« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

شرایط توبه محارب و اثر آن/ آیه33-34/تفسیر ترتیبی (سوره مائده)

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره مائده)/ آیه33-34/شرایط توبه محارب و اثر آن

﴿إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾.[1]

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾.[2]

1- خلاصه جلسات گذشته

عرض شد که محارب، کسی است که «جرد السلاح أو حمله لإخافة الناس»[3] .کسی که با سلاح - چه سرد و چه گرم – مردم را می‌کشد و آن‌ها را می‌ترساند و در زمین فساد می‌کند. این شخص حکمش این است که یا کشته می‌شود، یا به دارآویخته می‌شود، یا دست وپایش به خلاف قطع می‌شود و یا تبعید می‌شود.

2- تفسیر آیه 34

2.1- معنای عذاب عظیم

و در ادامه‌ی آیه‌ی شریفه دارد: ﴿ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾.[4] این جزای ذلت برای محاربین در دنیا است و در آخرت برای این‌ها عذاب عظیم است. قرآن گاهی تعبیر ﴿الْعَذَابُ الأَلِيمَ﴾،[5] یعنی عذاب دردناک دارد و گاهی تعبیر «عَذَابٌ عَظِيمٌ» دارد. عظیم، کسی است که قدرتش فوق‌العاده است.[6] عظیم، صفتی برای خداوند است. «سبحان ربي العظيم».[7] و «عَذَابٌ عَظِيمٌ»، عذاب با قدرت و با نفوذی است که تمام جان و تمام اعضا و روح و روان محارب را می‌گیرد. «عذاب» از ماده‌ی «عَذب»، یعنی گوارا شدن.[8]

2.2- منظور از عذاب عظیم در این آیه

در واقع کسی که گناه می‌کند، گناه با فطرت ثانویه‌اش سنخیت پیدا می‌کند. وقتی که سنخیت پیدا کرد، این فطرت دوم آن‌ها می‌شود؛ چنانچه برای انسان‌های وارسته هم تقوا فطرت دوم می‌شود. «وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»، فطرت زشت این‌ها آن‌قدر گسترده می‌شود که دیگر عذاب عظیم و دردناک را به خودشان اختصاص می‌دهند. عذاب عظیم؛ یعنی خودشان با توجه به فطرت ثانویه و استعداد ثانویه‌ای که برای زشتی‌ها پیدا کرده‌اند، باعث این عذاب شده‌اند؛ لذا تعبیر آیه‌ی شریفه دارد: ﴿جَزَاء وِفَاقًا﴾.[9] جزاء، جدای از عمل انسان نیست. ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا﴾؛[10] گمان می‌کردند که هیچ حساب و کتابی نیست؛ اما بعد فهمیدند که «جَزَاء وِفَاقًا» است. جزاء، نفس عمل است و از عمل جدا نیست.

2.3- تناسب عذاب عظیم با گناه محاربه و إفساد فی الأرض

موجودات، سیر جمالی و یا سیر جلالی دارند. آنانی که در مِهر هستند و دنبال رحمت هستند و رحمت را نگه داشته‌اند و رحمت را گسترش داده‌اند و دامنه‌ی غضب را محدود کرده‌اند، این‌ها در سیر جمالی هستند؛ اما آن‌هایی که محاربه کردند و در زمین فساد کردند، این‌ها در سیر جلالی قهر الهی قرار گرفتند؛ چرا که قهر را در جامعه پخش کردند. وقتی این‌ها محاربه بکنند، بر اساس آیه‌ی: «جَزَاء وِفَاقًا»، این‌ها گرفتار «عَذَابٌ عَظِيمٌ» می‌شوند و این عذاب عظیم با کارشان سنخیت دارد؛ چون علنی مردم را ترسانده و فساد و قتل را رواج داده و این، گناه عظیمی است؛ به خاطر همین عذاب این‌ها عظیم است.

