« فهرست دروس
درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقاد خلاف مسیحیان در مورد حضرت عیسی (علیه‌السلام) - برهان‌های قرآن بر خلاف اعتقاد مسیحیان -برهان‌های مربوط به قدرت و مالکیت خداوند/تفسیر آیه 17 /تفسیر سوره مائده

 

 

1- عصاره جلسه گذشته2

2- تفسیر آیه 172

2.1- تناسب آیات2

2.2- معنای لغوی و اصطلاحی کفر2

2.3- اقسام کفر3

2.4- اقسام اعتقاد مسیحیان3

2.5- تفاوت یهود و مسیحیت در اعتقاد فرزند برای خداوند3

2.6- براهین بر فرزند خدا نبودن حضرت مسیح (علیه‌السلام)4

2.6.1- برهان اول4

2.6.2- برهان دوم4

2.6.3- برهان سوم5

2.6.4- برهان چهارم5

2.7- براهین نقلی6

2.7.1- آیه اول6

2.7.2- آیه دوم6

2.7.3- آیه سوم6

2.7.4- آیه چهارم6

2.8- برخی از آیات مربوط به برهان ملکیت و قدرت خداوند در قرآن7

2.8.1- آیه اول7

2.8.2- آیه دوم7

2.8.3- آیه سوم7

2.8.4- آیه چهارم7

2.9- آیه تثلیث (عقیده باطل مسیحیت در مورد خداوند)8

2.10- آیه دیگر در مورد مالکیت خداوند8

2.11- برخی از اقسام آیات مربوط به قدرت خداوند در قرآن8

2.12- آیه مربوط به علم و قدرت خداوند در قرآن8

2.13- اسلامی بودن تمام علوم9

2.14- ادعیه‌ی ائمه (علیهم‌السلام)، بهترین تفسیر آیات الهی9

2.15- موعظه خداوند به حضرت عیسی (علیه‌السلام)9

2.16- مشکل معتقدان به فرزند خدا بودن حضرت عیسی (علیه‌السلام)9

 

موضوع: تفسیر سوره مائده/تفسیر آیه 17 /اعتقاد خلاف مسیحیان در مورد حضرت عیسی (علیه‌السلام) - برهان‌های قرآن بر خلاف اعتقاد مسیحیان -برهان‌های مربوط به قدرت و مالکیت خداوند

 

﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۚ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ۗ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[1]

1- عصاره جلسه گذشته

به عدد کلمات و مخلوقات باری‌تعالی سپاس‌گزاریم که در محضر آیات الهی هستیم. ربّ أنعمت فزد. در آیه گذشته صحبت از هدایت کسانی بود که از رضوان الهی پیروی کردند. نتیجه‌ عبادت، رضایت است؛ رضایت خدا از انسان و رضایت انسان از خدا و در نتیجه، رسیدن انسان به نفس راضیه و مرضیه. نتیجه این رضایت، هدایت به سُبُل السّلام است. سبل دلیل بر تعدد است. راه‌های سلامتی و امنیت متعدد است. خروج از ظلمات به نور به دفع و رفع ظلمت است؛ در این صورت هدایت به صراط مستقیم نیز صورت می‌گرفت. صراط، جمع نیست و وحدت دارد.

2- تفسیر آیه 17

2.1- تناسب آیات

در آیات گذشته پیمان حضرت حق با بنی‌اسرائیل، یعنی یهود و نصاری بیان شد. سرگذشت یهودی‌ها و مسیحیان بیان شد. برخی پیمان‌شکنی‌های آن‌ها مطرح شد؛ مانند ماهی‌گیری روز شنبه و رباخواری آن‌ها. نقض عهد یهود و نصاری در فروع بیان شد. در این آیه نقض عهد یهود و نصاری به خصوص مسیحیت در مسائل اعتقادی است. عهد الهی که همه‌ی مکلفین مأمور به وفای عهد الهی هستند، هم احکام را می‌گیرد و هم اعتقادات را. موضوع فقه، افعال مکلفین است. کارهای انسان باید هم حسن فعلی داشته باشد و هم حسن فاعلی. کار برای خدا باشد و خوب باشد. کاری برای خدا است که ایمان و باور داشته باشد. اولین چیزی که برای وفای به عهد الهی لازم است، ایمان است. یکی از باورهای کفرآمیز مسیحیان در این آیه بیان می‌شود. به عبارت بهتر حضرت حق می‌فرماید: «لقد کفر».

