« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

عدم نهی از منکر علمای یهود در برابر اعمال زشت قوم خود - تهمت یهود به خداوند/تفسیر آیه 63 و 64 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 63 و 64 /عدم نهی از منکر علمای یهود در برابر اعمال زشت قوم خود - تهمت یهود به خداوند

 

﴿لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ﴾[1]

﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[2]

1- گزیده آیات گذشته

الحمدلله که در محضر آیات الهی هستیم. ربّ انعمت فزد. در آیه‌ی گذشته، ﴿لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾[3] بود و اینجا، «لبئس ما کانوا یصنعون» است.

2- تفسیر آیه 63

2.1- لغات

«إثم»، گناه فردی است.[4] و «عُدوان»، گناه اجتماعی و عمومی است.[5] «فعل»، کار منتسب به فاعل است؛ چه با هدف و چه بی هدف و چه با اراده و چه بدون آن. [6] «عمل»، با هدف و اراده است. [7] «صنع»، کار هنرمندانه و زیرکانه و با اهداف خاصی است.[8] «ربّانی»، کسی است که خدایی است و در علم و عمل، به خدا توجّه دارد و به چیز دیگری توجّه ندارد.[9] «أحبار»، جمع «حِبر» است. «حِبر»[10] ، یعنی اثر ماندگار. [11] عرب، به مرکّبی که باعث نشر آثار است، حبر می‌گوید.[12] گفتیم که ابن عباس، حبر الامة است؛[13] زیرا دانش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و تفصیل ایشان را پخش می‌کرد.

2.2- وظیفه‌ی عالمان در تربیت مردم

علمای خدایی و احبار و کسانی که این آثار الهی را نشر می‌دهند، چرا مردم را از اثم و اکل سحت باز نمی‌دارند؟ یعنی تربیت مردم، دست این افراد است. این حدیث، برای همه‌ی عالمان درس است؛ به‌خصوص عالمان دینی؛ زیرا بر اساس روایات: «زَلَّةُ العَالِمِ تُفسِدُ العَوالِمَ»؛[14] عالمان، تنها خودشان نیستند که به فساد کشیده می‌شوند؛ بلکه جمعیتی با آن‌ها به فساد کشیده می‌شود. اینکه در فضیلت علماء فرموده‌اند: «إنَّ فَضلَ العالِمِ عَلى العابِدِ كفَضلِ الشَّمسِ عَلى الكَواكِبِ، و فَضلُ العابِدِ عَلى غَيرِ العابِدِ كفَضلِ القَمَرِ عَلى الكَواكِبِ»،[15] مانند ستارگان به دیگر اشیاء است، اثرشان همین است.

2.3- لزوم حفظ عالمان از دنیازدگی

اگر عالمان هم دنیازده شوند، بدترین اثر را دارد. از ائمه معصومین (علیهم‌السلام) نقل شده است: «اگر عالمی دنیازده یا مقام‌زده شده، از او پرهیز کنید».[16] این نشان می‌دهد که از خدا و وجه الله فاصله گرفته است. عظمت عالم ربّانی و سالک توحیدی به این است که توجّه او به خدا باشد؛ ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾.[17] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «وَالْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ »[18] . دهر، روح زمان است. این زمان‌ها که می‌گذرد، حلقه‌ی اتصال دارند که دهر است. روح دهر، سرمد است. این «و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام»، یعنی عالم دهر، باقی است.

2.4- مقام ولایت، مصداق دهر

در سوره دهر، یا انسان، یا «هل أتی» آمده است: ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا﴾.[19] عرض ما این است که مصداق دهر، مقام ولایت است. ولایت، باقی به بقای دهر است. اصلاً ولایت، یعنی دهر. برای همین، علمای سوء، «لبئس ما کانوا یصنعون» هستند. این‌ها، ظاهرفریبی‌های‌شان زیاد است و به دنبال زر و زور و تزویر رفته‌اند؛ لذا این مثلث را تکمیل کردند. تکمیل این مثلث به اِشراف علمایی است که از دین و خدا فاصله گرفته باشند.

3- تفسیر آیه 64

3.1- ارتباط آیه با آیات قبل

در آیه‌ی قبلی این بود که این‌ها اثم و گناه داشتند و دنبال حرام‌خواری رفتند و سرزمین‌های مردم را به زور گرفتند و الآن هم در زمان ما، همین‌طور است. حال آیه‌ی شریفه دارد که یهود، سخنی دارند و آن اینکه گفتند: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ».

3.2- تبیین مراد از «یَد»

«یَد» در اینجا به معنای دست اصطلاحی نیست؛ زیرا خداوند که جسم نیست؛ گرچه گروه مجسّمه، چنین اعتقادی دارند. در آیات محرّف تورات دارد که شب تا صبح، خدا با جناب یعقوب کشتی گرفت.[20] منظور از ید در اینجا، قدرت الهی است. قدرت الهی، مغلوله است؛ یعنی دست و پا بسته است و در غل و زنجیر است. به عبارت بهتر، محدودیت دارد.

3.3- تفاوت دیدگاه یهود و مسلمین در اعتقاد به بداء و نسخ

می‌دانید که یهود، نسخ را جایز نمی‌دانند. آن‌ها می‌گویند: وقتی خدا، حکمی را آورد، باقی است. بداء را هم، جایز نمی‌دانند؛ به این معنا که اراده‌ی خدا برگردد، قائل نیستند. ولی ما اهل اسلام و ایمان، قائل به بداء و نسخ هستیم. هر دو مورد، دلیل بر تکامل شریعت است، نه نقص آن. چرا تکمیل شریعت است؟ زیرا بداء، به این معنا نیست که خدا از نتیجه‌ی کار اطلاع ندارد؛ بلکه بداء به این معناست که چیزی در زمانی جعل شده و مناسبات بین حکم و موضوع به هم خورده است؛ حال حکم خدا به تغییر موضوع، تغییر کرده است. پس «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »،[21] هست که هست. این موضوعات است که احکام را تغییر می‌دهد. برای همین، وقتی که آیات تغییر قبله نازل شد، اوّلین کسانی که معترض شدند، یهودی‌ها بودند.

3.4- لعنت یهود به‌دلیل سخنان آن‌ها

«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ»؛ ید، نماد نعمت و قدرت است. وقتی می‌گوییم: ﴿يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾،[22] یعنی قدرت خدا و دست او، فوق همه است. «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ»؛ دستان این‌ها بسته است، نه دست خداوند. «وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ»؛ این‌ها به‌ سبب اینکه گفتند: «ید الله مغلولة»، مورد لعنت قرار گرفتند.

3.5- وجوه مطرح شده در مورد «غُلَّتْ» و نظر استاد

آیا «غُلَّتْ» در اینجا، اِنشاء‌ است و یا اِخبار است؟ اِنشاء، یعنی دست آن‌ها بریده باد، و اِخبار، یعنی که دستان این‌ها محدود است. عرض ما این است که منافاتی ندارد که هر دو باشد. چه بسا جملات اِخباری‌ داریم که در مقام انشاء باشد؛ یعنی همان زمان که این جمله را به خداوند نسبت دادند، دستان این‌ها مغلول شد. حال که مغلول شد، دستان این‌ها هم بریده باد. جمع هر دو، منافاتی ندارد. لذا اِخباری از نظر این‌ها و انشائی برای آینده‌ها باشد.

 


logo