1403/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
اختلاف شاهدین در سبب/ شرایط مشهود به /لواحق
موضوع: لواحق / شرایط مشهود به / اختلاف شاهدین در سبب
بحث و کلام در شرایط مشهود به بود که مشهود به باید چگونه باشد، مرحوم صاحب جواهر مطلبی را فرمودند که دیروز عرض کردم و ایشان گفتند کما اشارت الیه النصوص، چنانکه روایات به مطلبی که درباره مشهود به وجود دارد، لذا به این شدیم که روایات را بخوانیم.
یکی از روایات این است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ ذُبْيَانَ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا أُشْهِدْتَ عَلَى شَهَادَةٍ فَأَرَدْتَ أَنْ تُقِيمَهَا فَغَيِّرْهَا كَيْفَ شِئْتَ وَ رَتِّبْهَا وَ صَحِّحْهَا بِمَا اسْتَطَعْتَ حَتَّى يَصِحَّ الشَّيْءُ لِصَاحِبِ الْحَقِّ بَعْدَ أَنْ لَا تَكُونَ تَشْهَدُ إِلَّا بِحَقِّهِ وَ لَا تَزِيدَ فِي نَفْسِ الْحَقِّ مَا لَيْسَ بِحَقٍّ فَإِنَّمَا الشَّاهِدُ يُبْطِلُ الْحَقَّ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ وَ بِالشَّاهِدَيْنِ يُوجَبُ الْحَقُّ وَ بِالشَّاهِدِ يُعْطَى وَ إِنَّ لِلشَّاهِدِ فِي إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ بِتَصْحِيحِهَا بِكُلِّ مَا يَجِدُ إِلَيْهِ السَّبِيلَ مِنْ زِيَادَةِ الْأَلْفَاظِ وَ الْمَعَانِي وَ التَّفْسِيرِ فِي الشَّهَادَةِ مَا بِهِ يُثْبِتُ الْحَقَّ وَ يُصَحِّحُهُ وَ لَا يُؤْخَذُ بِهِ زِيَادَةً عَلَى الْحَقِّ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْمُجَاهِدِ بِسَيْفِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ».[1]
راوی می گوید از امام صادق شنیدم که حضرت فرمودند زمانی که شما را مشاهده واقعه ای طلبیدند، یعنی اشهاد به واقعه ای شدی و از تو خواستند که آنچه را دیدی ادا کن، حضرت فرمودند اگر اراده کردی اقامه شهادت کنی، می توانی آنچه در ذهنت است، کلمات را جوری تنظیم کنی که حق به حقدار برسد، زبان شاهد دو گونه می تواند باشد، یک تغییر اسمش تدلیس و حق را ناحق کردن است و یک تغییر تصحیح است و درست بیان کردن است تا حق به حقدار برسد، حالا امام صادق می فرماید اگر می بینی حق با کی هست، زیاد روی سبب تکیه نکن و به حاشیه نرو، می توانی شهادت را جوری تنظیم کنی که موجب رسیدن حق به حقدار باشد، در تدلیس هم تغییر است و در تصحیح همه تغییر است اما در تدلیس به ناحق است و در تصحیح به حق است، می گوید وقتی شما رفتی واقعه را دیدی، واقعا می دانی حق با مدعی است، با هر زبانی که می تونی کاری کن که حق به حقدار برسد، ممکن است ان قلتی بزنی که مثلا یک چیزی بگوید که در واقع اینجوری نبوده است، این تدلیس و باطل و دروغ و اغراء به جهل نیست؟ امام صادق می فرمایند خیر، اگر می دانی حق با این فرد است، با هر بیانی که می توانی کاری کن که حق به حقدار برسد، الفاظ را درست کن و لو بر خلاف عقیده است اما چون می دانی حق مال این است، جوری شهادت بده که حق به حقدار برسد. بعد حضرت ادامه می دهد شما مگر نه این است که می خواهی حق طرف ضایع نشود، تو دنبال این هستی که حق به حقدار برسد، پس کاری کن که در حرف زدنش حق به حقدار برسد، تدلیس و دروغ و گناه نیست، کاری کن که شهادتت مرتب شود و حق به حقدار برسد. در مقام اثبات حق می توانی شهادت را به گونه ای تصحیح کنی که حق به حقدار برسد.