2.2- معنای لغوی و اصطلاحی کفر

کفر در لغت، آن است که چیزی را می‌پوشاند.[2] به کشاورز کافر می‌گویند؛ چون دانه را در زمین می‌پوشاند.[3] کفر، پوشیدن چیزی است در مقابل شکر که سپاس‌گزاری است.

کافر در اصطلاح، کسی است که وحدانیت و رسالت و قیامت را منکر شده است. ﴿مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ﴾.[4]

2.3- اقسام کفر

کفر انکاری، کفر نفاقی و کفر اعتقادی داریم. اینجا کفر اعتقادی است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾.[5] پس کافر را کافر می‌گویند؛ چون اعتقادات قلبی‌اش را می‌پوشاند. خدا را به عنوان خالق و مدبّر قبول ندارد. ﴿وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾؛[6] اگر کسی کافر شود، خداوند بی‌نیاز از همه موجودات است.

«لقد کفر»؛

هر کجا «قد» مطرح می‌شود بیان یک واقعیت است. این اندیشه و باور مسیحیت کفر است. ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ﴾.[7]

2.4- اقسام اعتقاد مسیحیان

مسیحیان سه گروه‌ شدند و سه گونه گفتار و سخن داشتند.

گروهی حضرت مسیح را خدا می‌دانستند؛

گروه دیگر، خدا را ثالث ثلاثه می‌دانستند. خدا، عیسی (علیه‌السلام) و [جبرئیل که بر] مریم (علیهاالسلام) [نازل شد و عیسی (علیه‌السلام) از آن نفخه‌ی الهی که در حضرت مریم دمید، متولد شد]. اب و ابن و روح القدس در برخی از مسیحیان مطرح است؛

و گروه سوم،حضرت عیسی را فرزند خدا می‌دانستند.

هر سه در قرآن آمده است.

در سوره مائده، آیات 72 و 73 خواهیم رسید. ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ﴾.[8]

2.5- تفاوت یهود و مسیحیت در اعتقاد فرزند برای خداوند

در اینجا هم مسیح را خدا خوانده‌اند. در این ﴿لقد کفر الذین قالوا إنّ الله هو المسیح بن مریم﴾ هم مسیح و هم یهودیت، قائل به نسبت فرزندی برای خدا هستند؛ ولی در مصداق متفاوت هستند.﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ﴾.[9] نسبت فرزندی به حضرت حق دادند.

در اینجا «هو» که ضمیر فصل است، به قول اهل ادبیات برای بیان نسبت است. براهین عقلی بر اینکه مسیح، ابن مریم است، نه «ابن الله»، در خود آیه بیان می‌شود. لحن آیه، دلیل بر نفی اعتقاد مسیحیان است.

2.6- براهین بر فرزند خدا نبودن حضرت مسیح (علیه‌السلام)

2.6.1- برهان اول

اولین برهان بر فرزند خدا نبودن حضرت مسیح (علیه‌السلام) این است که مسیح، ابن مریم است. این دلیل بر نفی فرزند خدا بودن ایشان است. عده‌ای درباره حضرت مسیح (علیه‌السلام) غلو کردند و ایشان را خدا خواندند و عده‌ای مثل یهودیان، ایشان را ناپاک‌زاده دانستند و تفریط کردند که هر دو غلط است.

بر اساس براهین فلسفه، حلول [حلول خداوند در اشیاء یا افراد] و اتحاد [اتحاد خداوند با مخلوقات] هم محال است.

