« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

عدم درک اهل کتاب - ادعای شرک‌آمیز مسیحیان نسبت به حضرت عیسی (علیه‌السلام) و پاسخ آن حضرت به ایشاان/تفسیر آیه 71 و 72 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 71 و 72 /عدم درک اهل کتاب - ادعای شرک‌آمیز مسیحیان نسبت به حضرت عیسی (علیه‌السلام) و پاسخ آن حضرت به ایشاان

 

﴿لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ﴾.[1]

﴿وَحَسِبُواْ أَلاَّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾.[2]
﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ﴾.[3]

1- خلاصه جلسه گذشته

فله الحمد عدد اسمائده و عدد کلماته که در محضر آیاتش هستیم. الحمدلله. گفتیم میثاق، قراردادی است که با ثقه و با پشتوانه‌ی اینکه انجام می‌شود و نتیجه دارد، انجام می‌شود.[4] عهد مخصوص است.[5] از بنی‌اسرائیل میثاق گرفتیم و پیامبرانی فرستادیم؛ ولی هرگاه رسولی آمد و اهداف مادی و فرقه‌ای آن‌ها را تأمین نکرد که می‌گفتند یهود و نصاری همه چیز هستند، عده‌ای تکذیب می‌کردند و عده‌ای رسول را می‌کشتند. چقدر در بنی‌اسرائیل قتل انبیا (علیهم‌السلام) رخ داد. «يَقْتُلُونَ»، دلیل بر استمرار است. گرچه تکذیب مربوط به گذشته است، ولی استمرار دارد. شاید برخی استفاده کنند که «فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ»، دو گروه هستند، ولی می‌توانند یکی باشند و تکذیب‌کننده می‌تواند تبدیل به قاتل شود. تکذیب، اندیشه‌های انحرافی و قتل، انگیزه‌های انحرافی است. بشر از شبهه علمی و شهوت عملی شکست می‌خورد. به لحاظ سقوط جوامع باید مراقب این انحراف باشند. شبهه است که تبدیل به شهوت عملی می‌شود؛ آن هم بالاترین شهوت عملی که قتل است.

2- تفسیر آیه71

2.1- ارتباط آیه 70 و 71

ممکن است کسی بگوید چه شد که این‌ها هواپرست شدند و انبیا را کشتند؟ گمان‌شان بر این بود که هیچ فتنه و آزمایشی برای این‌ها نیست.

2.2- حکمت واژه «یَحسَبُ» در قرآن

«حَسِبَ یَحسِبُ» که در ادبیات عرب است، در قرآن نیست. «یَحسَبُ» داریم.﴿أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ﴾.[6] اگر تخالف مسائل ادبی با اطلاقات قرآنی بود، استعمالات قرآن مقدم است. قرآن می‌گوید معنا است که اِعراب را مشخص می‌کند؛ نه بر عکس. ظاهر، تابع باطن است و اِعراب، ظاهر و معنا، باطن است.

2.3- توبه‌ی بنده، همراه با دو توبه‌ی خداوند

این‌ها گمان کردند که فتنه و آزمایش و امتحانی در کار نیست. پس به نابینایی و کری و لالی رسیدند. زمانی که «تابَ» با «عَلَی» متعدی می‌شود، به معنای توبه‌پذیری است. «تابَ إلی»، یعنی به چیزی بعد از فاصله برگشت. توبه‌ی انسانی محفوف به دو توبه‌ی الهی است؛ یک توبه همین که توفیق توبه می‌دهد. این هم از اراده الهی است. توبه‌ی دیگر این است که خدا می‌پذیرد.[7] همیشه خداوند، توّاب و انسان، تائب است. انسان توبه دارد و خداوند، حدّاقل دو توبه دارد.

2.4- عدم درک اهل کتاب

این‌ها به کوری و کری رسیدند. این‌ها به اسم شریف سمیع و بصیر نرسیدند. نمی‌توانند حقایق را درک کنند. درک حقایق یا به وسیله گوش است، یا چشم. گوش است که وسیله بینایی است.

2.5- باز شدن گوش برزخی، مقدمه باز شدن چشم برزخی

سبحان الله از این نکته‌های ملکوتی و معرفتی! حضرت علامه حسن‌زاده (رضوان‌الله‌علیه)، دستور اربعینی دادند برای اینکه سمع و بصر باز شود. فرمودند که اول از سمع شروع می‌شود. زمانی که گوش برزخی باز شود، چشم برزخی هم باز می‌شود. می‌گوییم این‌ها چشم بینا ندارند که گوش بینا داشته باشند. ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾.[8] اگر سمع و بصر نباشد، عقل هم نیست.

