1404/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
انس و الفت بین مردم و پرهیز از نفرتپراکنی - اکرام بزرگان هر قوم و دادن مسئولیت قوم به بزرگان قوم/خصوصیات اخلاقی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) /اخلاق نبوی (صلیاللهعلیهوآله)
محتويات
1- بحث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله)1.1- تنظیم اوقات، توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
1.1.1- تأثیر صُوَر فلکی بر اساس آیه «کل فی فلک یسبحون» بر پدیدههای زمینی
1.2- ایجاد انس و الفت بین مردم و پرهیز از نفرتپراکنی
1.2.1- اهمیت سلام کردن در اسلام
1.3- تکریم بزرگان هر قوم
1.3.1- ولایت فقیه در امتداد ولایت خدا و رسول و ائمه (علیهمالسلام)
1.4- بر حذر بودن آن حضرت از جسارت به دیگران

موضوع: اخلاق نبوی (صلیاللهعلیهوآله) /خصوصیات اخلاقی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) /انس و الفت بین مردم و پرهیز از نفرتپراکنی - اکرام بزرگان هر قوم و دادن مسئولیت قوم به بزرگان قوم
1- بحث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله)
در فرمایش حضرت سر الانبیاء و المرسلین حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) راجع به حلیة رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بودیم. این حدیث گرانسنگ را ترسیم سیمای علمی و عملی حضرت رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) میدانیم. اگر عرفان و معرفت، تجسم و تجسدی داشته باشد و به قول امروزیها برای مسائل حِکَمی و معرفتی تندیسی داشته باشد، این روایت اینگونه است.
1.1- تنظیم اوقات، توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
در چهار قسمت منزل و مجلس ایشان و مدخل و خروج ایشان خصوصیات را بیان کردهاند. نزول اجلالشان در منزل با تقسیم وقت بود. حضرت در عین حال که أبوالوقت بودند و انشاء و ایجاد وقت داشتند و صاحب وقت بودند، بر وقتشان حریص بودند. اگر وقتی هم بگذرد، میتواند برگرداند.
1.1.1- تأثیر صُوَر فلکی بر اساس آیه «کل فی فلک یسبحون» بر پدیدههای زمینی
اوقات ما با افلاک تنظیم میشود. ﴿كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴾.[1] این آیه علاوه بر سوره انبیاء در سوره یس، آیه 40 هم آمده است. دربارهی این موجبهی کلیه «کل فی فلک یسبحون» به تبع استادمان رسالهای داریم. افلاک و املاک و اشجار و انسانها را تحت احاطه دارد. در سوره یس که قلب قرآن است، آمده است. صحبت موجودات عِلوی است. «کل فی فلک» از هر طرف که خوانده شود، همین است. از آخر هم، «کل فی فلک» است. تنها موجبه کلیهای که انشاء و ایجاد را با خود دارد، همین است. تصرف در شق القمر از همین قاعدهی «کل فی فلک یسبحون» است. در شرح اسم سبحان شرح اسماء گفتیم که اگر به «سَبَّحَ الفَلَک» برسیم، به ایجاد و وجود میرسیم. تصرف، امری طبیعی است. اگر کسی تصرف نکند، باید تعجب کرد. چون در ماهیات و اشخاص و برهان تمانُع هستیم که از آیهی: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾[2] استفاده میشود، این امور از ما صادر نمیشود.
1.2- ایجاد انس و الفت بین مردم و پرهیز از نفرتپراکنی
«وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ وَ يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ»؛[3]
حضرت وقتی از منزل خارج میشدند، مراقب زبانشان بودند؛ «و یؤلّفهم و لا ینفّرهم»؛ بین مردم انس و الفت ایجاد میکردند، نه نفرتپراکنی. ارتباطات انسان در جامعه شروع میشود. پا که بیرون میگذارد، با سلایق مختلف سر و کار دارد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اینها را جمع میکرد. همه مجذوبشان میشدند؛ نه اینکه فرار کنند. اولین چیزی که دیگران را از ما میراند، زبان ما است.
1.2.1- اهمیت سلام کردن در اسلام
اولین ارتباط تألیفی در اسلام، سلام است. سلام کردن استحباب دارد و جوابش واجب است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «مَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِيبُوهُ وَ قَالَ ابْدَءُوا بِالسَّلَامِ قَبْلَ الْكَلَامِ فَمَنْ بَدَأَ بِالْكَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِيبُوهُ »؛[4] کسی که قبل از سلام شروع به سخن کند، پاسخ او را ندهید. سپس حضرت فرمودند که قبل از کلام با سلام سخن خود را شروع کنید. پس هر کس که قبل از سلام، سخن خود را شروع کند، به او پاسخ ندهید. افشاء السلام هم داریم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ إِفْشَاءَ السَّلَامِ»؛[5] خداوند عزّ و جلّ بلند سلام کردن را دوست دارد.
1.3- تکریم بزرگان هر قوم
یکی دیگر از خصوصیات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این بود: «وَ یُکرِمُ کَریَم کُلِّ قَومِ»؛ بزرگ هر قومی را احترام میکردند؛ نه اینکه بزرگشکنی کنند. بزرگانشان را بر آنها حاکمیت میداد. «وَ یُوَلّیهِ عَلَیهِم»؛ گفتیم بزرگان را بر دیگران تولیت میدادند.
1.3.1- ولایت فقیه در امتداد ولایت خدا و رسول و ائمه (علیهمالسلام)
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾؛[6] ولایت برای خدا و رسول و مؤمنی است که سه خصلت دارد: اقامهی نماز و در حال رکوع، ایتای زکات دارد. رکوع، نماد تواضع است. «فإنّ من تواضع للّه رفعه اللّه».[7] از این آیه شریفه استدلال میکنیم که بحث ولایت فقیه، تداوم رسالت و ولایت حضرت حق است.
1.4- بر حذر بودن آن حضرت از جسارت به دیگران
«و یحذّر الناس»؛
از عامهی مردم پرهیز داشتند. سیر معرفتی و روانشناختیاش را تأمل کنید. انسان وقتی با سلیقههای مختلف خواست حرف بزند، باید با حساب و کتاب باشد. هر حرفی را نباید بزند. تحذیر، یعنی بر حذر باشیم. بزرگترین عارف آن است که دستگیر باشد. گفت: «من در میان جمع و دلم جای دیگر است». «یا مَن حُضورُه دائم» همه جا هست؛ با هیچ کس هم نیست. باید مظهر ولایت الهی باشیم. از اینکه به دیگران جسارتی بشود، بر حذر بودند.