اینکه مسیح (علیه‌السلام) فرزند حضرت مریم (علیهاالسلام) است،‌ مخلوق بودن ایشان را اثبات می‌کند و دیگر نمی‌تواند خالق باشد. ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ.﴾؛[10] خدا نه زاده شده و نه کسی از او زاده شده است. صمد است و بی‌نیاز از ولد و مولود.

2.6.2- برهان دوم

«قل فمن یملک من الله شیئا»؛

ای رسول خدا، بگو اگر خدا اراده کند که مسیح و مادرش و دیگر مردم روی زمین را هلاک کند، چه کسی می‌تواند ممانعت کند. استفهام انکاری در حکم نفی است. «شیئا»، یعنی هیچ کسی این ملکیت را جز خدا ندارد. انسان مالک مستقل هیچ ذره‌ای از موجودات نیست.

﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ﴾.[11]

به عبارت بهتر برهان در آیه این است که از طریق مالکیت باری‌تعالی که مَلِک هم هست، به گونه‌ای است که مالک بر اموال و نفوس است. هر مَلِکی، مالک است، ولی هر مالکی، مَلِک نیست.

از واسطه‌ی مالکیت مطلقه و ملکیت مطلقه که هیچ کس در مقابل خداوند توان مقاومت ندارد، معلوم می‌شود که حضرت عیسی‌بن‌مریم (علیه‌السلام)، مخلوق است؛ نه خداست و نه خدازاده.

﴿وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ﴾.[12] تمام موجودات داخل در قدرت خداوند هستند. هر چیزی که هلاک پذیر باشد، نمی‌تواند خدا باشد. خداوند می‌تواند همه موجودات را هلاک کند. مسیح و جناب مریم مادرش و همه موجودات فناپذیر هستند. ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾.[13]

«و من فی الأرض جمیعا»، این مطلب را می‌رساند که نه تنها حضرت عیسی (علیه‌السلام) خدا نیست و فناپذیر است؛ بلکه در نظام وجود هیچ کسی نمی‌تواند همانند خدا باشد. ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾.[14] کاف در «کمثله»، زائده نیست؛ یعنی حضرت مسیح (علیه‌السلام)، مثل مثل خدا هم نیست؛ چه رسد به مثل او.

2.6.3- برهان سوم

«وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا»؛

ملکیت آسمان و زمین و آنچه بین آن‌ها است، برای خداوند است. حضرت عیسی (علیه‌السلام) نه در آسمان است و نه در زمین؛ بلکه بین آسمان و زمین است. مِلک، حکومت بر اموال است و مُلک، حاکمیت بر انفس. مخلوقات آسمانی و زمینی همه در اختیار حضرت حق است.

«يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ»؛

در واقع نتیجه‌ی کفر و قول به خدا بودن حضرت عیسی (علیه‌السلام) از جانب مسیحیان است. خدا همه را می‌آفریند. این واسطه عام برای همه‌ی این براهین است. خدا هرچه اراده کند، می‌آفریند و یکی از این‌ها حضرت عیسی (علیه‌السلام) است. حضرت عیسی و مریم را از ثالث ثلاثة خارج می‌کند؛ چون گروهی از مسیحیان معتقد به خدایی اب و ابن و روح القدس بودند.

﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾.[15]

«کُن» باری‌تعالی به هرچه تعلق گیرد، تحت اراده‌ی باری‌تعالی است.

خدا پدر و مادر ندارد و این فرد قطعا خالق است. حضرت عیسی (علیه‌السلام) پدر ندارد، ولی مادر دارد.

2.6.4- برهان چهارم

«وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛

در میان اوصاف باری‌تعالی محور، علم و قدرت است و این دو صفت، واسطه‌ی سایر صفات الهی است. «عَلَی» هم دلیل بر احاطه است. خداوند بر ذره‌ذره‌ی وجود اشیاء توانایی و قدرت دارد. یکی از این« کُلِّ شَیء» هم جناب عیسی و مریم (سلام‌الله‌علیها) است. پس خالق نیستند. حضرت عیسی (علیه‌السلام) محدودیت دارد و هالِک و مملوک است؛ پس خالق نیست. خداوند، محدود نیست و بر همه اشیاء قادر است و فناناپذیراست.

