« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

خصوصیات کتاب انجیل - لزوم پایبندی اهل انجیل به کتب آسمانی/تفسیر آیه 46 و 47 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 46 و 47 /خصوصیات کتاب انجیل - لزوم پایبندی اهل انجیل به کتب آسمانی

 

﴿وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ﴾[1]
﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[2]

1- گزیده‌ آیات گذشته

خدا را شاکریم که در محضر آیات الهی هستیم. عرض شد قافیه‌ی رسالت و نبوت و قافیه‌ی شعر و شعور وحی الهی بر اساس یک سلسله پیوسته و دائمی است. هر پیغمبری که می‌آید، ادامه‌دهنده‌ی راه قبلی است. سنت الهی بر این قرار گرفته است؛ آن هم سنّتی که تغییر و تحول ندارد و خدای سبحان تقدیر کرده است که انبیای الهی، یکی پس از دیگری بیایند و راه را ادامه دهند. به عبارت بهتر هر پیغمبری، مکمّل پیغمبر قبلی است. در این بحث نیز حضرت موسی (علی نبینا و آله علیه الصوات و السلام)، مظهر کلام الهی گردید و تورات به ایشان اعطا شد. عرض کردیم که تورات را از این جهت تورات گویند که الواحی نورانی بود. همین‌طور که در آیه‌های قبلی خواندیم، این هدایت و نور در آن بود. بعد نیز آیه‌ی شریفه در دفاع از آن تورات اصلی بود.

2- تفسیر آیه 46

2.1- معنای «آثار»

بعد از حضرت موسی کلیم الله (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ». این «آثار» از «اِثر» به معنای پشت قدم پا است.[3] آثار را هم آثار گویند، چون وابسته به انسان است. این تعبیر برای سلسله رسالت آمد. قافیه‌ی شعر و شعور رسالت، نبوت وآثار نبوت، برای این است که این رسالت و نبوت به عیسی بن مریم (علیه‌السلام) بنابر این آیه ادامه پیدا کرد.

2.2- حضرت عیسی (علیه‌السلام)، تصدیق‌کننده‌ی تورات

برای حضرت عیسی (علیه‌السلام) در آیه، تعبیر «مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» آمده است؛ یعنی زمانی که حضرت عیسی (علیه‌السلام) مبعوث شد، تورات رایج بود. چون تورات رایج بود و ایشان با این عبارت: «مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ»، جلودار مردم شدند، سلسله‌ی نبوت، یک کمال بیشتری پیدا کرد؛ و آن، آمدن کتاب آسمانی انجیل بود؛ « وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ ».

2.3- خصوصیات کتاب انجیل

2.3.1- هدایت و نورانیت

انجیل به معنی بشارت است.[4] « هُدًى وَنُورٌ »؛ خصوصیت کتب الهی، هدایت و نورانیت است.

2.3.2- تصدیق‌کننده‌ی تورات و ارتباط با کتب آسمانی قبل

«مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ». علاوه بر انجیل که داده شد، حضرت عیسی (علیه‌السلام)، آیات تورات را نفی نکرد؛ بلکه تصدیق کرد. مطلبی که از این آیات استفاده می‌شود، این است که انبیا و اولیای الهی، سررشته‌ی ثابتی دارند. آیات الهی، این سررشته‌ی ثابت‌شان است. این وحی که شعور مرموز است - اینکه انسان به أخبار و إخبار باری‌تعالی متصل شود، خبر را بگیرد و به دیگران بدهد. - در همه‌ی این‌ها وجود دارد. این‌ها همانند اشعاری هستند که دارای وزن هستند که این میزان، موزون و وزن درکنار یکدیگر می‌شوند. این سلسله‌ی نبوت و رسالت این‌گونه است. این ویژگی دوم است.

2.3.3- هدایت و موعظه برای متقین

ویژگی سوم اینکه هدایت و موعظه برای متقین است. هدایت تکرار شده، ولی با هدایت اولی در آیه، یعنی «هُدَیً و نور» فرق دارد. هدایت اولی آن است که در استعداد بشر، هدایت است؛ هرچند غریزی. در هدایت غریزی انسان‌ها با حیوانات نیز شریک‌اند. انسان یک هدایت ویژه دارد که بر اساس فطرت انسانی است و یک هدایت ویژه‌ی دیگری بر اساس استفاده از این فطرت دارد؛ یعنی اگر آن فطرت انسانی و الهی را بر اساس آیه‌ی: ﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[5] نگه داشت، نگهداری این فطرت الهی باعث می‌شود که هدایت دیگری پیدا کند که هدایت دوم در آیه، همین نوع دوم از هدایت است و با تعبیر نشر هدایتی که بین انسان و حیوان است، هدایت سوم می‌شود.

2.4- معنای «وعظ»

«و موعظة للمتقین»؛

«وَعظ»، یعنی مطلبی که هم در آن مژده است و هم هشدار.[6] پدر وقتی دارد فرزند را موعظه می‌کند، می گوید که پسر جان من! این هست و این نیست.