2.6- معرفت نفس، مقدمه‌ی رسیدن به بصیرت

بصیرت، جامعِ بین سمع و عدم عمیان است. کسی که سمع و بصر الهی‌اش فعال باشد، به بصیرت می‌رسد. ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾.[9] همه چیزها از این معرفت نفس شروع می‌شود. اگر خود را دریابیم، همه‌ی معارف در همین است. نفس، اُمّ المعارف و علة العلل معارف است. خداوند از این‌ها گذشت.

2.7- دو نوع برخورد برخورد اهل کتاب بعد از توبه‌ی خداوند

گمان این‌ها این بود که بنی‌اسرائیل امتحان ندارند و شاید دقت نداشتند و به کری و کوری رسیدند. این به همه‌ی آن‌ها منتسب شد. در اینجا می‌فرماید بیشتر این‌ها به کری و کوری رسیدند. این بعد از «تَابَ اللّهُ عَلَيْهِمْ» آمد. خداوند وقتی به آن‌ها توجه کرد، عده‌ای جاهل قاصر بودند و مسائل که برای‌شان روشن شد، به توبه ابتدایی و توفیقی خداوند از کری و کوری بیرون آمدند؛ هرچند توبه نهایی را هم دارد. عده‌ای از این‌ها موفق به این توبه شدند.

2.8- امکان استمرار اعمال منفی اهل کتاب در زمان‌های دیگر

«وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ».

گرچه این حکایات، مختص بنی‌اسرائیل است، ولی فعل مضارع (یعملون)، دلیل بر استمرار است. حکایت خاص بنی‌اسرائیل نیست؛ گرچه ابتدا و شأن نزولش برای آن‌ها است. همین زمان نیز همین حکایت است.

2.9- کوری و کری برخی از افراد، در عصر غیبت امام زمان (علیه‌السلام)

خداوند، حجت دائمه و باقیه، یعنی حضرت امام زمان (علیه‌السلام) را در میان ما قرار داده است و عده‌ای به کری و کوری می‌رسند. خداوند فرمود: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ﴾.[10] در همین سوره فرمود: ﴿بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾.[11] «تا»ی «بقیت الله» کشیده است؛ به خاطر استمرارش.

هر فردی بر وفق آنچه برای‌شان میسر شده است، عمل می‌کنند. برخی به فلسفه آفرینش خود پی نمی‌برند.

3- تفسیر آیه 72

3.1- ارتباط آیه 71 و 72

این آیه، بیان اندیشه‌های یهود است. اینکه فرمود این‌ها گمان می کنند در کری و کوری هستند و آزمایشی از آن‌ها نیست.

3.2- ادعای حلولیت خداوند در حضرت عیسی (علیه‌السلام)، توسط مسیحیان

بالاترین انحراف یهودی‌ها و بنی‌اسرائیل این است که گفتند مسیح بن مریم (علیه‌السلام)، همان خداوند است؛ «قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ».

3.3- وجه تسمیه حضرت عیسی (علیه‌السلام) به مسیح

اینکه به حضرت عیسی (علیه‌السلام) مسیح می‌گویند، یا به جهت این است که ایشان، موجودات مسح می‌کردند و در افراد تصرف می‌کردند، یا اینکه ایشان، مَمسوح فی الأرض بودند و سفر زیاد داشتند و طی الارض داشتند.[12] در خلقت ایشان هم که استثنایی است، با وضعیت خاصی بود. حکایت ولادت یا افعال نبوت است. برخی گفتند ایشان خدا است.

3.4- دلیل قرآنی بر بطلان ادعای شرک‌آمیز مسیحیان

«لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ»؛

به تحقیق کسانی که گفتند مسیح خدا است کافر شدند. همین مسیح بن مریم که فرزند مریم بودن ایشان را گفته ‌است، بیان بطلان نظر آن‌ها است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[13] .

3.5- پاسخ حضرت عیسی (علیه‌السلام) به قائلین الوهیت ایشان

«وَقَالَ الْمَسِيحُ»؛

خود حضرت مسیح (علیه‌السلام) فرمودند: خداوند را عبادت کنید که ربّ من و شماست؛ یعنی من هم عبدی از عباد خدا هستم که ﴿آتانِیَ الکِتابَ﴾.[14] هیچ کس منکر خالقیت نیست؛ بلکه مشکل ربوبیت دارند. فرعون هم گفت: ﴿فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى﴾ [15] نه «خالِقُکم الأعلی». حضرت مسیح (علیه‌السلام) فرمودند: رب من و خودتان را عبادت کنید. در توحید فعلی مشکل داشتند که این مشکل این‌ها به توحید نظری رسید. هر کس در توحید نظری به باور رسیده باشد، نتیجه‌ی آن، توحید عملی است. در آیه‌ی بعدی، آنچه فلاسفه گفته‌اند را آورده است.

 


logo