« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر ترتیبی/سوره مائده/آیه 38-39 توبه از گناهان

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 38 و 39 /حد شرعی دزدی - توبه و اصلاح گذشته، شرط پذیرش توبه‌ی خداوند و سبب عدم اجرای حد دزدی در برخی از موارد

 

﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾.[1]

﴿فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾.[2]

1- گزیده‌ آیات گذشته

حضرت حق را به عدد کلمات و آیاتش سپاس‌گزاریم که بحمدلله رب العالمین توفیق ذکر آیاتش را پیدا کرده‌ایم. ربّ انعمت فزد.

طبق مبنایی که داشتیم، آیات شریفه‌ی قرآن، حتی حروف و کلمات و حتی حرکات و اعرابش همه توقیفی است و بر اساس حکمت الهی و علت‌ها و انگیزه‌هایی است که یا مبیَّن است و یا نیست و مفسر باید به آن برسد. هر آیه‌ای متصل به آیات گذشته است و قسمتی از پازل الهی را تکمیل می‌کند.

2- تفسیر آیه 38

2.1- پاداشی بودن قصاص و حدود

در آیه‌ی 38 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، «جَزاءً بِما کَسَبا» آمده است؛ یعنی این حکم الهی در تنبیه انسان مجرمی که به حقوق و اموال دیگران دست‌درازی کرده است، یک جزای پاداشی به وسیله‌ی کار خودش صورت می‌گیرد. قصاص و حدود اگر ابتدایی بود، خشونت بود؛ ولی هیچ گاه از جانب حضرت حق ابتدایی نیست. خود آیه جواب همه‌ی شبهات است که اگر مرد یا زن دزد، دست‌شان را قطع می‌کنند، وِفق عمل خودشان است. «جزاء بما کسبا».

2.2- برخی از شرایط قطع دست سارق و سارقه

تازه هر دزدی دستش قطع نمی‌شود؛ بلکه دزدی که از جای مخفی برداشته است. و قصاص دزدی، حد و حدودی دارد. اگر مالی در جای باز باشد و بدزدد، دستش قطع نمی‌شود. شرط دیگر اینکه در سال قحطی نباید باشد. «جزاء بما کسبا»، جواب همه‌ی شبهات در قصاص است. خودش چنین کرد و نتیجه‌ی کار خودش است.

2.3- معنای «نَکال»

«نکالا من الله».

«نَکال» در واقع عقوبتی است که در آن یک شیوه‌ای پیش می‌آید که باعث درس گرفتن دیگران باشد.[3] نکال، عبرت برای دیگران است. رسوایی و فضیحت و عقوبتی که عبرت برای دیگران هم هست.

2.4- حکمت اجرای قصاص و سایر حدود شرعی بر اساس این آیه

نکته‌ی دقیقی که در آیه‌ی شریفه است، این است که «نکالا من الله» است. در عذاب، «جزاء بما کسبا» است؛ ولی «نکالاً من الله» است. هیچ گاه عقاب خدا ابتدایی نیست. همیشه عقاب‌های باری‌تعالی پاداشی است و بر اساس مشیت انسانی است. تا مشیت انسانی به کاری تعلق نگیرد، عقاب حضرت حق محقق نمی‌شود چون رحمت الهی رحمت مطلقه است غضب الهی هم ابتدایی نیست. خودش باعث شد که رسوا شود و مفتضح و مایه‌ی عبرت بشود. در شبهاتی که برای قصاص و حدود مطرح می‌کنند، باید بدانند که این‌ دو برای عبرت دیگران است. عقوبتی از جانب باری‌تعالی است که در آن عبرت باشد.

2.5- معنای «عَزیز» و «حَکیم»

خداوند، هم عزیز است و هم حکیم. «عَزیز» کسی است که قدرت دارد و مغلوب واقع نمی‌شود.[4] «حَکیم»، کسی است که هم انگیزه‌های علمی و بینشی دستش است و هم الطاف رفتاری و کرداری.[5] حکمت، علم و عمل است. خداوند، هم فلسفه‌ی جعل حکم دستش است و هم انگیزه‌های رفتاری.

3- تفسیر آیه 39

3.1- توبه و جبران گذشته قبل از اطلاع دیگران، مانع اجرای قطع دست دزد

«فمن تاب من بعد ظلمه»؛ اگر دزدی قبل از اینکه مردم و حاکمیت به او دسترسی یابند توبه کند، این جزاء بر او اجرا نمی‌شود. اگر کسی بعد از اینکه ظلم کرد، توبه کرد. - وصف به شیء، مُشعِر به علیت است. این توبه را بعد از «مِن بعد ظلمه» قرار داده است. به قرینه‌ی این آیه، سارق و سارقه ظالم هستند. - در عین حال که به دیگران ظلم کردند، اگر توبه کنند، خداوند می‌پذیرد و گاهی حد هم از آن‌ها برداشته می‌شود. اگر کسی بعد از ظلمش آمد و توبه کرد و خودش را اصلاح کرد، خداوند هم بر این فرد توبه می‌کند.

