1403/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
نقش امام عصر (علیهالسلام) در هدایت بشر_ ماه شعبان، ماه رزق خاص الهی/شیعهی واقعی و شیعهی ظاهری_ خصوصیات شیعیان واقعی_ تفاوت شیعهی واقعی با شیعهی ظاهری /اخلاق فردی_ اخلاق ولایی
محتويات
1- بحث اخلاقی (شیعهی واقعی یا ظاهری)1.1- غنیمت شمردن ماه شعبان
1.2- خصوصیات شیعیان واقعی در کلام امام حسین (علیهالسلام)
1.2.1- تفاوت شیعهی واقعی و شیعهی ظاهری
1.2.2- تعریف غِشّ
1.2.3- تعریف غلّ
1.2.4- تعریف دَغَل
1.3- نقش امام عصر (علیهالسلام) در هدایت بشر
1.3.1- حضور امام زمان (علیهالسلام) و غیبت ما
1.4- ماه شعبان، ماه رزق خاص الهی
1.5- تزکیه و ظرفیتسازی نفس در ماه شعبان برای دریافت فیوضات الهی

موضوع: اخلاق فردی_ اخلاق ولایی/شیعهی واقعی و شیعهی ظاهری_ خصوصیات شیعیان واقعی_ تفاوت شیعهی واقعی با شیعهی ظاهری /نقش امام عصر (علیهالسلام) در هدایت بشر_ ماه شعبان، ماه رزق خاص الهی
1- بحث اخلاقی (شیعهی واقعی یا ظاهری)
1.1- غنیمت شمردن ماه شعبان
خدا را شاکریم که در محضر آیات الهی و کلمات نورانی حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستیم. الحمدلله ربّ العالمین متنعّم به برکات نورانی ماه شعبان و نیمهی شعبان هستیم. این روزها را مغتنم بشمارید.
1.2- خصوصیات شیعیان واقعی در کلام امام حسین (علیهالسلام)
ولادتهای ماه شعبان با وجود نورانی حضرت امام حسین (علیهالسلام) آغاز میشود و وجود نازنین امام زمان (علیهالسلام) نیز خلف صالح ایشان هستند. امام حسین (علیهالسلام) در بیان خصوصیات شیعیان واقعی میفرمایند: «إنَّ شيعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ».[1]
1.2.1- تفاوت شیعهی واقعی و شیعهی ظاهری
شیعهی واقعی و متابع واقعی ائمه (علیهمالسلام) اصلاً بدون اینها هست. شیعهی ظاهری هم داریم. برای همین، امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: «شیعیان ما کسانی هستند که دلشان از غشّ و غلّ و دغل سالم است». لذا کسی که به مقام تشیّع و متابعت برسد، قطعاً بدون غشّ و غلّ و دغل است.
1.2.2- تعریف غِشّ
شیعیان ما کسانی هستند که دلشان از غِشّ، سالم است. غِشّ یعنی انسان چیزی را که نیست، جلوهی واقعیّت دهد.[2] به عبارت دیگر، نیرنگها و حیلههایی بزند که غیر واقع را واقع جلوه دهد. شیعه غشّ ندارد. غشّ در معامله نیز، همین است؛ یعنی انسان کاری کند که جنس نامرغوب را مرغوب جلوه دهد.[3] شیعیان ما،کسانی هستند که دل دارند و قلوبشان از غشّ، خالی است.
1.2.3- تعریف غلّ
غِلّ و غَلّ، نیرنگهایی است که دست و پا گیر است. غُل و زنجیر هم که میگویند، از همین ماده است که زنجیرهایی است که به دست و پای زندانی میبندند که دیگر حرکتی نداشته باشد[4] و أغلال نیز جمع آن است.[5] الآن هم، دستبندها و پابندهای دیجیتالی داریم که به دست و پای زندانیها میبندند که هر کجا بروند، تحت اختیار باشند. دل شیعه از چیزهایی که دستگیر و پاگیر باشد، رها است.
1.2.4- تعریف دَغَل
دَغَل هم، مکر و نیرنگ و بازی است که انسان، اموری را به واقعیت میرسد و با آن سرگرم میشود.[6]
1.3- نقش امام عصر (علیهالسلام) در هدایت بشر
وجود نازنین امام زمان (علیهالسلام) در الغیبة شیخ طوسی، جملهی عجیبی دارند: «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ».[7] خورشید، همهی زمین و زمان را نورانی میکند؛ ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا﴾.[8] اینکه مردم در غیبت من از من استفاده میکنند؛ مانند خورشید پس ابر است ولی ادارهی امور، دستش است.
1.3.1- حضور امام زمان (علیهالسلام) و غیبت ما
حضرت، خودش غیبت ندارد بلکه دیگران او را به غیبت کشاندند. این ما هستیم که غیبت داریم. ایشان حاضر هستند و ما غایبیم. بین غایبی که در مقابل ظاهر باشد یا در مقابل حاضر باشد، فرق است. «إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ». انسانی که شیعهی واقعی شود، از این خورشید استفاده میکند.
1.4- ماه شعبان، ماه رزق خاص الهی
ما به دل برسیم، دلدار دلداری میکند. در فرازی از الهینامه گفتم: «الهی! سر به سردار دادن، سخت است و دل به دلدار دادن، سختتر». باید دل به دلدار بدهیم. باید برای افاضات خاصّهی ماه شعبان برنامهریزی کنیم. ماه شعبان، ماه رزّاقیّت باری تعالی است. اگرچه رزق عام، همه جا هست؛ چه انسان، رزق عام را بخواهد و چه نخواهد. امّا آن رزقی که میگوییم خدا، رزّاق هست و باید برای دریافت آن رزق تلاش کنیم، این است که باید استعداد رزق خاص را پیدا کنیم تا رزق خاص برای ما بیاید. ماه شعبان، ماه برنامهریزی برای این رزق خاص است.
1.5- تزکیه و ظرفیتسازی نفس در ماه شعبان برای دریافت فیوضات الهی
بارها برای شما این فراز را خواندیم که: «الهی! در قسمتآباد وجود، از این بیشتر، قسمت ما نبود؛ یا أباالقاسم مددی». حضرت أباالقاسم مدد میکند، ما در قسمتآباد وجود قرار بگیریم. عرض ما این است که این «قسمتآباد وجود»، قسمتآباد نفوس دارد. تا به قسمتآباد نفوس نرسیم، به قسمتآباد وجود نمیرسیم. برای نفوستان، عقولتان و قلوبتان برنامهریزی کنید. ربّ زدنی علماً و فهماً. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ عَزْماً ثَاقِباً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً ذَكِيّاً وَ عِلْماً [عَمَلًا] كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».[9] اینها به شرطی که ظرفهای وجودمان را در محضر أباالقاسم عرضه کنیم، میآید. پدر که قاسم است، مهربان است. خدا انشاءالله این ظرفیت را به ما بدهد. وفّقنا الله إیّانا و إیّاکم لما تحبّ و ترضی.