« فهرست دروس
درس شرح احادیث‌ استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

تکلیف عالِم در پاسخ به سؤال سائل_ تکلیف مردم در پاسخ به سؤال سائل_ حق خداوند بر بندگانش_ اختصاص و توجه دادن بندگان خداوند به دو آیه از قرآن کریم_ هلاکت دو گروه/ادامه‌ی روایات باب نهی از قول به غیر علم /شرح کافی

 

موضوع: شرح کافی/ادامه‌ی روایات باب نهی از قول به غیر علم /تکلیف عالِم در پاسخ به سؤال سائل_ تکلیف مردم در پاسخ به سؤال سائل_ حق خداوند بر بندگانش_ اختصاص و توجه دادن بندگان خداوند به دو آیه از قرآن کریم_ هلاکت دو گروه

 

1- ادامه‌ی روایات باب نهی از قول به غیر علم

2- تکلیف عالِم در پاسخ به سؤال سائل

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «لِلْعَالِمِ إِذَا سُئِلَ عَنْ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُهُ أَنْ يَقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ لَيْسَ لِغَيْرِ الْعَالِمِ أَنْ يَقُولَ ذَلِكَ».[1]

2.1- بررسی سند حدیث

حدیث خوبی است و مبنای رجالی ما این است که اگر روایتی به یک شخص ثقه و مورد توجه برسد، آن روایت قابل توجه و قابل اعتنا است.

2.2- سیره‌ی رفتاری یک عالِم

حضرت، یک سیره‌ی رفتاری برای شخص عالم بیان کردند. به عالم مراجعه و از ایشان سؤال می‌شود. ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾؛[2] سؤال‌کننده را از خود مران. سائل فکری و اعتقادی، مهم‌تر و قوی‌تر از سائل مالی و دنیوی است. سؤال از شیء، همه‌ی معقولات و محسوسات و متخیلات را در بر می‌گیرد. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: شايسته‌ی دانشمند است كه چون از او چيزى پرسند كه نداند، بگويد: خدا داناتر است؛ و سزاوار هيچ غير دانشمندى نيست كه چنين گويد.

2.3- مسئله‌ای در مورد عالِم و أعْلَم

به لحاظ سیر و سلوکی، در مناجات حضرت امیر‌المؤمنین علی (علیه‌السلام) عبارتی هست که حضرت فرمودند: «مولای یا مولای انت العالم و انا الجاهل»؛ لذا نباید بگوییم ما عالمیم و خدا اعلم است، به عبارت بهتر؛ اینجا به لحاظ اینکه یک جاهلی است و به لحاظ موضوعی، یک عالمی را تشخیص داده است و به لحاظ رجوع جاهل به عالم، شخص جاهل می‌داند که شخص عالم، می‌تواند سؤالش را جواب دهد؛ ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾،[3] ولی الآن نمی‌تواند جواب دهد، حال در اینجا شخص عالم «الله اعلم» بگوید. اعتقاد مردم را نباید به هم بزنید. اگر سیره‌های متدوال بین مردم سیّئه نیست، کاری نداشته باشید.

2.4- داستان مسافرت تجاری یک جوان و راهزنان

جوانی می‌خواست به سفر تجاری برود. نزد مادر آمد و برای سفرش، پول زیادی از مادرش درخواست نمود. مادرش به او گفت که این سفر با این همه پول زیاد، خطرناک است. آن جوان اصرار کرد و مادرش به ناچار پول زیاد و نوشته‌ای هم جهت حفظ و نگه‌داری، به پسرش داد. در بین راه، دزدها آن را گرفتند. پسر به دزدها گفت که این پول‌ها را بردارید، ولی این نوشته را برندارید. برای مادر من است. دزدها همه را بردند و گفتند نمی‌شود. قصه به رئیس دزدها رسید و ماجرا را به رئیس‌شان گفتند. رئیس‌شان وقتی نگاهش به آن نوشته افتاد، قدری تأمل کرد و با مقداری مکث گفت: همه‌ی وسایل از جمله آن نوشته را به آن جوان برگردانید. رئیس‌شان در ادامه گفت که ما دزد مال هستیم ، ولی دزد عقیده نیستیم. نباید غیر عالم بگوید خدا اعلم است، باید بگوید خدا عالم است. به لحاظ سیر و سلوک نفسانی، همه جاهل و خدا عالم است، ولی به لحاظ مراجعات، خدا اعلم است.

