1404/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
جعل انتصابی ولایت - غلبهی حزب الله با ولایت/تفسیر آیه 55 و 56 /تفسیر سوره مائده
محتويات
1- گزیده آیات گذشته1.1- تفسیر آیه 55
1.2- آیات مشابه در حصر جمع در فرد
1.3- ولایت به تولیت، مرحلهی اکمل ولایت
1.4- جعل انتصابی ولایت
1.5- نکتهی اجتماعی آیهی ولایت: تلاش برای رفع حوائج مردم
2- عدم تنافی انفاق با حضور در نماز
2.1- تفسیر آیه 56
2.2- تناسب آیات
2.3- غلبهی حزب الله با ولایت
2.4- تعلیل و جزاء بودن عبارت «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ» و مفهومشناسی حزب
2.5- تخصیص جمع به فرد در آیه
2.6- مفهوم داشتن شرط در آیه
2.7- تعیّن ولایت خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) در ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
2.8- ولایت، عامل تشکیل حزب الله
2.9- مؤیّدات آیه
2.10- ولیّ، دارندهی بالاترین مرتبهی ایمان

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 55 و 56 /جعل انتصابی ولایت - غلبهی حزب الله با ولایت
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[1]
﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[2]
1- گزیده آیات گذشته
باز خدا را شاکریم که در محضر آیات الهی، بهویژه آیهی ولایت هستیم. آیهی ولایت، یکی از غرر آیات سورهی مائده است؛ بلکه از غرر آیات هستی است. ربّ انعمت فزد. عرض میکنیم: الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و أولاده المعصومین (علیهمالسلام). در آیهی شریفه عرض شد: آیه، نصّ است در اینکه ولایت، حصر در ولایت خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و مؤمنی است که اقامهی نماز و ایتای زکات دارد و «هُمْ رَاكِعُونَ» است. در مجامع روایی شیعه و عامه آمده که از این جمع، ارادهی فرد شده است. این استعمال، استعمال جمع در فرد نیست که مجاز باشد؛ بلکه حصر جمع در این فرد است.
1.1- تفسیر آیه 55
1.2- آیات مشابه در حصر جمع در فرد
نمونههای زیادی از این نوع داریم که در جلسهی گذشته هم ذکر کردیم: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾؛[3] ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ﴾؛[4] «أَنفُسَنَا» و «نِسَاءنَا» در آیهی مباهله: ﴿فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾.[5]
1.3- ولایت به تولیت، مرحلهی اکمل ولایت
نتیجه اینکه، حصر ولایت است و آن هم، ولایت بالتولیة و بالحاکمیة است. ولایت، به معنای محبّت و نصرت نیست، گرچه که به این معنا هم استعمال میشود.[6] وقتی ولایت به تولیت آمد، قطعاً مرحلهی اتمّ و اکمل ولایت است. چون که صد آمد، نود هم پیش ماست؛ محبّت و نصرت را هم دارد. ولایت در اینجا، ولایت یک سویه است؛ یعنی از جانب حضرت حقّ است.
1.4- جعل انتصابی ولایت
جعل ولایت هم، وجودی ایجادی و انتصابی است؛ نه اینکه جعل ترکیبی و تألیفی باشد. به عبارت دیگر، ولایت طرفینی نیست و جعل این ولایت هم، اختیاری نیست تا دست انسان باشد؛ بلکه جعل الهی است. نکتهی بسیار مهمی است. ولیّ شما، خداوند و رسول و کسانی است که ایمان آوردند، اقامهی نماز و ایتاء زکات دارند در حالی که در رکوع هستند. این وصف، وصف خاص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که انگشترشان را در رکوع انفاق کردند و حاجت فقیر را رفع کردند. احادیث آن را جلسهی گذشته خواندیم.
