« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

کارکرد تقوا - مراحل تقوا - معنای إبتغاء - معنای وسیلة/تفسیر آیه 35 /تفسیر سوره مائده

 

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 35 /کارکرد تقوا - مراحل تقوا - معنای إبتغاء - معنای وسیلة

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾.[1]

 

1- خلاصه جلسه گذشته

در جلسات قبل این آیه را مطرح کردیم: ﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾.[2] پس از اینکه جزای محارب و مفسد بیان شد، راه برون‌رفت از این گناهان را هم حضرت حق بیان کرد و توبه را بستر غفران و رحمت خاصه و گسترده‌ی خود قرار داد. رحیم، رحمت خاص و گسترده است؛ ولی این غیر از رحمان است که رحمت فراگیر است. اگرچه رحیم، رحمت خاص است، ولی کسی که در آن وارد شد، این رحمت دائمی و مستمر است و رحمت خاصی در آیات: ﴿بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ﴾[3] و ﴿كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا﴾،[4] شامل حالش می‌شود.

2- تفسیر آیه 35

پس از وصف غفران و رحمت در آیه، حقیقت اجرایی آن و راه رسیدن به این رحمت و غفران که ایمان و تقوا و ابتغاء به وسیله و جهاد است، بیان می‌شود.

2.1- عمومیت خطابات قرآنی برای مؤمن و کافر در خطاب «یا أیها الذین آمنوا»

خطاب به «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ»، اگرچه خطاب خاص است، اما این خطاب، فقط وظیفه‌ی مؤمنین نیست و تمام مکلفین عالم موظف به ایمان و تقوا و جهاد و ابتغاء به وسیله هستند؛ اما خطاب به مؤمنین یا به عنوان وصف تغلیبی و یا به عنوان وصف مطیعین بیان شده است. و خطابی که از جانب باری‌تعالی صادر می‌شود، یک عده انجام می‌دهند و یک عده خطاب را انجام نمی‌دهند؛ پس به این دو جهت خطاب به مؤمنین آمده است.

2.2- تناسب آیات (آیات تقوا در قرآن)

2.2.1- کارکرد تقوا، مصونیت‌بخشی به انسان

«تقوا» در اصل، «وَقوا» از ماده‌ی وقایه است؛ یعنی سپری که جنگجوها مقابل هجوم‌ها استفاده می‌کنند و این تقوا مواظبتی است که انسان به مرحله‌ای می‌رسد که خودنگهدار می‌شود و خودش به امدادهای غیبی حافظ خودش می‌شود.[5] در یک جا قرآن در مورد تقوا می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾.[6] تقوا محدودیت نیست؛ بلکه مصونیت است؛ مانند پدر و استادی که نگران فرزند هستند که او را به مرحله‌ای که خودش مواظب خودش باشد، ‌برسانند و ذات باری‌تعالی آن‌قدر ما را عظیم خلق کرده است که ما خلیفة الله شده‌ایم و حالا که خلیفه‌ی الهی شده‌ایم، این انسان باید از نفس خویش نسبت به خطرات بیمناک و مضطرب باشد که همیشه در خطر است و این اضطراب و نگرانی غیر از اضطراب مشهور است. «وَالمُخلَصونَ عَلَی خَطَرٍ عَظیمٍ»؛[7] لذا هرچه انسان جلوتر می‌رود، باید مراقبتش بیشتر بشود.

ذات باری‌تعالی ما را اکرام کرد و ما را به خودمان واگذار نکرد و گفت خودتان مواظب خودتان باشید؛ ولی از این طرف باید این حالت را داشت و از خداوند درخواست کرد: «ربِّ لاتَكِلْني إِلى نَفْسي طُرْفَةَ عَيْنٍ أبَداً».[8] و از طرف دیگر باید مراقب باشیم و تقوا داشته باشیم. کسی که تقوا دارد، خوف و ترس و خشیت را دارد؛ ولی او را در توقف قرار نمی‌دهد. اینکه می‌گویم تقوا مصونیت است، نه محدودیت، متاسفانه دیده شده که برخی تقوا را به معنای منفی گرفته‌اند؛ در حالی که تقوا، بزرگ‌ترین عامل اعطایی اثباتی ایجابی و عطیه‌ی باری‌تعالی برای کمک گرفتن انسان از ذات باری‌تعالی است.

2.2.2- سیطره‌ی ذات الهی در دل انسان باتقوا

در دل این انسان باتقوا یک سیطره‌ای برای ذات باری‌تعالی به وجود می‌آید؛ یعنی از یک طرف می‌خواهد خود را از خطرات نگه دارد؛ ولی گاهی آن‌قدر خطرات بزرگ است که نمی‌تواند خود را حفظ کند. اینجاست که انسان باتقوا به خداوند تکیه می‌کند و خداست که آرامش را در دل همه‌ای ما و شما قرار می‌دهد؛﴿هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ﴾.[9] لذا باید انسان به درگاه الهی تضرع کند و خدا را صدا کند و بگوید: «مَوْلايَ يا مَوْلايَ أَنْتَ القَوِيُّ وَأَنا الضَّعِيفُ وَهَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلاّ القَوِيُّ».[10] من بنده‌ی ضعیف هستم.

2.2.3- برخورد عاقلانه‌ی متقین با خطرات

این مرتبه‌ی تقوا که مراقبت و اجتناب و مواظبت و خودنگهداری است، تبدیل به پرهیزکاری و پرواپیشگی می‌شود؛ لذا عاقلانه با مسائل برخورد می‌کند، نه جسورانه و با حالتی برخورد می‌کند که شاید خطر باشد، تا در مقابل مشکلات خودش را نجات می‌دهد؛ پس این سیطره‌ی الهی در دل انسان باتقوا او را نجات می‌دهد.

