درس تفسیر استاد هادی عباسیخراسانی
1403/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
منفوربودن جهر به سوء نزد خداوند - واکنش متفاوت کفار و منافقان نسبت به انبیاء (علیهم السلام) - بهانه های بنی اسرائیل/تفسیر آیات 148-154 /تفسیر ترتیبی سوره نساء
محتويات
1- تفسیر آیهی 1481.1- برملا کردن بدیها، منفور خداوند
1.2- مجوز شرعی برای برملاکردن بدیها
1.3- افشاگری بدیها، یکی از راههای اشاعهی فحشاء
2- تفسیر آیهی 149
2.1- بخشش در حال قدرت
2.2- گذشت در عین قدرت، نشانهی کمال انسان
3- تفسیر آیهی 150
3.1- چهار واکنش کافران نسبت به انبیا (علیهمالسلام)
4- تفسیر آیهی 151
4.1- لزوم ایمان به همهی انبیا (علیهمالسلام) و عذاب کافران به انبیا (علیهمالسلام)
5- تفسیر آیهی 152
5.1- واکنش مؤمنان نسبت به انبیا (علیهمالسلام) و پاداش آنها
5.2- استمرار و گسترده بودن رحمت خدا
6- تفسیر آیه 153
6.1- بهانههای اهل کتاب
6.1.1- نزول کتاب از جانب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت موسی (علیهالسلام)
6.1.2- درخواست رؤیت خداوند
6.2- گوسالهپرستی بنیاسرائیل و بخشش آنها
6.3- اعطای حاکمیت در کنار نبوت به حضرت موسی (علیهالسلام)
6.4- لزوم مراقبه و برنامههای سلوکی در اربعین کلیمی
7- تفسیر آیهی 154
7.1- دستورات خداوند به بنیاسرائیل
7.1.1- ورود به سرزمین مقدس با حالت تواضع
7.1.2- سرپیچینکردن از دستور روز شنبه
7.1.3- پیمان محکم خداوند از بنیاسرائیل
موضوع: تفسیر ترتیبی سوره نساء/تفسیر آیات 148-154 /منفوربودن جهر به سوء نزد خداوند - واکنش متفاوت کفار و منافقان نسبت به انبیاء (علیهم السلام) - بهانه های بنی اسرائیل
﴿لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾.[1]
﴿إِن تُبْدُواْ خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوَءٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا﴾.[2]
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا﴾.[3]
﴿أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا﴾.[4]
﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾.[5]
﴿يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَكْبَرَ مِن ذَلِكَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِينًا﴾.[6]
﴿وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لاَ تَعْدُواْ فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا﴾.[7]
1- تفسیر آیهی 148
1.1- برملا کردن بدیها، منفور خداوند
در آیات قبل، صحبت از صفات منافقان و حالات آنها بود و در این آیه یکی از دستوراتی که خداوند میفرماید، این است که «لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ»؛ خداوند، افشاگری و کارهای زشت و ظلم را برملاکردن دوست ندارد. جهر، یعنی افشاگری و صدا را بلندکردن.
1.2- مجوز شرعی برای برملاکردن بدیها
«إِلاَّ مَن ظُلِمَ»؛ مگر کسی که مظلوم واقع شده است. پخشکردن گناه و زشتیها پسندیده نیست؛ مگر کسی که به او ظلم شده باشد. و اگر مظلوم، اشاعهی بدیها و ظلمها برای احقاق حق داشته باشد، اشکالی ندارد.
«وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»؛ خداوند، سمیع (شنوا) و علیم (دانا) است؛ یعنی بدانید که اعمال شما در معرض دید حضرت باریتعالی است. و به عبارت بهتر حضرت حق، یک حق اجتماعی را مطرح میکنند که اگر بدی و زشتی در جامعهای اتفاق افتاد، اینها را اعلام و برملا نکنید و این برملا کردنش، مطلوب حضرت حق نیست.
1.3- افشاگری بدیها، یکی از راههای اشاعهی فحشاء
یکی از راههای اشاعهی گناهان در جامعه، پخشکردن آن است. نباید هیچگاه سوء و بدی را اعلام کنیم؛ چون اشاعه پیدا میکند؛ مگر برای کسی که مظلوم واقع شده که تا جایی که بتواند حقش را احقاق بکند، اعلام بکند.