چهار برهان قوی که عصاره همه براهین توحید و وجود باری‌تعالی است، در این آیه بیان شده است.

2.7- براهین نقلی

2.7.1- آیه اول

﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الجَنَّةَ﴾.[16]

گفتار جناب مسیح (علیه‌السلام) در این آیه هست و جدید است. صفت ربوبیت باری‌تعالی بر شما و من احاطه دارد و این دلیل بر مخلوقیت ایشان است.

2.7.2- آیه دوم

﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾.[17]

در این سوره براهین توحید بیان شده است.

به حضرت عیسی (علیه‌السلام) خطاب می‌شود که تو به مردم گفتی مرا و مادرم را بپرستید؟ ایشان هرگونه خداسازی را نفی می‌کند.

2.7.3- آیه سوم

﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾.[18] يهود گفتند: «عُزير پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح پسر خداست.» اين سخنى است كه آنها به زبان مى‌آورند، در حالى كه همانند گفتار كافران پيشين و مشركان است؛ خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مى‌يابند. همان حرف شرک‌آلود گذشته‌ها است. رهبان و احبار همان‌ها را می‌گویند. خداوند برای این‌ها نفرین می‌فرستند. کسی که نفرین شود، دیگر هدایت ندارد.

2.7.4- آیه چهارم

﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾.[19]

آن‌ها دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند، و همچنين مسيح فرزند مريم را؛ در حالى كه دستور داشتند فقط خداوند يكتايى را كه هيچ معبودى جز او نيست، بپرستند. او پاك و منزّه است از آنچه همتايش قرار مى‌دهند.

مسیحیان، بزرگان و علمای خود را به عنوان رب مطرح کردند و مسیح را به عنوان خدا مطرح کردند.

2.8- برخی از آیات مربوط به برهان ملکیت و قدرت خداوند در قرآن

برهان ملکیت باری‌تعالی و قدرت، دو برهان مهم هستند.

2.8.1- آیه اول

﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.[20]

آيا نمى‌دانى كه حكومت و مالكيت آسمان‌ها و زمين تنها از آن خداست. هر كس را بخواهد و سزاوار باشد، كيفر مى‌كند؛ و هر كس را بخواهد وشايسته ببيند، مى‌بخشد؛ و خداوند بر هر چيزى توانا است.

اینجا هم صحبت قدرت و ملک باری‌تعالی است.

2.8.2- آیه دوم

همین سوره در آیات بعد خواهیم رسید. ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا﴾[21]

يهود و نصارى گفتند: «ما فرزندان خدا و دوستان خاصِّ او هستيم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‌كند! بلكه شما هم انسانى هستيد از مخلوقات او؛ هر كس را بخواهد و شايسته ببيند، مى‌بخشد؛ و هر كس را بخواهد و سزاوار باشد، مجازات مى‌كند؛ و حكومت آسمانهاو زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آن اوست؛ و بازگشت همه، به سوى اوست».

2.8.3- آیه سوم

﴿لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.[22]

آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست. و اگر آنچه را در دل‌های‌تان داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را مطابق آن، محاسبه مى‌كند. سپس هر كس را بخواهد و شايسته باشد، مى‌بخشد؛ و هر كس را بخواهد و استحقاق داشته باشد، مجازات مى‌كند. و خداوند بر هر چيزى تواناست.

2.8.4- آیه چهارم

«لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛[23] مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ اوست.

«لله ما فی السموات و الارض». «لله» با «له» فرق دارد.

برهان واسطه ملکیت باری‌تعالی و اینکه همه چیز در اختیار باری‌تعالی است، بیشترین تکرار را دارد. این دلیل بر این است که ذات باری‌تعالی محیط بر همه‌ی موجودات است. «یخلق ما یشاء»؛ خدا هرچه بخواهد می‌آفریند؛ چه ذکور و چه انوث.