3- تکلیف مردم در پاسخ به سؤال سائل

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «إِذَا سُئِلَ الرَّجُلُ‌ مِنْكُمْ عَمَّا لَا يَعْلَمُ فَلْيَقُلْ لَا أَدْرِي وَ لَا يَقُلْ اللَّهُ أَعْلَمُ فَيُوقِعَ فِي قَلْبِ صَاحِبِهِ شَكّاً وَ إِذَا قَالَ الْمَسْئُولُ لَا أَدْرِي فَلَا يَتَّهِمُهُ السَّائِلُ».[4]

وقتی مردی از شما سؤال کرد از آنچه که نمی‌داند، بگوید: نمی‌دانم، و نگويد: خدا داناتر است؛ زيرا با اين جمله، در دل دوست خود شك و ترديد مى‌افكند؛ امّا هر گاه كسى كه از او سؤال شده بگويد: نمى‌دانم، پرسنده به او بد گمان نمى‌شود.

4- حقّ خداوند بر بندگانش

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السلام): «مَا حَقُّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ أَنْ يَقُولُوا مَا يَعْلَمُونَ وَ يَقِفُوا عِنْدَ مَا لَا يَعْلَمُونَ».[5]

حق خداوند بر بندگانش چیست؟ این است که آنچه می‌دانند حرف بزنند و آنچه نمی‌دانند، ساکت باشند و توقف کنند.

4.1- بررسی سند حدیث

عبارت «غیر واحد» در اسناد حدیث، یعنی سلسله سندهای مختلفی وجود دارد و باعث متشتت شدن حدیث می‌شود.

5- اختصاص و توجه دادن بندگان خداوند به دو آیه از قرآن کریم

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي يَعْقُوبَ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ خَصَّ عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ أَنْ لَا يَقُولُوا حَتَّى يَعْلَمُوا وَ لَا يَرُدُّوا مَا لَمْ يَعْلَمُوا وَ قَالَ عَزَّ‌وَجَلَ‌: ﴿أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ‌ مِيثاقُ الْكِتابِ‌ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ‌﴾؛[6] ﴿وَ قَالَ‌ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ‌﴾[7] ».[8]

امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند: خدا بندگان خود را به دو آيه از كتابش تخصيص داده است درباره‌ی اينكه تا ندانند نگويند و تا آنجا كه مي‌دانند، پرسنده را رد نكنند. خداي عزوجل می‌فرمايد: آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند؟ در آیه‌ی دیگر می‌فرمایند: (ولی آنها از روی علم و دانش قرآن را انکار نکردند؛) بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است!. هیچ سؤالی بی‌جواب نیست؛ اگر می‌داند بگوید و گرنه بگوید نمی‌دانم.

5.1- بررسی سند حدیث

روایت خیلی دچار ضعف نیست، ولی صحیح اعلایی نیست.

6- هلاکت دو گروه

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ ابْنِ شُبْرُمَةَ قَالَ: مَا ذَكَرْتُ حَدِيثاً سَمِعْتُهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهما‌السلام) إِلَّا كَادَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قَالَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ مَا كَذَبَ أَبُوهُ عَلَى جَدِّهِ وَ لَا جَدُّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله): «مَنْ عَمِلَ بِالْمَقَايِيسِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ وَ الْمُحْكَمَ مِنَ الْمُتَشَابِهِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ».[9]

