< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی / سوره حمد /انواع نعمت ظاهري و باطني

 

1- خلاصه جلسه گذشته

عرض شد انسان سالک در سوره مبارکه حمد گویا هفت مرحله از مراحل سیر و سلوک را می‌پیماید. هر آیه‌ای را از آیات یک منزله و مرحله‌ای از سیر و سلوک می‌دانیم. انسان قرآنی و نمازگزار و تالی قرآن در سوره مبارکه حمد در آخرین آیه ﴿صراط الذین انعمت علیهم﴾[1] گویا هدایت صراط مستقیم به اعطا و عنایت حضرت حق نعمت‌های مخصوصش را هست به انسانی که در حال سیر و سلوک است.

2- آخرین مرحله سیر و سلوک

می‌شود گفت آخرین مرحله سیر و سلوک در نعمت الهی است. نکته قابل دقت این است که به قول حکما و اصولیون وصف به شیء مشعر به علیت است. ﴿انعمت علیهم﴾[2] که وصف صراط به عنوان منعمین بیان شده است متعرض علت هدایت است.

یعنی هدایتشان برای نعمتشان است. نکته بسیار قابل دقتی است. عرض کردیم نعمت‌های الهی قابل شمارش نیست و نامحدود است. همین نعمت هدایت مصداقی از نعمت است.

3- شکر نعمتِ (هدایت به صراط مستقیم)

به فرموده امام سجاد علیه السلام خود حمد هم نعمت است و نیاز به حمد دارد. با این فرموده حضرت هدایت به ﴿صراط مستقیم﴾[3] خودش نعمتی است که باید شکرگزار این نعمت بود.

حضرت در مناجات شاکرین ظاهرا گفتند هر گاه که بگویم لک الحمد[4] واجب است که بگویم لک الحمد[5] .

انسان طبق آیه شریفه قرآن ﴿و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة﴾،[6] این اسباغ نعمات‌ الهی به عنوان ظاهری و باطنی هر لحظه انسان متنعم به نعمت‌های ظاهری و باطنی هست.

4- آیا نعمت همیشه مایه آرامش است؟

با توجه به آیه شریفه نعمت همان‌طور که مایه آرامش است شاید برخی نعمت‌های ظاهری شاید رهزن هم بشود. برای آدم غرور بیاورد. انسان دیگر در همان نعمت متوقف شود. ﴿المال و البنون زینة الحیاة‌ الدنیا﴾.[7] زینت حیات دنیا است که آدم را می‌گیرد.

می‌شود گفت آخرین منزل از منازل سیر و سلوک در سوره مبارکه حمد سیر در نعمت است. سیر در نعمت یعنی حفظ نعمت قبلی و خواهش نعمت بعدی. در جلسات گذشته عرض کردیم انسان در سوره مبارکه حمد انسان قرآنی، حیوان ناطق متأله حامد است. این انسان در آخرین سیر و سلوکش سیر در نعمت دارد. سیر در نعمت هر لحظه دعای به هدایت است. لذا در ستایش، خواهش و نیایش است. می‌رسد به روزی که ﴿یوم لا ینفع مال و لا بنون﴾.[8] همان نعمت‌هایی که در دنیا بود آنجا کارایی ندارد.

در سوره نساء که ﴿منعم علیهم﴾ آیاتش را گفتیم ﴿ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا﴾[9] ، همه از کسانی هستند که از نعمت باطنی برخوردار هستند.

دو طایفه دیگر در آیه ﴿مغضوب علیهم﴾[10] کسانی هستند که ﴿ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باعوا بغضب من الله﴾[11] . طوری هستند که مورد غضب الهی هستند. صاحبان نعمت اهل ذلت نیستند.

می‌شود گفت کسانی که در نعمت قرار گرفتند و قدر نعمت و ارزش و شکر آن را نداشتند خدای نخواسته اینها طوری شدند که به همان نعمت جزئی اکتفا کردند و به نعمت‌های دیگر نرسیدند.

از این آیه استفاده می‌کنیم که به فرموده امام سجاد علیه السلام حد یقف [12] نداریم. اگر حمد تو حمد و نعمت تو نعمت داشته باشد می‌رسیم که ﴿فاکهین﴾[13] به نعمت خاص نیستیم. ﴿جنات﴾[14] و عیون و زروع و مقام کریم می‌شود. ﴿عیون جنات زروع مقام کریم﴾[15] .

5- سیر منعم علیهم چه سیری است؟

سیر ﴿منعم علیهم﴾ سیری است که هیچ توقفی در حرکتشان نیست. سرّ آن این است که ﴿صراط الذین انعمت علیهم﴾[16] نعمت را منتسب به حضرت حق می‌کند. چون توجهش به حضرت حق است. ﴿ضالین﴾[17] و ﴿مغضوب علیهم﴾[18] این گونه نیست. جا مانده‌ای از مسیر کمال هستند و در اغوای شیطان هستند. او می‌گوید ﴿رب بما اغویتنی﴾[19] با اینکه متنعم به نعمت ظاهری هستند توجه ندارند. اینها هم در نعمت هستند ولی در نعمت ماندند. نعمت را برای حضرت حق نخواستند. نعمت برای نعمت. این حد ایستایی نعمت است. سالک ایستا نیست و متحرک به سوی حضرت حق است. شیطنت شیطان آنها را اغوا کرد. در همان نعمت اولی ظاهری باقی ماندند.