2.4- سقوط حق الله و عدم سقوط حق الناس از محارب در صورت توبه

«إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ». برای کسانی که محارب هستند، عذاب عظیم و خزی در دنیا است؛ مگر کسانی که توبه کنند. «مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ»؛ قبل از اینکه حاکم شرع و مسلمان‌ها این‌ها را دستگیر کنند. اگر محارب قبل از دستگیری توبه کند، شاید در جزای او تخفیف داده شود و حق الله در حق او ساقط بشود؛ چرا که حق الله در صورت توبه کردن قبل از دستگیری قابل اِسقاط است؛ اما حق الناس قابل اسقاط نیست، مگر به واسطه‌ی اولیای دم. اولیای دم می‌توانند ببخشند، یا اینکه دیه بگیرند و مجازات ساقط بشود و یا اینکه مجازات کنند؛ ولی حق الله قابل ساقط شدن نیست؛ مگر اینکه قبل از دستگیری توبه کند که در نتیجه حکم فقهی تفاوت پیدا می‌کند. در این جا دو بحث با هم خلط نشود؛ بحث کلامی حدود و قصاص و بحث فقهی. برخی نتوانسته‌اند بین قانون فقهی و حقوقی و قانونی مجازات و بحث اعتقادی آن فرق بگذارند.

2.5- منظور از استثناء در این آیه

آیه‌ی: «إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ»، استثناء از چیست؟ از عذاب عظیم، یا از کل آیه و یا از «ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا» است؟ این استثنا از حکم کل آیه است. و جزای محارب و مفسد که قتل، اعدام، قطع دست و پا به خلاف و تبعید بود، به عنوان حق الله برداشته‌ می‌شود؛ ولی اعدام و قصاص به عنوان حق الناس برداشته نمی‌شود.

2.6- فروض حق الله و حق الناس بر اساس این آیه

حق الله و حق الناس در این مسئله به چهار صورت فرض می‌شود:

    1. در صورت عدم توبه و عدم گذشت اولیای دم، هر دو (حق الله و حق الناس) ثابت می‌شود؛

    2. در صورت توبه قبل از دستگیری و گذشت اولیای دم، هر دو (حق الله و حق الناس) ساقط می‌شود؛

    3. در صورت گذشت اولیای دم و عدم توبه، حق الناس ساقط و حق الله ثابت می‌شود؛

    4. درصورت توبه و عدم گذشت اولیای دم، حق الله ساقط و حق الناس ثابت می‌شود.

بین قصاص و حدود و تعزیر فرق است؛ در تعزیر، تعیین حدود به اختیار قاضی حاکم شرع و مجتهد است؛ ولی در قصاص و حدود، حد جزاء مشخص شده است و در اینجا به نحو ترتیب مشخص شده‌ است.

2.7- عدم آگاهی از حکمت قصاص، منشأ شبهات قصاص

«فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ». در این قسمت از آیه، امر به علم و آگاهی و دانستن شده است؛ چرا که خیلی از سؤال‌ها و شبهه‌هایی که نسبت به حدود و قصاص می‌شود، از این باب است که آگاهی وجود ندارند؛ در حالی که خداوند در مورد یکی از حکمت‌های قصاص می‌فرماید: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ﴾.[11] قصاص، باعث زندگانی است؛ برای همین خداوند می‌فرمایند: «فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ خداوند غفور و رحیم است.

2.8- حکمت وصف «غفور» و «رحیم» در این آیه

وصف به شیء، مُشعِر به علّیّت است. در اینجا دو صفت آمده است: «غفور» که بخشنده است و «رحیم» که مهربان است و مهربانی او گسترده است. در شرح اسماء الهی در قرآن، می‌گوییم که گاهی اسماء الهی بسیط و گاهی ترکیبی هستند. اگر «غفور» و «رحیم» جدا باشند، یک معنا دارند، ولی وقتی با هم بیایند، معنای دیگری دارند. در این آیه غفران الهی، عامل رحمت الهی است. نکته‌ی مهمی که آیه مُشعِر به آن است، این است که عفو و گذشت قبل از دستگیری محارب، باعث اسقاط این جزاء می‌شود. خداوند این عفو را به عنوان صفت غفور و رحیم مطرح کردند.

2.9- منظور از غضب الهی

رحمت الهی بر غضب الهی احاطه دارد و در مقابل رحمت مطلقه هیچ‌گونه غضبی نیست. غضب در مقابل فعل مشخص است و نسبی می‌آید و خداوند هیچ گونه غضبی ندارد و اگر غضب دارد، غضب ابتدایی و ذاتی نیست؛ بلکه غضب پاداشی و عارضی است. انسان هم که بر اساس آیه‌ی: ﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾،[12] فطرت الهی دارد، این فطرت با مهر و رحمت و بخشش سازگاری دارد.