2- تفسیر آیهی 149
2.1- بخشش در حال قدرت
«إِن تُبْدُواْ خَيْرًا»؛ اگر خیری را آشکار بکنید، «أَوْ تُخْفُوهُ»؛ یا آن را پنهان کنید، «أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوَءٍ»؛ یا از یک بدی گذشت کنید، پس «فَإِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا»؛ خداوند، هم اهل بخشش است و هم اهل قدرت است؛ یعنی خداوند، بخشندهی در حال قدرت است و در عین قدرت میبخشد.
2.2- گذشت در عین قدرت، نشانهی کمال انسان
میتوانیم بگوییم که خداوند، امر به خوبیها کرده است و امر کرده به این که خیرات، گاهی علنی و گاهی مخفیانه باشد و امر کرده که ما از بدیها بگذریم. این امرکردن، نوعی وصف به شیء است که مشعر به علیت است؛ چرا که خداوند در عین اینکه قدرت دارد، میبخشد؛ پس انسان هم اگر این خوبیها و گذشتها را در عین قدرتداشتن انجام بدهد، کمال است.
3- تفسیر آیهی 150
3.1- چهار واکنش کافران نسبت به انبیا (علیهمالسلام)
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ»؛ کسانی که به خدا و پیامبران کافر میشوند، «وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ»؛ و ارادهی آنها این است که بین خدا و رسل تفرقه بیندازند؛ یعنی به برخی از پیامبران، ایمان و اعتقاد دارند و به برخی ایمان ندارند. پسکار اول آنها کفر به خدا و پیامبران است و کار دوم آنها تفرقه بین خدا و رسل است و کار سوم آنها این است که میگویند: «وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ»؛ به برخی انبیا ایمان آوردیم و به برخی نه؛ مثل سخن یهود و نصاری که به هم میگفتند: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ﴾.[8]
و کار چهارم آنها این است که «وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا»؛ اراده میکنند که بین این کفر و بین این ایمان، یک راه سومی را انتخاب کنند و به عبارت بهتر این راه سوم، یک راه ابداعی و انحرافی است؛ یعنی اینها یا مؤمن هستند، یا مؤمن نیستند. و راه سومی وجود ندارد که اینها بخواهند آن را برای خود قرار بدهند.
4- تفسیر آیهی 151
4.1- لزوم ایمان به همهی انبیا (علیهمالسلام) و عذاب کافران به انبیا (علیهمالسلام)
این کسانی که این حالات را داشته باشند، «أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا»؛ در واقع کافر هستند؛ پس ما باید به سلسلهی انبیای الهی از اول تا آخر ایمان بیاوریم. و بارها عرض کردیم اصلاً اسلام و ایمان، نسبت به اولین پیغمبر تا آخرین پیغمبر است و به عبارت بهتر ما باید تسلیم به قوانین الهی باشیم و قوانین الهی، همانند یک سررشتهی بههمپیوسته است که یکی، دیگری را تکمیل میکند. «وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا»؛ و برای کافران، عذاب دردناکی را آماده کردهایم.
5- تفسیر آیهی 152
5.1- واکنش مؤمنان نسبت به انبیا (علیهمالسلام) و پاداش آنها
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ»؛ و کسانی که ایمان به خدا و پیامبرانش آوردند، «وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ»؛ و فرقی بین هیچ یک از پیامبران نگذاشتند. - در این مقام، «اَحَد» به کار برده میشود، اما واحد به کار برده نمیشود. نمیتوانیم بگویم: بَيْنَ وَاحِد مِّنْهُمْ؛ بهخاطر تفاوتی که بین کلمهی «اَحَد» و «واحد» است. - «أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ»؛ اینها کسانی هستند که اجرهایشان بهزودی داده میشود.
5.2- استمرار و گسترده بودن رحمت خدا
«وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا»؛ و خداوند، هم بخشنده است و هم اهل رحمت و رحیم است. باز در اینجا غفران آمده است؛ یعنی خداوند بر گناهان، پوشش میگذارد و نادیده میگیرد؛ لذا انسان باید غفور باشد و خیلی از اشتباهات را نادیده بگیرد. و «رحیم»، آن کسی است که رحمتش، استمرار دارد و گسترده است؛ چون رحیم، صفت مشبهه یا صیغهی مبالغه است؛ یعنی استمرار و کثرت رحمت.[9]
6- تفسیر آیه 153
6.1- بهانههای اهل کتاب
6.1.1- نزول کتاب از جانب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت موسی (علیهالسلام)
«يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ»؛ از تو - رسولالله - سؤال میکنند. سؤال در عرف اصطلاحی، طلب دانی از عالی است؛ ولی در واقع سؤال، طلب مطلق است؛ چه دانی و چه عالی. «أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ»؛ اهل کتاب از تو میخواهند که کتابی از آسمان برای اینها بیاوری و بر اینها نازل کنی.
