1403/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
/ فسق بعد از شهادت و قبل از حکم/لواحقشهادت
موضوع: لواحق شهادت/ فسق بعد از شهادت و قبل از حکم/
موضوع بحث در اعتبار شهادت شاهدی که بعد از اداء و قبل از حکم حاکم فاسق شده است. صاحب جواهر سه دلیل ارائه کرده اند که این شهادت حجیت ندارد و عبارتی دارند که فرمودند: «وليس إلا لاعتبار مقارنة جامعية العدالة ونحوها للشهادة حال الحكم ، ولا يكفي الحال السابق فتأمل ، هذا كله في حق الآدمي المحض».[1]
این ولیس ضمیرش به سه وجهی بر می گردد که ایشان آورده اند، می گوید اینها فقط برای این است که اثری ندارند الا اینکه ثابت کند عدالت عند الحکم لازم است نه عند الاداء.
اشکال بر دلیل اول جواهر (اصل): اولا کسی که به طریقیت شهادت بینه قائل است، در واقع می گوید آنچه که طبق مفاهیم عرفی معتبر است و از ادله حجیت بینه و شهادت شاهد استفاده می شود، این است که شاهد در حین اداء واقعا عادل باشد و فرض این است که واقعا هم عادل است و بعد از اداء صار فاسقا، نه اینکه تبیّن فسقه حال الاداء که اگر این بود معلم می شود که حین اداء هم فاسق بوده است. اما بحث ما جایی است که بعد از اداء فاسق می شود، یعنی حال اداء عادل بوده است.
مدعی می گوید نصوص حجیت شهادت عادل ظهور دارد در اینکه این شاهد حال اداء عادل بوده است، دلیل بر ظهور چیست؟ به نظر می رسد یقینا اینطور باشد که عنوان مشتق یعنی عادل، عند عدم القرینه، ظهور دارد در من تلبّس بالمبدا فی الحال، آن کسی که می گوید شهادت شاهد عدل حجت است، این عنوان عادل که مشتق است، ظهور دارد در متلبّس به مبدا به عدالت حال شهادت، متفاهم عرفی ظهور در همین است، ظهور مشتقات این است که اگر مبدأی را به مشتقی نسبت دادید و گفتید حجیت شهادت عادل مبدا یعنی مصدر و فعل و حدث، عدل مبدا است و عادل عند الاطلاق ظهور دارد در متلبّس در مبدا فی الحال و تلبّس در مبدا ظهور اولیه اش بلا قرینه در این است، در واقع سر اینکه می گویند ظهور دارد در حال اداء این است و الا در نص که حال اداء نداریم و این ظهور دیگر جایی برای شک باقی نمی گذارد و اصلی را که صاحب جواهر ادعا می کند، موضوع آن اصل، شک در دلالت دلیل است در حالی که ما بعد از ظهور، شکی در دلالت دلیل نداریم.
ثانیا: شمای صاحب جواهر آن شهادت فاسقی را که فرمودید به همین دلیل رد می شود، زیرا فاسق ظهور دارد در متلبّس به مبدا در حال اداء، فرض این است که شاهد در حال اداء فاسق نبوده است و بعدا صار فاسقاً، پس ادله رد شهادت فاسق ما نحن فیه را شامل نمی شود، یعنی جایی که کان الشاهد عادلا حین الاداء ثم صار فاسقا بعد الاداء را شامل نمی شود. ادله رد شهادت فاسق یعنی الفاسق حین اداء الشهادة، ولی در مقام ما از این قبیل نیست، زیرا در حال اداء عادل بوده است.
ثالثا: اما محذوری که شما فرمودید، ما قبول نداریم و اجماعی هم در آنجا وجود ندارد، زیرا در آنجا هم بین فقهاء اختلاف وجود دارد، اما ترجیح قطعی نداریم اما این احتمال وجود دارد که شهادت فرد در آنجا حجت باشد، زیرا الان حاکم حکم کرده است به شهادت فرد عادل به خلاف جایی که فرعی در کار نباشد و فقط اصل فاسق باشد، آن وجهی که شما گفتید شهادة حال الفاسق، در اینجا نمی آید که او حی و حاضر است و می گوید در حال عدالت تحمل شهادت کردم و خودش عادل است و حین الحکم دارد شهادت می دهد.
تتمه ای دارد که در جلسه بعد خواهد آمد.