1.5- نکتهی اجتماعی آیهی ولایت: تلاش برای رفع حوائج مردم
یک نکتهی اجتماعی و سیروسلوکی از این آیه عرض کنم. ما باید به رفع حوائج مردم برسیم. با کمال صراحت عرض میکنم: اگر ما مدّعی جلوداری حمایت و هدایت دیگران باشیم، ولی در رفع حوائج مردم نکوشیم، هیچ فایدهای ندارد. عارف حقیقی، کسی است که در میان مردم همانند حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، حاضر است. بزرگترین عارف و عالم به حقایق الهی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که در حال نماز هم، غفلت از دیگران ندارد. این، مانعةالجمع نیست.
2- عدم تنافی انفاق با حضور در نماز
با کمال تخصّص و دقتی که دارم عرض میکنم: حضور در حال نماز و عبادات، منافات با انفاق ندارد؛ زیرا خود انفاق هم، حضور دیگری در محضر الهی است. آن چیزی منافات دارد که از وجه الله، ما را غافل کند. در اینجا، خود حقیقت وجه الله، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، توجّه به دیگران و نیازمندان داشتند و این را انجام دادند. ایشان، ترسیم وجه الله و وجیهاً عند الله و ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[7] است. ما هم که تابع حضرت هستیم، باید انجام دهیم. این کار، منافاتی هم ندارد؛ زیرا توجّه، یعنی انسان، ذات باریتعالی را به حضور قلبی و وجودی حاضر بداند. این نکتهی سیروسلوکی و معرفتی مهمی است. کسی که به این جهت برسد و آیات قرآن را حیّ و زنده بداند، این حضور را کاملاً درک میکند. الحمدلله ربّ العالمین.
2.1- تفسیر آیه 56
2.2- تناسب آیات
از صدر این صفحه که در آیه 51 خطاب داشت که اهل کتاب را ولیّ و سرپرست قرار ندهید که از آنها خواهید بود و جزء ظالمینی میشوید که هدایت نمیشوند. همچنین اگر کسی از دینش برگردد، خداوند قومی میآورد که خدا، آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. ویژگیهای این قوم هم به این صورت است: متواضع در برابر مؤمنان و نفوذناپذیر در برابر کفّار و اهل جهاد و بیتوجّه به ملامت ملامت گران هستند. در آیهی بعد، ولایت خدا و رسول و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مطرح شد. حال در این آیه، قضیهی شرطیهی متصلهی لزومیه مطرح میکند.
2.3- غلبهی حزب الله با ولایت
ما در قضایای شرطیهی لزومیه، قائل به تعلیل هستیم. مقدّم، علت و تالی، معلول میشود. مقدّم در اینجا، تولّی خدا و رسول است. اگر انسان، این ولایت را پذیرفت، «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». تالی آن، «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» است. تعبیری که در آیهی شریفه است، خیلی تعبیر مهمی است. آیه، به صورت علت و معلول بیان شده است. ولایت و تصرّف در موجودات، یک حقیقت عینیه و یک وجود خارجی است. اگر این وجود خارجی را بهعنوان باور پذیرفتیم، به پیروزی مطلق ولیّ میرسیم. این پیام بسیار مهم آیهی شریفه است. به عبارت بهتر، سیاق و سباق آیات میگوید: کسی که مؤمن است و تولّی خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) را بپذیرد، پیروز است.
2.4- تعلیل و جزاء بودن عبارت «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ» و مفهومشناسی حزب
حزب، به گروهی میگویند که هدف و مشی واحد داشته باشند.[8] گاهی، مشی سیاسی است و گاهی، مشی اعتقادی است و گاهی، هدفهای دیگر است. میتوان در مورد «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ» گفت: هم جزاء است و هم تعلیل پذیرش ولایت خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و مؤمن است. در واقع، حزب اللهی که هدف مشترک دارند، این هدف مشترک با توجّه به آیات گذشته، ولایت خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و مؤمنی است که در حال رکوع است. این مؤمن در حال رکوع هم، یعنی امیرالمؤمنین (علیهالسلام). به عبارت بهتر، این جملهی «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ»، هم جواب شرط «وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ» است و هم تعلیل است.