2.10- عوامل درونی و بیرونی عذاب و غضب الهی

نبخشیدن از عوامل درونی نیست؛ بلکه از عوامل بیرونی است. خداوندی که رحمن است و رحمتش مطلقه است، اولین مخلوق او هم بر اساس رحمت اداره می‌شود و وقتی که بر اساس رحمت اداره شد، در این صورت غضب، مرحله‌ی دوم می‌شود. ابتدایی و از درون نیست؛ اگرچه درون و نفس انسان کمک کننده است. ﴿إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾.[13] ولی از عواملی بیرونی مانند شیطان، انسان را مورد هجمه قرار می‌دهد و هجمه‌ی بیرونی انسان، دفعةً واحدة نیست؛ بلکه آرام‌آرام خطوات شیطان اثر می‌گذارد و اگر شیطان، انسان را در اختیار می‌گیرد، عامل عملیاتی و اجرایی او نفس انسان است و عامل بعدی اطرافیان او هستند؛ لذا خداوند سفارش می کند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ﴾.[14] هر کس با ما مأنوس است، در امر وقایه و نگهداری با ما شریک است. انسان اگر خودش را مراقبت کند، اما انیس و مونس او دچار مشکل بشود، از طریق انیس انسان، مشکل به او هم سرایت می‌کند؛ چون طبق روایت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ»[15] انسان با اعتقادات دوست و همنشین خود مأنوس است.

2.11- تفاوت «رحمان» با «رحیم»

بین «رحمان» و «رحیم» فرق است؛ رحمان، رحمت مطلقه‌ی خداوند است؛ ولی رحیم، رحمت مقیده‌ی مستمرّه است.[16] دوام رحمت به رحیمیت است؛ اما اطلاق رحمت به رحمانیت است. رحیم در اینجا پس از اسم غفور که صیغه‌ی مبالغه است، آمده؛ چون غفور، خیلی از اشتباهات را نادیده می‌گیرد.

2.12- تفاوت «غفّار» با «غفور»

بین «غفّار» با «غفور» هم تفاوت است؛ غفّار، غفرانش کثرت و کمّیّت دارد؛ ولی غفور، غفرانش با حد و حدود خاصی است و کیفیت است و مسبوق به فعل دیگری است؛[17] لذا در آیه‌ی شریفه، توبه باعث ظهور غفران و رحمت می‌شود. جمله‌ی «غفورٌ رحیمٌ»، در چندین آیه از قرآن بیان شده است و این، تعلیلی است برای نسبت انسان به خطاهایی که دارد؛ یعنی اگر این نسبت الهی باشد و حق الناس نباشد، قابل غفران است.

2.13- دو نوع حکم قاضی برای محارب و مفسد فی الأرض

حالا که توبه کرد، «فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ». وقتی که خدا حق الله را ساقط می‌کند، دیگر قاضی و مجتهد نمی‌تواند حکم اعدام به حکم الله بدهد؛ بلکه باید به حکم الناس، حکم اعدام بدهد؛ اگرچه هر دو حکم الله هستند و مابه الاشتراک آن‌ها در حکم الهی بودن است؛ ولی مابه التفاوت آن‌ها در این است که حق الله در اختیار حاکم شرع است و حق الناس هیچ وقت در اختیار حاکم و قاضی شرع نیست؛ اما حق الله به دلیل مصلحتی قاضی ( مجتهد جامع شرایط و ولیّ فقیه) می‌تواند تصرفاتی داشته باشد.

3- تفسیر آیه 35

3.1- خطاب در این آیه

در اینجا بعد از آیه‌ی 34، خطابی می‌شود که خطاب به مؤمنین و خطاب امر به تقوا است. هر آیه‌ای، بیان و تفصیل آیه‌ی بعدی است. تفسیر و تفصیل قرآن ادمه دارد، تا روزی که قرآن وارد قیامت شود و به تعبیر روایات، باز هم بِکر (بدون تفسیر معنای حقیقی قرآن) وارد می‌شود.

3.2- ارتباط آیات

ارتباط «غفورٌ رحیمٌ» با این آیه چیست؟ از آیه‌ی بعدی، یعنی: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، معلوم می‌شود که ایمان، تقوا و جهاد و اینکه انسان دسترسی به دستگیره‌های الهی داشته باشد و به فلاح و رستگاری برسد، این‌ها سبب پیشگیری گناهان و به خصوص از مُحارِب شدن است؛ یعنی قرآن، جزای مفسد و محارب را بیان کرد و بعد هم بیان کرد که خدا خیلی از چیزها را نادیده می‌گیرد و جواب این سوال را داد که چه شد این محارب شد.

 


logo