2.5- موعظه و هدایت در قرآن

﴿ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾[7] . موعظه‌ی حسنه، یعنی موعظه‌ای که همراه با بیان راه و نتیجه باشد. این موعظه‌ی حسنه است. پدر یا استاد گاهی هشدار یا بیم می‌دهد و گاهی یکایک نقص‌ها و درمان را بیان می‌کند. انجیل، هشدار و مژده برای پرهیزگاران است؛ لذا در قرآن می‌فرماید: ﴿هدی للمتقین﴾.[8] هدایت در قرآن، ایصال الی المطلوب هم دارد. انسان‌های متقی چون فطرت را نگه داشتند، هدایت شدند.

2.6- اختصاص هدایت قرآن به متقین

آیات الهی و قرآن مخصوص برای این‌ها شد؛ یعنی اگر قرار شد بگوییم که قرآن برای هدایت چه کسانی است، می‌گوییم برای هدایت متقین است.

پس آن نورانیت تورات بود و زمانی که تصدیق آمد، باز نورانیت وهدایت دوباره تکرار شد و «مصدّقا لما بین یدیه» شد و «هدی وموعظه للمتقین» شد.

2.7- معنای تقوا در روایات

از امام صادق (علیه‌السلام) سوال کردند: تقوا چیست؟ حضرت فرمودند: «أن لا يفقدك الله حيث أمرك ولا يراك حيث نهاك»؛[9] تقوا، یعنی در جایی که امر کردند، حاضر و در جایی که نهی کردند، غایب باشی. اگر کسی به اوامر عمل کرد و نواهی را ترک کرد، متقی است. امر و نهی در آیه‌ی بعدی، ترسیم این تقوا است. نسبت به انجیلی که تداوم کتاب‌های آسمانی است، اطاعت از اوامر و نواهی الهی در آن، مصداق تقوا است.

2.8- مُهَیمِن بودن (احاطه) قرآن بر سایر کتب آسمانی تا روز قیامت

حاکمیت تورات از نظر زمانی بیشتر بود. خیلی از انبیای بنی‌اسرائیل تداوم مسیر حضرت موسی (علیه‌السلام) و تورات بودند؛ چنانچه تداوم زمانی قرآن را هیچ کتابی از کتب آسمانی ندارد. معنای مهیمن و جاودانی بودن قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی همین است؛ یعنی قرآن تا قیام قیامت و بلکه حتی در قیامت نسبت به سایر کتب آسمانی مهیمن است.

3- تفسیر آیه 47

3.1- منظور از اهل انجیل

«و لیحکم أهل الإنجیل بما أنزل الله فیه»؛ این بخش از آیه، امری است در بیان تقوا. اهل انجیل، مردم و اَحبار و رُهبان و پیغمبر، یعنی حضرت عیسی (علیه‌السلام) را شامل می‌شود.

3.2- اتحاد حضرت عیسی (علیه‌السلام) با انجیل

«باء» در «بعیسی بن مریم» و همچنین «باء» در اینجا که فرمود: «بما أنزل الله»، بای معیت است؛ یعنی حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام) با انجیل متحد شد. و هرکس این اهلیت داشته باشد، این خصوصیت اتحاد را دارد.

3.3- منظور از تورات و انجیل در قرآن

منظور از این کتب آسمانی در قرآن، انجیل و تورات واقعی مدّ نظر است، نه کتب تحریف‌شده که در این زمان وجود دارد.

3.4- معنای حکم

«و من لم یحکم بما انزل الله ». «حُکم»، مطلب نهایی است که انسان بیان می‌کند و به دنبال آن می‌رود. حُکم، یعنی حرف نهایی و مطلب جزمی که دو ندارد.[10] منظور از «أنزل الله»، انجیل بعد از تورات است.

«أولئک هم الفاسقون»؛ فاسق از مرز و حدود خارج شده است؛ یعنی از حدود الهی خارج شده است.[11]

3.5- حکمت سه جواب شرط برای یک جمله شرطیه در سه آیه

«و من لم یحکم»، جمله‌ی شرطیه‌ی متصله است و سه متعلق و تالی دارد. در آیات قبلی داشت که کسی که «بما أنزل الله» حکم نکند، کافر است. بعد فرمود عادل نیست. اینجا فرمود کسی که در این مسیر باشد، فاسق است.

برداشت از آیه با توجه به سه تالی برای جمله‌ی شرطیه‌ی: «من لم یحکم بما انزل الله»:

    1. ﴿فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾؛[12]

    2. ﴿فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾؛[13]

3.﴿أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾.[14]

کسی که نعمت نبیند و شکرگزار نباشد، به کفر پاداشی یا همان کفر اعتقادی می‌افتد و کسی که این‌گونه باشد، به ظلم ستمگری می‌افتد و کسی که این دو خصلت را داشته باشد، به جایی می‌رسد که از همه چیز فاصله گرفته است.

اصلا فقه، یعنی شناخت اوامر و نواهی، و تفسیر، یعنی عرفان و معرفت و اطاعت و رعایت اوامر و نواهی که این، حقیقت سیروسلوک است.

 


logo