6- دلیل تکرار نفی با دو سنخ نفی متفاوت

آیه را ملاحظه کنید می‌فرماید: ﴿صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین﴾.[20]

چرا کلمه نفی تکرار شد؟

تکرار نفی با دو سنخ نفی است نه با یکی. شاید رمزش این باشد که اگر هر دو با یک کلمه نفی یعنی فقط لا و یا فقط غیر می‌آمد معنایش این می‌شد که در مقابل ﴿منعم علیهم﴾[21] هر دو گروه ﴿مغضوب علیهم﴾[22] و ﴿ضالین﴾[23] را به عنوان مجموع قرار دهیم. اگر یکی بود منعم علیهم تحقق نمی‌یابد. آیه شریفه در مقام این است که می‌خواهد نفی جمیع کند. چه ﴿مغضوب علیهم﴾[24] و چه ﴿ضالین﴾[25] مورد اهمیت است. برای همین است که هم با کلمه غیر آمده و هم با لا. با فرقی که بین نفی به غیر و نفی به لا هست. لا را می‌گویند نفی جنس است. می‌شود گفت که این ﴿و لا الضالین﴾[26] به عبارت بهتر ﴿مغضوب علیهم﴾[27] هم شاید باشد.

سرّ تعدد حرف نفی با کلمه غیر و با کلمه لا و صرف تکرار حرف نفی با این دو مستلزم این است که اینها دو گروه اعوجاجی هستند که در مقابل صراط هدایت و مستقیم و ﴿منعم علیهم﴾ قرار دارند.

یک صراط بیشتر نیست. ﴿ضالین﴾[28] و ﴿مغضوب علیهم﴾[29] از رونده‌ها است. عده‌ای مورد غضب واقع می‌شوند و عده‌ای مورد گمراهی.

خود قرآن اینها را در سوره ابراهیم توضیح داده است:

﴿الذین استحبون الحیاة الدنیا علی الآخرة و یسدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا﴾[30]

کسانی هستند که حیات دنیا را انتخاب کردند. این نکته مهمی است که ما یک راه بیشتر نداریم. راه صاحبان نعمت. نعمت ظاهری و باطنی. به نعمت ظاهری اکتفا کردن و به نعمت باطنی نرسیدن ترسیم مسیر ﴿مغضوب علیهم﴾[31] و ﴿ضالین﴾[32] است.

این اعوجاج در سوره اعم از ﴿ضالین﴾[33] و ﴿مغضوب علیهم﴾[34] است.

برای همین ما اگر طریق قرآن را که راه خاص برای ﴿منعم علیهم﴾ است انتخاب کنیم دچار غضب و ضلالت نمی‌شویم.

7- اولین گام برای رسیدن نعمت بعدی

مسیر حمد و ستایش اولین گامی است که ما را به نعمت بعدی هدایت می‌کند. ستایش پل نعمت بعدی می‌شود.

﴿الحمد لله الذی اننزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا﴾[35]

این در زمان انبیای گذشته تورات و انجیل و زبور بود و الآن کتاب است و که مسیطر بر تمام کتب آسمانی است.

حمد پل نعمت‌ها است. نگاه حامد حقیقی به این است که ﴿لا تعد﴾[36] و ﴿لا تحصی﴾[37] است. پس باید این مسیر را بپیماید. طوری که عِوَجی نداشته باشد. مسیر منحرف نباشد. کجی نداشته باشد.

﴿وَ إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ ﴾[38] .

8- شرط پیمودن مسیر و پل نعمت ها

شرط آن شناخت و معرفت است. ﴿سبیل الغی﴾[39] را از ﴿سبیل الرشد﴾[40] بشناسد. صاحب نعمت در مسیر هدایت حرکت می‌کند و بی‌راهه برایش باز است باید مراقب باشد. راهی غیر از صراط مستقیم نرود.

9- تقابل سبیل الغی و سبیل الرشد به چه نحوی است؟

تقابل ﴿سبیل الغی﴾[41] و ﴿سبیل الرشد﴾[42] ، راه مستقیم با دیگر راه‌ها تضادش و ناسازگاری‌اش به نحو سلب و ایجاب نیست. تقابل عدم و ملکه در منطق است. نگوییم این است و آن است، بگوییم این است و آن نیست. صاحبان نعمت نه ﴿مغضوب علیهم﴾[43] هستند و نه ﴿ضالین﴾[44] . مانند عمی و عدم بصر است. بینایی و نابینایی. یعنی حرف نفی جزء کلمه است نه اینکه خارج آن باشد. این معنای تکرار حرف نفی است.

یعنی ﴿الذین انعمت علیهم﴾[45] نه ﴿مغضوب علیهم﴾[46] هستند و نه ﴿ضالین﴾[47] .

ان شاء‌الله در این نعمت همه پایدار باشیم. همین که می‌شنویم در محضر قرآن هستیم از برکات صراط مستقیم است.

انسان سالک هرچه جلوتر برود ما این آیات را مراحل سیر و سلوک می‌دانیم. در ابتدا نیایش و ستایش و خواهش است و بعد در مسیر نعمت باید حرکت کند که نعمت ظاهری و باطنی بود. ظاهری خطرناک است. رسیدن به باطنی سخت است ولی اگر در مسیرش وارد شود می‌تواند. ﴿منعم علیهم﴾ هم بیشتر نعمت باطنی است که اخص است نه اعم.

ما نظرمان این است که غیر همان‌طور که از خودش استفاده می‌شود و دوگانگی را می‌رساند، مفید این است که کلمه قبل غیر از وصف‌های بعد است. ناسازگاری دارد. ان الله غیور یحب الغیور.[48] غیر نمی‌پذیرد. این مسیر سیر است. سالک هم نباید غیر بپذیرد. توجه به ﴿منعم علیهم﴾ داشته باشد نه ﴿مغضوب علیهم﴾[49] و ﴿ضالین﴾.[50]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo