« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1403/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

/ انکار شاهد اصل/شهادت بر شهادت

 

موضوع: شهادت بر شهادت/ انکار شاهد اصل/

بحث ما در شهادت فرع بود که در مسئله هشت مرحوم امام مطلبی را فرمودند که شهادت فرع، مورد قبل نیست مگر به خاطر عذر شاهد اصل، حالا شاهد اصل نمی تواند شهادت بدهد یا لمرض یا لحبس یا لغیبة یا در مسجد است و پشت ستون پنهان شده است و نمی تواند خود را نشان بدهد، با این حال شاهد فرع زمانی اعتبار دارد که شاهد اصل حضور نداشته باشد، این را مشهور هم بیان کردند.

در مسئله نهم این مطلب بیان شد که اگر شاهد فرع شهادت داد و شاهد اصل منکر شد، قول اعدل قبول می شود، یعنی هم شاهد فرع و هم شاهد اصل اعتبار دارد، این تناقض می شود، چون آنجا گفتند شاهد فرع در صورت حضور شاهد اصل اعتبار ندارد، اینجا می گوید هر دو اعتبار دارند و به اعدل رجوع می شود.

گفتیم باید روایات این باب را بیان کنیم تا ببینیم روایات چی می گویند و رفع تناقض شود. دیروز یک روایت را ذکر کردیم و امروز چند روایت دیگر بیان می کنیم و بعد نتیجه می گیریم.

روایت دوم: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَهِدَ شَهَادَةً عَلَى شَهَادَةِ آخَرَ فَقَالَ لَمْ أُشْهِدْهُ فَقَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ أَعْدَلِهِمَا».[1]

طریق شیخ طوسی (محمد بن حسن) به حسین بن سعید صحیح است، در قاسم دو احتمال است و فرق ندارد چه قاسم بن محمد فضیل باشد یا قاسم بن محمد جوهری باشد، هر دو معتبر می باشند، از ابان که منظور ابان بن تغلب است از عبدالرحمن ابی عبدالله که ثقه است.

از امام صادق نسبت به مردی سوال می کند که شهادت بر شهادت داده است، یعنی شاهد فرع شده است، بعد شاهد اصل منکر شاهد فرع شده است، آیا شهادت شاهد فرع جایز است؟ حضرت فرمودند شهادت اعدل این دو جایز است.

یعنی هم شهادت اصل جایز است هم شهادت فرع و با مسئله هشتم سازگار نیست.

روایت سوم: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ شَهِدَ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَقَالَ لَمْ أُشْهِدْهُ قَالَ فَقَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ أَعْدَلِهِمَا وَ لَوْ كَانَ أَعْدَلُهُمَا وَاحِداً لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ».[2]

از حضرت سوال شد که فردی (شاهد فرع) آمد و شهادت بر شهادت داد و شاهد اصل گفت که من شهادت ندادم، چه باید کرد؟ حضرت فرمودند شهادت عادل ترین این دو جایز است و اگر هر دو در عدالت مساوی بودن، شهادت شاهد فرع جایز نیست.

این روایت هم هیچ مشکل سندی ندارد و صحیحه است. اینکه می گوئیم صحیحه است، صحیحه به کدام روایت می گویند؟ صحیحه به روایتی گفته می شود که همه راویان شیعه و عادل باشند. این روایت همه شیعه و عادل هستند و توثیق شده اند، پس روایت صحیحه می باشد.

در متن وسائل الشعیه آمده است که مقصود و لو کان اعدلهما واحدا این است که از حیث عدالت مساوی هستند.

تا اینجا روایات را خواندیم و هر کس یک جوری معنا کرده است، حال تضاد مسئله هشتم و نهم را چگونه می شود حل کرد؟ تضاد به این بود که در مسئله هشت گفت اگر شاهد اصل حاضر بود، شاهد فرع اعتبار ندارد اما در مسئله نهم گفته اگر شاهد اصل بود، باز هم شاهد فرع صحیح است، این را چه کنیم و راه حل تعارض چیست؟ باید جوری روایات را جمع کنیم که تنافی و تضاد بین این روایات با روایت ذبیان بن حکیم را رفع کنیم.

برخی از اعاظم جمعی کرده اند و من هم از این جمع خوشم آمده است، در روایت می گوید تا وقتی شاهد اصل هست، شاهد فرع اعتبار ندارد، معنایش این است که اگر شاهد اصل در محکمه آمده است، شهادت شاهد فرع اعتبار ندارد و اگر شاهد اصل در محکمه نیامد، شهادت شاهد فرع اعتبار دارد، حالا چطوری می تواد شاهد اصل، حرف شاهد فرع را می شوند اما در محکه نیست؟ در خود روایت گفته است که شاهد اصل پشت ستون پنهان شده است و به دلایلی نمی تواند در محکمه شهادت بدهد، این شاهد اصل، حرف شهادت فرع را شنیده و بعد آن را رد کرده است. پس هم شهادت فرع درست بوده و هم شاهد اصل شنیده است و تضادی هم نیست.

این جمع بین دو دسته روایات و دو مسئله است و ادامه این بحث ان شاء الله تعالی در جلسه بعد خواهد آمد.


logo