3.2- معنای توبه و شرایط آن

توبه، یعنی بازگشت.[6] هر توبه، دو بازگشت دارد؛ توبه از سوی ربّ و توبه از سوی عبد.[7] خود ایمان و توبه، وسیله است. یکی از وسایل عامی که همیشه در دسترس است و همه جا هست، وسیله‌ی توبه است. توبه خیلی راحت است. همین که انسان اراده کند از گناهش برگردد و این اراده باعث شود به آن گناه بر نگردد و انجام ندهد، توبه محقق می‌شود. توبه، اولش ندامت است و بعد فعلیت است یعنی تداوم اراده بر ترک گناه.

3.3- معنای «أصلَحَ»

این سرقت ظلم است. اگر کسی بعد از اینکه ظلم کرد، توبه کرد و اصلاح کرد. اصلاح، یعنی پیرایش.[8] عرب به باغبان‌ها مُصلِح می‌گوید؛ چون برگ‌های زائد را می‌زند، تا میوه درخشان شود . کسی که به سمت گناه رفته است، هرزه‌گرا شده است. به وسیله‌ی اراده‌ی غلط، یک سری هرزه‌هایی در وجودش رشد کرده که این‌ها را باید پیرایش کند. اصلاح، یعنی لوازم گناه را از بین ببرد.

3.4- معنای «ذَنب»

عرب به گناه، «ذَنب» می‌گوید؛ زیرا دنباله‌رو انسان است. «ذَنب» از «ذَنَب» می‌آید؛ به معنای دُم.[9] چون ذنب برای انسان پیامدهای منفی دارد.

3.5- جایگاه ارزش‌مند توبه

خداوند هم به سمت کسی که توبه کرده است، برمی‌گردد؛ یعنی توجه می‌کند. توبه همه‌جا ساری و جاری است و جبران مافات می‌کند. امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ»؛[10] کسی که توبه کند، گویا اصلا گناه نکرده است.

3.6- اسماء بسیط و اسماء مرکب (وصف و وصف در وصف)

«إنّ الله غفور رحیم».

اسماء الهی یک معنای بسیط و یک معنای ترکیبی دارند؛ یعنی بعضی از اوقات یه اسمی از اسما بیان شده و در خیلی از آیات و خیلی از روایات و کلمات، اسمی همراه اسمی امده است. هنگامی که اسماء با هم می‌آید، وصف در وصف می‌شود. ما نظرمان این است که وصف، مُشعِر به علیت است. وصف در وصف هم مشعر به علیت دیگر است؛ یعنی وقتی یک وصف می‌آید، به حقیقتی اشاره دارد و هنگامی که دو وصف می‌آید، باز حقایق دیگری را مطرح می‌کند که مورد توجه است. اینجا با «إنّ» آمده است که بیان واقعیت است؛ یعنی واقعیتی وجود دارد که شما باید به آن برسید.

3.7- نسبت اسم شریف «الله» با انسان

اسم شریف «الله»، یعنی چه؟ یعنی همان کسی که به عنوان معبود انتخاب کردید.[11]

و گفتیم که وقتی «الله» بیاید، انسان، حیوان ناطق، یعنی موجودِ زنده‌ی گویا و متاله و متعبد می‌شود؛ یعنی کسی که پناهگاه و تکیه‌گاه دارد. وقتی «الله» می‌آید، یعنی ما از مسیر برهان و مسیر منطق عبور کرده ایم و از ناطق بودن و گویا بودن عبور کرده‌ایم و به متأله شدن رسیدیم؛ یعن به امرِ: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾،[12] رسیده ایم. یک قوامی و تکیه‌گاهی برای خودمان درست کردیم. فصل مقوم، یعنی ممیزی که انسان را از دیگران جدا می‌کند.

3.8- لزوم توجه مربیان به صفت غفران الهی در امر تربیت

حال نتیجه این است که خداوند، غفور است:

غفور بودن خدا، یعنی پوشاندن خدا. یک مربی باید صفت باری‌تعالی را داشته باشد. بیشتر وقت‌ها تغافل و غفران داشته باشد. اگر اشتباهی هم می‌بیند، توجه نکند. هرچند توجهِ تذکاری باید داشته باشد؛ اما نباید در این توجه و تذکر متوقف شوند. «غفور»، خیلی از چیزها را پوشش می‌دهد.

3.9- توبه، مقدمه‌ی جلب رحمت رحیمیه‌ی الهی

خداوند، رحیم است، یعنی مهربان است. خدا هم می‌پوشاند و نمی‌بیند و هم مهربانی می‌کند. رحیم است، نه رحمت عام؛ بلکه توجه ویژه می‌کند. در فرازی از الهی‌نامه گفتیم: «الهی شیطان مچ‌گیر است و رحمان دست‌گیر.

«یک نقطه بیش، فرق رجیم و رحیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی‌ات کند».[13]

رحمت رحیمیه به استعداد افراد می‌دهد. این رحیم، علتش توبه‌ی خود شخص است. این برایش فطرت دیگری درست کرد

که خداوند به او توجه می‌کند.

 


[13] از اشعار فاضل نظری.
logo