1403/11/28
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر ترتیبی/سوره مائده/آیه 27 اختلاف فرزندان حضرت آدم علیه السلام
محتويات
1- عصاره جلسه گذشته و ارتباط آیات2- تفسیر آیه 27
2.1- واژگان
2.1.1- تلاوت
2.1.2- «نبأ»
2.1.3- «إبن»
2.2- نکات تفسیری
2.2.1- دو احتمال در معنای «بِالحَقّ» در این آیه
2.2.2- نظر استاد در این مطلب
2.2.3- وجود نبأهای مختلف در انسانها تا رسیدن به نبأ عظیم
2.2.4- امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یکی از مصادیق نبأ عظیم
2.2.5- اختصاص نبأ هر فرد به خودش
2.2.6- سحرخیزی و استغفار و اسماء الهی، راه رسیدن به خبرهای عالم غیب
2.2.7- منظور از «آدم» در این آیه
2.2.8- اسلامی بودن و تقربی بودن همهی علوم در واقعیت یا در خیال
2.2.9- نکتهی ادبی
2.2.10- اتصال به ولایت، شرط حمل نبأ عظیم
موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 27 /نبأ - نبأ عظیم - اتصال به ولایت، شرط حمل نبأ عظیم
﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾.[1]
«فَلَکَ الحَمدُ عَدَدَ کَلِماتِکَ» که در محضر آیات الهی هستیم.
1- عصاره جلسه گذشته و ارتباط آیات
ما معتقدیم آیات الهی تکوینا متصل هستند. در ترتیب نزولی و ترتیب تدوینی نیز این ارتباط برقرار است. پس از اینکه خداوند فرمود: ﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾.[2] جناب موسی! شما نگران قوم فاسق و عصیانگر نباش. در این آیه که امروز میخوانیم، خداوند، یکی از مصادیق فسق علمی و عملی را بیان میکند. قرآن، هم کتاب هدایت است و هم کتاب هادیان و مُهتَدیان و مَهدیان است؛ وگرنه قرآن نمیتوانست ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾[3] باشد. گاهی مصداقی بیان میکند. در آیهی 27 سورهی مائده پس از نهی حضرت موسی (علیهالسلام) که حتی نباید ناراحت و نگران قومش باشد، با اینکه پیامبر مهربانیها است، خطاب به رسول اکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید که تلاوت کن.
2- تفسیر آیه 27
2.1- واژگان
2.1.1- تلاوت
تلاوت چیست؟ هر تلاوتی، قرائت است، ولی هر قرائتی، تلاوت نیست. تلاوت، یعنی انسان چیزی را دیده است، یا به فکرش، یا به عقلش و یا به کلام و سخنش مشاهده کرده است و بعد دنبال آن، کارش را پیریزی میکند. در تلاوت، حرفی بعد از حرفی میآید. قرائت، جمع کلمات است. اگر در آن پیروی و اطاعت بود، تلاوت میشود؛ لذا خاص است. پیروی گاهی در حس است و گاهی در عقل و گاهی در ظاهر و گاهی در باطن.[4] تلاوت در آیات تکوینی هم هست.
ای پیامبر، این حکایتها و قصهها و حروف و کلمات را برای اهل کتاب تلاوت کن. مسلمانان هم اهل کتاب هستند. «علیهم» به اهل کتاب برمیگردد. «واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق»؛ خبر مهم فرزندان آدم را تلاوت کن.
2.1.2- «نبأ»
نبأ چیست؟
عرب به خبر مهم و با پیامد نبأ میگوید.[5] ﴿عَمَّ يَتَسَاءلُونَ﴾،[6] ﴿عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ﴾.[7] وقتی که عظیم بیاید، این خبر مهمتر است.
2.1.3- «إبن»
«إبن» را «إبن» میگویند؛ چرا که پدر بنّاء است و فرزند را بنا مینهد؛[8] به خصوص فرزند پسری.
2.2- نکات تفسیری
2.2.1- دو احتمال در معنای «بِالحَقّ» در این آیه
«بِالحَقّ»، دو معنا میتواند داشته باشد:
• این خبر را بدون تحریف و کم و کاست بیان کن. صدق مُخبِری مدّ نظر است. یعنی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به عنوان مخبر که این خصوصیت را دارند: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾.[9] حق را بیان میکند. طبق این معنا، «بِالحَقّ»، متعلق به تلاوت است.
• این خبر، حق است؛ یعنی نبأ، حق است. قرآن، کتاب حکایت و قصه نیست؛ ولی قصص حقانی در آن وارد شده است. تفاوت حکایتگری قرآن با دیگر قصهها در این است که در غیر قرآن، گاهی تخیل و غیر واقعیت است. در عرف داستاننویسها تخیلیها بیشتر مشتری دارد. رُمان، خودش یک هنری است. شاگرد بوعلی گفت: «من گاهی نمیتوانم تفکر دقیق داشته باشم». ایشان گفت: «رُمان کم بخوان». اگر تخیل قوی شود، گاهی رهزن فکر میشود؛ ولی داستانهای قرآنی عین واقعیت است؛ نه اینکه شاید اینگونه باشد. طبق این معنا «بِالحَقّ»، متعلق به نبأ است.