ابن شبرمه می‌گويد: حديثي از امام صادق (عليه‌السلام) شنيده‌ام كه هر گاه يادم می‌آيد نزديک است که دلم شكافته شود. حضرت فرمودند: خبر داد مرا پدرم از جدم تا برسد به رسول خدا _ ابن شبرمه می‌گويد بخدا سوگند كه نه پدرش بر جدش دروغ بست و نه جدش به رسول خدا _ كه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: هر كه بقياس‌ها عمل كند، خودش سخت هلاک شده و مردم را هم هلاک كرده است و كسی كه ندانسته فتوي دهد و او ناسخ را از منسوخ و محكم را از متشابه تشخيص ندهد، سخت هلاک شده و هلاک كرده است. باید مجموع آیات و روایات را ببینیم بعد فتوا دهیم. آیات قرآن مقدم است. ما به سه دلیل استنباطی قائل هستیم. کتاب،‌ سنت و عقل. اجماع، دلیل مستقل نیست.

6.1- بررسی سند حدیث

عمن حدّثه روایت را دچار مشکل می‌کند.

7- لسان الحق بودن امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

امشب شب شهادت امام صادق (علیه‌السلام) است.{سالم بن ابي حفصه داستاني را در مورد امام صادق (علیه‌السلام) نقل مي‌ كند كه حاكي از مقام لسان الحق بودن آن حضرت است.}

الأمالي للشيخ الطوسي: اَلْمُفِيدُ عَنِ اَلْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَابُنْدَادَ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْخَزَّازِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ قَالَ: «لَمَّا هَلَكَ أَبُو جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرُ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) قُلْتُ لِأَصْحَابِيَ اِنْتَظِرُونِي حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَأُعَزِّيَهُ بِهِ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَعَزَّيْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ ذَهَبَ وَ اَللَّهِ مَنْ كَانَ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ)‌ فَلاَ يُسْأَلُ عَمَّنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ‌) لاَ وَ اَللَّهِ لاَ يُرَى مِثْلُهُ أَبَداً قَالَ فَسَكَتَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ يَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّيهَا لَهُ كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِي فَقُلْتُ مَا رَأَيْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا كُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ) بِلاَ وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى بِلاَ وَاسِطَةٍ».[10]

جناب سالم روايت مي‌كند هنگامي كه امام باقر (علیه‌السلام) از دار دنيا رفتند، من به همراهان خود گفتم: منتظر من بمانيد تا من به نزد جعفر بن محمد (علیهما‌السلام) وارد شده و بخاطر وفات محمد بن علي (علیهما‌السلام) به او تسليت بگويم؛ سپس بر جعفر بن محمد (علیهما‌السلام) وارد شدم و ابتدا به او تسليت گفتم؛ سپس به آن حضرت گفتم:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، كسي از بين ما رفت كه بدون هر واسطه‌ اي مي‌گفت: رسول خدا چنين و چنان گفت و پرسشي نمي ‌شد كه واسطه وصول اين سخن از پيامبر به او كيست (يعني همه مطمئن بودند كه او اين سخن را بدون واسطه از پيامبر دريافت مي‌كند) به خدا قسم هرگز كسي چون او ديده نشد. سالم مي‌گويد: در اينجا امام صادق براي مدتي ساكت ماندند؛ سپس گفتند خدا مي‌گويد: هر كس از بندگان من پاره ‌اي از خرما را صدقه دهد، من همان گونه كه كسي كرّه اسبش را مي ‌پرورد، آن صدقه را مي ‌پرورم تا آن را به بزرگي كوه اُحد كنم. سپس سالم از نزد امام بيرون مي ‌آيد و به همراهانش مي‌گويد: من از امام صادق (علیه‌السلام) عجيب ‌تر نديدم؛ ما از اين كه ابي جعفر محمد بن علي (علیهما‌السلام) بدون واسطه مي‌ گفت: پيامبر چنين مي ‌گويد تعجب مي‌كرديم، اينك امام صادق بدون هر واسطه ‌اي مي‌گويد: خدا چنين مي‌گويد!


logo