صورت، مقدّمات حكمت نمىتواند در ارتباط با مادّه تحقّق پيدا كند(اگر این قید به هیئت برگردد ضمن اینکه دایره هیئت محدود و مضیق می شوند زمینه ای هم برای تضیق در ماده به وجود می آورد به خاطر اینکه اگر وجوب اکرام بعد از مجی ذکر شد خود اکرام هم بعد از مجی خواهد شد وجوب اکرامی وجود ندارد اصلا نوبت به واجب نمی رسد تا برسیم بگویم مقدمات حکمت در رابطه با ماده جاری است یا جاری نیست؟ مولا اول باید قضیه وجوب رو حل کند و بعد واجب وقتی شما می گوید وجوبی نیست مولا کاری به واجب ندارد مقدمات حکمت در جایی است که مولا در مقام بیان باشد قرینه ای بر خلاف نیاورد تا اطلاق تحقق پیدا بکند وقتی وجوب اکرامی وجود ندارد و پیش زمینه اش نفی است مولا نسبت به اکرام یعنی واجب معنا ندارد که حرفی بزند.) زيرا اگر خود مولا از اوّل مىگفت: «مجىء زيد، مربوط به هيئت است» شما مىگفتيد: «نتيجه اين حرف اين است كه مادّه هم مضيّق شده است» آيا در اين صورت خلاف اصلى در مادّه تحقّق پيدا كرده است؟ خير، زيرا وقتى خود مولا سبب تضييق مادّه شده است، ديگر نه اطلاقى وجود دارد و نه اصالة الاطلاقى تحقّق دارد
بهعبارت دیگر:
همانطور كه تقييد رقبه به مؤمنه مانع از اين است كه اصالة الاطلاق در «رقبة» تحقّق پيدا كند، رجوع قيد به هيئت هم قرينه بر عدم تحقّق اصالة الاطلاق در مادّه است ولى چون اين قرينه را خود مولا آورده است ما نمىتوانيم در ارتباط با مادّه، مسألهاى به نام خلاف اصل مطرح كنيم. اين مطلبى است كه به خود مولا مربوط است ولى مولا گاهى به صراحت «رقبه مؤمنه» را مطرح مىكند و گاهى هم قيد را به هيئت مىزند كه لازمهاش اين است كه در ناحيه مادّه زمينه تقييد پيش آيد، امّا هر دوى اينها مربوط به مولاست و ما از آن بهعنوان قرينه بر تقييد تعبير مىكنيم. در نتيجه هيچ فرقى بين ما نحن فيه در ان جائک زید فاکرمه و «أعتق رقبة مؤمنة» وجود ندارد یعنی هیچ فرقی بین «أعتق رقبة مؤمنة» مومنه که قید را به ماده زده است و یا اینکه قید را به هیئت بزند هیچ فرقی نمی کند اطلاق خبری نیست بيان اشكال و پاسخ آن بهعبارت علمىتر سیاتی ان شالله.