1404/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله پنجم/ حد زنا/کتاب الحدود و التعزيرات
موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/ حد زنا/ مسئله پنجم
کلام و بحثمان در شبهه ای بود که باعث درء حد می شود و این هم دو وجه بود:
1: شبهه قاضی.
2: شبهه مکلف.
اما اگر شبهه در ناحیه مکلف باشد و در حین ارتکاب معصیت، شبهه در حدی نباشد که در آن عمل حرام جایز باشد قهرا انجام آن عمل مشمول عموم ادله حد و تعزیر خواهد شد و در این صورت اگر آن عمل حرمتش نزد قاضی ظاهر و ثابت شد بر قاضی واجب است که حکم خدایی را که همان حد و تعزیر است بر علیه آن مرتکب حکم کند.
بله اگر شبهه و عدم انکتشاف واقع به گونه ای است که مکلف شرعا در ارتکاب آن موضوع معذور است قهرا حدی نه تعزیری متوجه این فرد نخواهد شد و فرقی نمی کند که شبهه در موضوع باشد مثل موارد اخبار زن مثلا زن گفته من عیال ندارم شوهر ندارم اما بعد معلوم شده است که شوهر داشته است یا اعتماد به قیام بینه کرده است و دو شاهد عادل گفتن که این شوهر داشته است ولی شوهرش طلاق داده است و عده اش هم تمام شده است و حال اینکه این عده اش تمام نشده است یا تکیه بر استصحاب عدم حصول رضاع و امثال آن.
انواع شبهه
1:شبهه در حکم کلی.
2: شبهه در موضوع
شبهه در حکم کلی مثل اینکه به گمان این شخص عقد با مادر و خواهر و زن برادر و زن پسر و امثال آن ها یا عقد بر خواهر رضایی به اعتقادش جایز است مثل مثال هایی که امام امت در تحریر الوسیله در مسئله پنج آوردند اعتقاد دارد که ازدواج با زن پدر و زن پسر و امثال و با جهل به تحریم وطی کرد حدی برای این مکلف نیست اینها چطور می شود؟
اینها هر کدام دلیل خاص که دارند مضافا بر دلیل عموم حدیث رفع چون نمی داند رفع القلم از کسی که علم ندارد از کسی که مضطر و امثال این ها حدیث رفع این حد را بر می دارد.
مضافا بر این ها روایات خاصه ای که بر عدم تعلق حکم در بعضی از موارد وجود دارد.
روایت اول: « وعنه، عن إسماعيل بن مرار، عن يونس، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن امرأة تزوجها رجل فوجد لها زوجا، قال: عليه الجلد وعليها الرجم، لأنه تقدم بعلم وتقدمت هي بعلم الحدیث»[1]
مردی با زنی ازدواج کرده است که آن زن شوهر داشته است زن رجم می شود چون محسنه است ولی مرد جلد می شود چون غیر محسنه است منطوق این روایات نشان می دهد این زن علم به این مسئله دارد علم داشته شوهر دارد مرد هم می دانسته که آن زن شوهر دارد دیگه با علمی که این کار انجام دادند این بدترین حد باید زده بشود.
این روایات هم مرحوم کلینی هم نقل کرده از علی بن ابراهیم ظاهرا (عنه ) بر می گردد علی بن ابراهیم و مرسله نیست و در ذیلش آورده علت اینکه جلد نمی شوند « لأنه تقدم بعلم وتقدمت هي بعلم» به نقل وسایل شیعه بعلم به نقل کافی کلینی بغیر علم دارد پس نشانگر این است که ما اینجور می توانیم استدلال کنیم به روایت اول که منطوق این روایت می گوید اگر کسی عن علم فعل حرامی را انجام دهد حد و جلد زده می شود و مفهومش به این معنا است به غیر علم شد مانعی ندارد.
پس این روایت دلالت بر جلد و حد دارد منطوقا و لکن مفهومش علت برای اثبات مدعای ماست این که اگر علم بحرمة داشته باشد جلد و رجم است و اگر مفهومش این است که اگر علم به حرمت نداشت جاهل به حرمت بود حد ندارد.
روایت دوم
« محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن الحسين بن سعيد ، عن فضالة ، عن ميسر قال : قلت لابي عبدالله عليهالسلام : ألقى المرأة بالفلاة التي ليس فيها أحد فأقول لها : لك زوج؟ فتقول : لا ، فأتزوجها؟ قال : نعم ، هي المصدقة على نفسها.»[2]
من ملاقات کردم یک خانمی رو در فلات یعنی در بیابان که سر و ته ندارد و در بیابان هیچ کس نیست و صحرای آنچنانی هیچ کس هم نبود رفتم به سراغ خانم گفتم شوهر داری یا نداری؟ آن زن گفت من شوهر ندارم.