6.1.2- درخواست رؤیت خداوند
«فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَكْبَرَ مِن ذَلِكَ»؛ این امت از حضرت موسی (علیهالسلام)، همین سؤال را، بلکه بزرگتر خواستند. و آن چیزی که سؤال کردند، چه بود؟ «فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً». تا جایی سؤال کردند که سؤالات متفرقهی آنها مشهور به بهانهی بنیاسرائیلی شد و گفتند: اگر خدا را به ما نشان دهی، به تو ایمان میآوریم؛ وگرنه به تو ایمان نمیآوریم. پس اینها آمدند بین انبیاء الهی و رسولان و کتب الهی تفرقه انداختند و آمدند از شما درخواست کتاب دیگر کردند؛ همانطور که امت حضرت موسی (علیهالسلام) از ایشان سؤال کردند که شما خدا را به ما نشان بده.
6.2- گوسالهپرستی بنیاسرائیل و بخشش آنها
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»؛ به سبب ظلمشان، صاعقه اینها را گرفت. «ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ»؛ بعد به سراغ گوسالهپرستی رفتند. و «عِجل» را به این دلیل که شتابان حرکت میکند، «عِجل» میگویند و از عجله است.[10] «مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ»؛ بعد اینکه بینات آمد. و «بَیّنات» در اینجا، کتب الهی و آیات الهی است که منظور، تورات است که بعد از آمدن تورات، گوسالهپرست شدند.
6.3- اعطای حاکمیت در کنار نبوت به حضرت موسی (علیهالسلام)
«فَعَفَوْنَا عَن ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُّبِينًا»؛ از این گناه آنها گذشتیم و در عین مخالفت، ما به حضرت موسی (علیهالسلام)، سلطنت مبین دادیم. سلطنت مبین، یعنی حاکمیت آشکار.
6.4- لزوم مراقبه و برنامههای سلوکی در اربعین کلیمی
الآن در اربعین کلیمی هستیم؛ یعنی از اول ذیالقعده تا آخر آن، علاوه بر دههی اول ذیالحجه. ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً﴾.[11] حضرت استاد علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة)، توصیههای خاصی برای این اربعین داشتند و هر سال خودشان، یکی از اربعینهای خود را در این زمان قرار میدادند. شروع بکنید که دیر نشود. انبیای الهی اربعین داشتند؛ ما هم باید داشته باشیم.
7- تفسیر آیهی 154
7.1- دستورات خداوند به بنیاسرائیل
7.1.1- ورود به سرزمین مقدس با حالت تواضع
«وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ»؛ ما کوه طور را به سبب پیمانی که بنیاسرائیل داشتند، بالای سر آنها قرار دادیم، «وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا»؛ و به اینها گفتیم در حال سجده وارد شوید؛ یعنی باحالت تواضع.
7.1.2- سرپیچینکردن از دستور روز شنبه
«وَقُلْنَا لَهُمْ لاَ تَعْدُواْ فِي السَّبْتِ». شنبه را سبت میگفتند، بهخاطر اینکه روز آرامش بود. روزهای دیگر برای حال فعالیت و کار بود، اما روز شنبه را تعطیل میکردند و آرامش خاصی داشتند. خدا هم در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا ﴾؛[12] شب را مایهی آرامش قرار دادیم. و سَبت را چون اولین روز هفته بود و اینها اولین روز هفته را به استراحت میگذراندند، سبت نامیدند؛[13] لذا میبینیم بعضی اعمال هم از روز شنبه است.
قرار بود ماهی نگیرند، ولی در روز شنبه محصور میکردند و روزهای دیگر استفاده میکردند. خداوند فرمود تجاوز نکنید و به دستور عمل کنید.
7.1.3- پیمان محکم خداوند از بنیاسرائیل
«وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا»؛ از اینها پیمان محکمی گرفتیم؛ ولی رعایت نکردند و کافر شدند.