2.2.2- نظر استاد در این مطلب
عرض ما این است که هر دو احتمال، هر یک مقدّمه و زمینه برای دیگری است. بخوان آن نَبَأ را که واقعی است و حال که این نبأ حق است، با حقانیت و جدیت این را نقل کنید. «نبأ»، گزارشی قرآنی از یک نبأ خاص است.
2.2.3- وجود نبأهای مختلف در انسانها تا رسیدن به نبأ عظیم
نکتهی معرفتی این است که ما الآن در سیر نبأهای مختلف فکری و نظری و انگیزشی زندگی هستیم.
«نبأ ابنی آدم»، دو تکثیر حضرت آدم (علیهالسلام) است. از زمانی که شروع شد، ادامه دارد. تا زمانی که به «عَمَّ یتسائَلونَ، عَنِ النَّبَأِ العَظیمِ» برسیم. ما از خبرهای کوچک شروع میکنیم، تا خبر عظیم. ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ﴾.[10]
الهی تا کسی میرزای کوچک نباشد، میرزای بزرگ نمیشود. ما تا خبرهای کوچک خود نباشیم، به خبر بزرگ نمیرسیم. ما اگر خبرهای کوچک نفسانیمان را مدیریت کردیم، خبرهای بزرگ نه تنها در قیامت که در همین دنیا میآید.
2.2.4- امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یکی از مصادیق نبأ عظیم
از امام باقر (علیهالسلام) در مورد نبأ عظیم پرسیدند، آن حضرت فرمودند: فرمودند: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نبأ عظیم هستند؛ عَنْ أَبِی حَمْزَة عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الشِّیعَة یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَة عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ إِلَیَ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) کَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) یَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی».[11]
2.2.5- اختصاص نبأ هر فرد به خودش
نکتهی مهم: خبر هر انسانی، خاص به خودش است. نبأ در هیچ انسانی با دیگری یکی نیست؛ بلکه متعدد است؛ گرچه نفسشان شاید در یک بدن باشد. بدنهای ما گرچه آفریدهی حضرت حق است؛ حتی آنها که دوقلوهای همسان هستند، متعددند. همهی این نبأها میرود به یک نبأ منتهای میشود و فردای قیامت، ما را با نبأ خاص خودمان میخوانند. ما در حال جمع کردن خبرهای کوچک هستیم، تا به خبر بزرگ برسیم که جز خبر از نفس ما چیز دیگری نیست.
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شویتا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشقهان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی.[12]
ما همه فرزندانی هستیم که باید به حضرت ابوالقاسم (علیهالسلام) برسیم. برای این برنامهریزی کنید.
2.2.6- سحرخیزی و استغفار و اسماء الهی، راه رسیدن به خبرهای عالم غیب
خبر دیگران در روز است، ولی خبر اولیای الهی در شب است. ﴿وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾.[13] استغفار، یعنی کاستیها را میبیند - نه اینکه نبیند - و از کتلها نمیتواند رد شود و میگوید خدایا کمکم کن. عالم بر اساس اسمای الهی اداره میشود. اسم «وَدود» و «غَفّار»، دستاندازها را صاف میکند و عبور آزاد میشود. هر کسی نمیتواند حروف و کلمات را جمع کند. تنها موحد میتواند حروف و کلمات را جمع کند.
2.2.7- منظور از «آدم» در این آیه
برخی نظرشان این است که آدم [در این آیه] را فرزندان بعدی ایشان [حضرت آدم (علیهالسلام)] میدانند.[14] با قرائن لفظی و لُبّی و سیاق و سِباق آیه، ایشان حضرت آدم (علیهالسلام) است. چون نقشهی راه را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میدهد که گذشته، چراغ راه آینده است.
2.2.8- اسلامی بودن و تقربی بودن همهی علوم در واقعیت یا در خیال
«إذ قَرَّبا قُرباناً»؛
«قُرب»، نزدیک شدن است؛ در مقابل «بُعد»، یعنی دور شدن.[15] من همهی علوم را اسلامی میدانم. همهی علوم در واجب تقربی و تقرب جمع میشود. تمام حوزه و دانشگاه با همهی فکرها و شاگردان و استادان، بحث تقرب و نزدیک شدن به حضرت حقتعالی را تبیین میکنند. این تقرب، گاهی خیالی است که خیلیها در این هستند و گاهی در تقرّب واقعیاند.
2.2.9- نکتهی ادبی
«قُربان» در اینجا یا مصدر است و یا ابزار تقرب است؛ یعنی چیزی آوردند که وسیلهی تقرب است.
2.2.10- اتصال به ولایت، شرط حمل نبأ عظیم
در فرازی از «الهینامه» گفتیم: «گرچه گذشتهها گذشت، ولی گذشتهها نگذشت؛ الهی با یوم الجمع چه کنیم»؟ خبرها وقتی جمع شد، هر کسی نمیتواند حامل نبأ عظیم باشد. باید با حقیقت ولایت باشد و ما متصل به آن شویم که شانههای ما نبأ عظیم را تحمل کند. خدا وسعت حمل این نبأ را به ما بدهد.