2.2.4- مراحل تقوا

2.2.4.1- مرحله‌ی اول: شناخت جایگاه خود

اولین مرحله‌ی تقوا این است که جایگاه انسان بعد از ذات باری‌تعالی و اوصاف او را تشخیص بدهد که کجاست و بداند که نگه‌داری خودش زحمت دارد؛ چرا که خداوند، انسانی که حرکت ‌می‌کند را در سختی قرار داده است؛ چنانچه می‌فرماید: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ﴾.[11] و خلقت انسان را با بهترین قوام قرار داده است و در این زمینه می‌فرماید: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾.[12] نگهداری‌ از بهترین قوام‌ها زحمت دارد و پیشگیری او باید دقیق‌تر باشد؛ همانند پیشگیری کودکان و پیران که مواظبت بیشتری نیاز دارند؛ به خاطر آسیب‌هایی که در معرض آن هستند؛ لذا خداوند برای ما با کمال دقت و اهمیت، حالت پیشگیری قرار داده است.

2.2.4.2- مرحله‌ی دوم: پرهیز از معاصی

گویا ما طفلان دبستانی هستیم که همه‌ی معارف و تشکیلات درمانی برای ما باید آرام‌آرام انجام شود و وقتی که چنین شد، در «فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» قرار می‌گیرد و دیگر از معاصی پرهیز می‌کند؛ تا به مرحله‌ای برسد که خودش را در حالت جهادی و امنیتی و مدافع قرار دهد که در برابر شیطان از خودش دفاع کند. و تا شیطان را نشناسد، در این مرتبه تقوا قرار نمی‌گیرد و این مراحلی از تقوا بود؛ چرا که تقوا مقول به تشکیک است از ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾.[13] تا ﴿اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾،[14] مراتب مختلف است؛ یعنی از مرحله‌ی اولیه تا بالاترین مرتبه عالم هست و اگر عالم‌ترین و با امکانات‌ترین باشد، باز هم نیاز به مراقبت دارد. طفل از زمانی که در آغوش مادر است، تا آخر عمر نیاز به مراقبت مادر دارد.

2.3- معنای «إبتغاء»

«إبتغاء» از ماده‌ی «بغی» است. بغی، یعنی اراده کردن چیزی و گاهی آن‌قدر چیزی را اراده می‌کند که از حد می‌گذرد؛ اما «إبتغاء»، یعنی «طلب البغی»، یعنی اراده کردن؛ وقتی که آن طلب را انتخاب و اراده کند. در این صورت به ابتغاء می‌رسد؛ - الفاظ قرآن، بار سیروسلوکی دارد. به واژه توجه کنید - پس بغی به معنای اراده و قصد گذر کردن است که گاهی آن‌قدر می‌گذرد که به حدود دیگران می‌رسد. این، بغی می‌شود. گاهی اوقات به تجاوز و شکستن حریم دیگران می‌رسد که این باغی می‌شود.[15]

2.4- تفاوت إبتغاء مؤمن با غیر مؤمن

انسان مؤمن، حقوق و مسائل مختلف را می‌سنجد و حرکت می‌کند. این‌قدر طلبش را ادامه می‌دهد که طلب او، مزاحم دیگران نباشد؛ چرا که ما دو صورت طلب داریم؛ یک صورت حقوق دیگران را نادیده می‌گیرد و هرگونه بخواهد حرکت می کند که باغی و ظالم می‌شود و یک صورت اراده کردن اراده‌ای است که مزاحم با طلب‌های دیگر نیست و آن‌ها را کمک می‌کند که این ابتغاء می‌شود. ابتغاء، طلبی است که آن طلب به مطلوب کاملی می‌رسد و رسیدن به آن مطلوب، منافاتی با طلب و اراده‌ی اولیه‌اش ندارد. این صورت وقتی است که طلب، طلب «الله» باشد؛ پس کسی که ظالم و یاغی و باغی نباشد، مُبتَغی است. به عبارت بهتر «إبتغاء»، تجاوز از حق و حدود و رسیدن به حق کامل است؛ همانند واژه‌ی اقتصاد است که از قصد به معنای طلب اعتدال است. ابتغاء هم همین طلب اعتدال و کمال را دارد.[16]

2.5- معنای «وسیلة»

«وسیلة»، چیزی است که به آن توسل می‌جوییم، تا به مقصود برسیم. «و هي ما يتقرّب به الى الشي‌ء».[17] دو کلمه‌ای که با اینکه حروف آن‌ها تغییر پیدا کرده، اما معنای آن دو مثل هم است، کلمه‌ی «وصیله» با صاد و کلمه‌ی «وسیله» با سین است که هر دو به معنای کاستن از فاصله‌ و «ما یتقرب به الی الشیء» است.[18]

2.6- نکات مربوط به وسیلة

از وسیله در آیه چند مطلب استفاده می‌شود؛ اول اینکه معمولاً وسیله، «ما يتقرّب به الى الشي‌ء» در چیزی است که از انسان دور است؛ نه از چیزی که انسان به آن نزدیک است، دوم اینکه این شیء که ما می‌خواهیم به آن متوسل بشویم، این شیء، متعدد است؛ اما اگر قرار باشد ما شیء حقیقی رابگیریم، این شیء حقیقی که با وجود یکی می‌شود، جز ذات باری‌تعالی چیز دیگری نیست؛ برای همین می‌گفتیم: «إنّ الشیئیة تساوق الوجود».[19] یکی از اصول معارف و حکمت این بود که شیئیت با وجود یکی می‌شود.

 


[15] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، المصطفوی حسن، ج1، ص308.
logo