شما می دانی موبایل مال زید است، سببش هر چه هست، در اعتقاد تو سببش صلح است، لازم نیست بگوئی سببش صلح است، بگو ملک زید است تا حق به حقدار برسد. و بیشتر از این چیزی نگو.
آخرین روایت جمله ای اشاره می شود که گویا میزان است، می گوید این شاهد است که هم می تواند حق را ضایع کند و هم می تواند حق را احقاق کند، این شاهد است که می تواند جوری حرف بزند که شهادت باطل شود و می تواند جوری حرف بزند که گواه برای مدّعی باشد، پس شاهد جوری حرف بزن که حقی باطل نشود، شاهد است که می تواند حق را باطل کند و یا اینکه حق را احقاق کند. پس اگر شاهد جوری حرف بزند که با شاهد دیگر تغایر پیدا کند، اعتنایی نمی شود به شهادت و حق به حقدار نمی رسد اما اگر جوری حرف بزند که برای حاکم شرع حجت شود و حکم به نفع حقدار کند، موجب احقاق حق شده است. به سبب شاهد است که حق ثابت می شود و با حرف او ملک را به مدّعی می دهند و الا به او نمی دهند.
یعنی این علت است که شاهد هم می توند ابطال حق کند و هم می تواند احقاق حق کند، ای شاهد شما در مقام احقاق حق هستید یا خیر، اگر در مقام ضایع کردن حق دیگران نیستید، عبارات را جوری تنظیم کن که حق به حقدار برسد.
بعد در روایت دارد که شاهدی که به قصد احقاق حق شهادت بدهد، ثوابش خیلی زیاد است، ثوابش اجر مجاهد فی سبیل الله است. شاهدی که با شهادتش کاری کند که حاکم شرع به نفع صاحب حق حکم کند، اجر کسی را دارد که مجاهد فی سبیل الله است و با زبان روز در راه خدا قیام کرده است.
مرحوم صاحب جواهر[2] به این حدیث اشاره کرده است.
مراد از تصحیح چیست؟ یعنی دروغ بگوید؟ عرض کردم بستگی به این دارد که نیت شاهد چیست، گاهی قصد شاهد این است که حق را ناحق کند و کلمات را جوری می گوید که با شاهد دیگر تغایر عرفی پیدا کند، شاهد دیگر گفته است عاریه است و این می گوید از باباش ارث رسیده است و کاری می کند که تغایر شود و تا شهادت باطل شود و حاکم به نفع مدعی حکم ندهد. پس اگر قصدش این است که حق را به ناحق برساند، این کار حرام و تدلیس است اما اگر قصدش این است که حق به حقدار برسد، ثواب دارد و خداوند اجر مجاهد فی سبیل الله را به او می دهد.
حالا کی شهادت، تصحیح شهادت است و حجت شرعی می شود؟ زمانی که مشهود به یکی باشد.
منتها کاری به فکر و ذهن حاکم شرعی نداریم که در ذهن دارد که حق با کی هست یا اینها دروغ می گویند یا خیر.
اگر قصد حاکم و شاهدین رساندن حق به حقدار است، هر جوری حرف بزنند و تصحیح شهادت درست کنند، اشکال ندارد و اگر قصدشان این نیست که حق به حقدار برسد، با اینور و انور کردن، حرام و تدلیس است.
تدلیس یعنی چی؟ تدلیس یعنی چیز خوب را با چیز بد قاطی کردن، تدلیس به فریب دادن می گوید، در شهادت، حاکم شارع را می خواهد فریب بدهد و در غش، مشتری را فریب می دهد.
یکی از مصادیق تدلیس، تدلیس در شهادت این است که حق را بر عکس جلوه بدهد، با یهود محشور می شوند، این روایت هم سندش معتبر است، و به سند دیگری این روایت صحیح است که ابن ادریس در آخر سرائر این را ذکر کرده است: «عن جامع البزنطی عن صفوان بن یحیی عن داود بن حصین» چون جامع بزنطی در دست ابن ادریس بوده و در آن زمان برای ابن ادریس ثابت شده بوده است و ابن ادریس با صفوان بن یحیی هم نزدیک در عصر بوده است.
ادامه بحث سیأتی ان شاء الله تعالی.