در سوره مائده عقاید کسانی که خداسازی کردند، در بیشترین آیات آمده است.

2.9- آیه تثلیث (عقیده باطل مسیحیت در مورد خداوند)

﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ﴾؛[24] كسانى كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» به يقين كافر شدند.

اینجاست که تعبیر آیه شریفه، تعبیر بسیار دقیقی است. کسی که تمام علوم دست اوست، می‌تواند مبدأ‌ و معاد باشد. بین این دو نسبت عظمت و تبارک است.

2.10- آیه دیگر در مورد مالکیت خداوند

﴿وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾؛[25] پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن اوست. و آگاهى از قيام قيامت نزد اوست و به سوى اوبازگردانده مى‌شويد. آن کسی که خالق و فاطر و رب موجودات باشد، قطعا قادر بر همه موجودات است. احاطه از آنِ اوست و معیت مطلقه هم از آنِ اوست. «والله علی کل شیء قدیر».

2.11- برخی از اقسام آیات مربوط به قدرت خداوند در قرآن

گاهی ﴿وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[26] است، گاهی ﴿وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[27] است و گاهی ﴿إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ [28] است.

خلقت و مالکیت و ملکیت موجودات دست اوست و آغاز و انجام موجودات از اوست.

2.12- آیه مربوط به علم و قدرت خداوند در قرآن

واسطه‌ی علم و قدرت در همه جا هست. هر دو، یعنی علم و قدرت در سوره طلاق آمده است: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾.[29]

خداوند، همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آن‌ها را آفرید. فرمان و تدبير او در ميان آن‌هاپيوسته فرود مى‌آيد، تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و اين‌كه علم خدا به همه چيز احاطه دارد.

این امر، واسطه بین خدا و موجودات دیگر است.

2.13- اسلامی بودن تمام علوم

ما همه‌ی علوم را اسلامی می‌دانیم. عالم غیر اسلامی داریم، ولی علم غیر اسلامی نداریم. همه‌ی این‌ها نزول امر الهی است. نسبت بین خالق و مخلوق است.

2.14- ادعیه‌ی ائمه (علیهم‌السلام)، بهترین تفسیر آیات الهی

«مولای یا مولای أنت الخالق و أنا المخلوق و هل یرحم المخلوق إلّا الخالق».[30] این مناجات، برهان تفصیلی این آیات است. ما ادعیه ائمه (علیهم‌السلام) را بهترین تفسیر آیات الهی می‌دانیم.

2.15- موعظه خداوند به حضرت عیسی (علیه‌السلام)

در یکی از موعظه‌هایی که حضرت حق به جناب عیسی (علیه‌السلام) گفتند، این است: «إِنَّ الْمُلْكَ لِي وَ بِيَدِي وَ أَنَا الْمَلِكُ».[31] تمام ملک برای من و در ید قدرت من است و من مَلِک و فرمانروای تمام عوالم هستم.

هر موجودی که در عالم امکان است، مِلک خداست و مملوک او است و خدا مالک و مَلِک اوست. اطاعت هم از آن کسی است که مَلِک و مالک است.

2.16- مشکل معتقدان به فرزند خدا بودن حضرت عیسی (علیه‌السلام)

این‌ها مشکل‌شان در این بود که قدرت الهی را نفهمیدند و احاطه‌ی باری‌تعالی را نمی‌توانند درک کنند. «وَ لا یُمکِنُ الفِرارُ مِن حُکومَتِکَ».[32] حکومت، نتیجه‌ی مالکیت و مَلِکیت خداست. همه‌جا تحت احاطه‌ی الهی هستیم. در ماه رجب هم این مطلب عمومیت دارد. ان‌شاءالله تا رسیدن به علم مطلق و قدرت خدا. الهی، نه این است و نه آن است و هم این است و هم آن است. این فشرده‌ی علم و قدرت باری‌تعالی است.

 


logo