2.5- تخصیص جمع به فرد در آیه
نکتهی مهم دیگری که در آیهی شریفه است. برای چندمین بار، «وَالَّذِينَ آمَنُواْ» به حالت جمعی تکرار شده است. دوباره تذکّر میدهیم که به معنای استعمال جمع در فرد نیست که مجازی باشد و قرینه بخواهد. اینجا، تخصیص جمع به فرد است. به نظر ما، اگر در آیات، دلیلی بر تخصیص نداشته باشیم، تمثیل است. شأن نزول این آیه، بهترین دلیل بر تخصیص آیه است. علاوهبر این، لحن آیه هم، تخصیص را میرساند؛ زیرا «إِنَّمَا»، برای حصر است.
2.6- مفهوم داشتن شرط در آیه
عرض ما در بحث مفاهیم این بود که در مفاهیم، بحث کبروی نداریم؛ بلکه بحث صغروی داریم. بحث کبروی، یعنی آیا مفهوم، مفهوم دارد یا ندارد. نظریهی اصولی را در بحث مفاهیم بیان کردیم. اینکه میگوییم که آیا مفاهیمی، حجّت هست یا خیر و مفهوم دارد یا ندارد، بحث صغروی است. بحث سر این است که آیا مفهوم هست یا خیر؟ در بحث شرط، یکی از مواردی که میگوییم شرط، مفهوم دارد یا ندارد، اگر از شرط، حصر فهمیده شود، قطعاً مفهوم دارد. این آیهی شریفه از همین قبیل است و جملهی شرطیه و جزائیه دارد. یعنی، کسی که خدا و رسول و مؤمنین را ولیّ بگیرد، پیروز و از حزب الله است. حال، مفهوم آن میشود: اگر اینگونه نباشد، نه حزب الله است و نه نتیجهی حزب الله که پیروزی همیشگی باشد را دارد. در نظریات اصولی و فقهی عرض کردیم و «إِنَّمَا» و آیهی شریفه را دلیل بر حصر میدانیم.
2.7- تعیّن ولایت خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) در ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
نکتهی دیگری که در آیهی شریفه است، این است که این «الَّذِينَ آمَنُواْ» و هفت جمعی که در آیهی قبلی بود، همهاش در وصف حال فردی است که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشد و در آن، تعیّن پیدا میکنند. یعنی ولایت خدا، ولایت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) میشود و ولایت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم)، ولایت مؤمن در حال رکوع میشود و این ولایت، ولایت حضرت امیر (علیهالسلام) است.
2.8- ولایت، عامل تشکیل حزب الله
حال، این ولایت به گونهای میشود که عامل تشکیل حزب الله میشود و امام، آن کسی میشود که امّت را به هدف واحد هدایت میکند. خاطر مبارکتان هست که در فرق لغوی امّت و ملّت گفتیم: ملّت، شاید هدف واحد نداشته باشند، بر خلاف امّت. امّت، آن است که هدف واحد دارد؛[9] زیرا امّت، بإمامِهِم یَقْتَدُون.[10] امّت، پشت سر آن امام هستند و مِنْ شِیعَتِه میشوند. امام و امّت، واحد میشوند. لذا امّت، آن است که هدف واحدی را دنبال میکند.
2.9- مؤیّدات آیه
مؤیّدات این مطلب هم، آیهی مباهله: ﴿فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾،[11] و آیهی تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾،[12] و آیهی مودّت: ﴿قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾،[13] و دیگر آیات از قرآن است.
2.10- ولیّ، دارندهی بالاترین مرتبهی ایمان
اگر چه ایمان در «الَّذِينَ آمَنُواْ»، دارای مراتب است و شامل اوّلین مرتبه و بالاترین مرتبه میشود، اگر حصر را بخواهد برساند، در مرحلهی اتمّ و اکمل است. بالاترین مرتبهی ایمان، مرتبهی ولیّ است. مفهومی هم که از این شرط و جزاء استفاده میشود، این است: اگر کسی، تولّی خدا و رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و مؤمن را نداشته باشد، نه حزب الله است و نه اهل پیروزی است.