از امام صادق سوال کردم می توانم با این جور زنی ازدواج کنم یا نه؟
امام صادق فرمودند: بله این زن خودش را تصدیق کرده و تایید کرده است.
در روایت دیگری ایضا در این زمینه وجود دارد و البته روایات متعددی وجود دارد در کتاب های مختلف می توانید مراجعه بکنید.
و در صحیحه دیگری: « عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَ سِنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَهَا زَوْجٌ وَ لَمْ يَعْلَمْ قَالَ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ وَ لَيْسَ عَلَى الرَّجُلِ شَيْءٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمْ قَالَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي بَصِيرٍ قَالَ فَقَالَ لِي وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ جَعْفَرٌ ع تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ وَ يُجْلَدُ الرَّجُلُ الْحَدَّ وَ قَالَ بِيَدَيْهِ عَلَى صَدْرِي فَحَكَّهُ مَا أَظُنُّ صَاحِبَنَا تَكَامَلَ عِلْمُهُ.»[3]
ظاهرا مقصود از ابوالحسن امام کاظم علیه السلام است.
مردی ازدواج کرده با زنی که شوهر دارد و و حال اینکه مرد نمی دانسته زن دارای شوهر است امام فرمود زن را باید رجمش کرد و با مرد کاری ندارند حد برداشته می شود برای اینکه نمی دانسته این حرف ها رو من به ابی بصیر نقل کردم و ابی بصیر به من گفت والله امام جعفر علیه السلام در همین مورد گفت زن رجم می شود و مرد هم که تازیانه زده می شود.
خلاصه آیا این دو حدیث با هم منافی اند یا این دو حدیث با همدیگر توافق دارند و مشکلی ندارد؟
استاد: به نظرم ظاهرا والله اعلم اشتباه را ابی بصیر کرده است یعنی ابوبصیر یعلم و لا یعلم رو اشتباهی گرفته است و این دو صحیحه یکی است یکی نقل به معنا کرده است و حدیث دوم صدرش تفسیر حدیث اول است به خاطر اینکه کلام از آقا امام کاظم علیه السلام است دارد كان إذا لم يعلم الرجل بأنّ للمرأة زوجاً در حدیث است که مرد می داند که برای زن شوهری هست.
مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه این روایت را در نکاح التهذیب دارد: « قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ: لَا تَنَافِيَ بَيْنَ مَا رَوَاهُ شُعَيْبٌ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع وَ بَيْنَ مَا سَمِعَ أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَنَّ الَّذِي سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ تَزَوَّجَ بِالْمَرْأَةِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَنَّ لَهَا زَوْجاً فَأَفْتَاهُ بِأَنْ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ الَّذِي سَمِعَ أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَكُونُ فِيمَنْ تَزَوَّجَ بِهَا وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ لَهَا زَوْجاً وَ دَخَلَ بِهَا فَأَوْجَبَ عَلَيْهِ هُوَ أَيْضاً الْحَدَّ لِأَنَّ هَذَا زِنًى وَ لَا تَنَافِيَ بَيْنَ الْخَبَرَيْنِ وَ الفُتْيَائَيْنِ وَ إِنَّمَا اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَى أَبِي بَصِيرٍ فَلَمْ يُمَيِّزْ بَيْنَ إِحْدَى الْمَسْأَلَتَيْنِ مِنَ الْأُخْرَى فَظَنَّ أَنَّ بَيْنَهُمَا تَنَافِياً.» [4]
وقتی که مرد می داند و زن هم می داند یعنی هر دو می دانند اینکه این زن شوهر دارد نباید یک مرد با یک زن شوهردار این عمل رو انجام بدهد پس مصداق زناست.
ظاهرا عرض کردم منافاتی بین این دو حدیث نیست و امر بر ابی بصیر مشتبه شده است یعنی ابی بصیر یعلم را با لا یعلم اشتباه گرفته است آنجایی که لا یعلم است یعلم فکر کرده است که این دو تا روایت با همدیگه معارضان است آنجایی که حد هست یعلم هست آنجایی که حد نیست لایعلم است است و ابی بصیر این دو حدیث را قاطی کرده و این دو حدیث با همدیگر منافاتی ندارند.
این تمام الکلام در مسئله پنجم است و سیاتی ان شاالله مسئله ششم.