1403/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
لزوم بذل علم به اهل آن /فضیلت علم /علم
محتويات
1- روایات بَابُ بَذْلِ الْعِلْمِ1.1- روایت اول
1.1.1- اعتبار سندی این روایت
1.1.2- منظور از کتاب در روایات
1.1.3- منظور از قرائت
1.1.4- دو پیمان خداوند
1.1.5- وظیفهی سنگین علما
1.1.6- دو نوع طبیب و دو نوع عالِم
1.1.7- لزوم برطرفکردن جهل با علم
1.1.8- آمرزش هفتاد گناه از جاهل، قبل از آمرزش یک گناه از عالم
1.1.9- سائلِ مالی و سائلِ علمی
1.1.10- کلام علامه طباطبایی (رحمهالله) و علامه حسنزاده (رحمهالله) در مورد پاسخ به سؤالات بیجواب
1.1.11- خاطرهی استاد از یکی از رجال الغیب
1.1.12- نکتهای لطیف در مورد مناجات شعبانیه
1.1.13- خاطره استاد از حل جداول «سودوکو» با استادشان علامه حسنزاده (رحمهالله)
1.2- روایت دوم
1.3- روایت سوم
1.4- روایت چهارم
1.4.1- اعتبار سندی این روایت
1.4.2- بَذل علم به اهل علم و بُخل علم نسبت به نااهل
1.4.3- لزوم سخن گفتن با مردم به اندازهی ظرفیتشان
1.4.4- حکمت و حکیم واقعی
1.4.5- عنایت خاص علامه حسنزاده (رحمهالله) به استاد
1.4.6- کمبودن طالبان علم حقیقی در زمان حاضر
1.4.7- اثر بذل علم به اهل آن
موضوع: علم/فضیلت علم /لزوم بذل علم به اهل آن
1- روایات بَابُ بَذْلِ الْعِلْمِ
1.1- روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ (علیهالسلام): إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».[1]
1.1.1- اعتبار سندی این روایت
سند بی اشکال نیست ولی قابل اعتنا است.
1.1.2- منظور از کتاب در روایات
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند که در کتاب علی (علیهالسلام) خواندم. این کتاب چیست؟ کتاب، مجموعهای از حروف و کلمات است؛ به خصوص چیزی که مکتوب باشد. کتاب در اصطلاح اهلبیت (علیهمالسلام) اعم از همهی اینها است. شاید ائمهی ما (علیهمالسلام) در مقام امامت و ولایت خود جامع هستند. جامع، عددش 114 است؛ عدد سُوَر قرآن. اینها با کتاب جامع یکی هستند. هر امامی در هر دورهای قرار میگیرد و زمان خاصی دارد. مُبَیِّن و بیانکنندهی بخش خاصی از قرآن و دین است. کتاب علی (علیهالسلام) است. منافاتی ندارد که کتابی هم دست به دست شده باشد.
1.1.3- منظور از قرائت
قرائت در اینجا، هم قرائت اصطلاحی است و هم قرائت حقیقی. قرآن را که قرآن میگویند، به معنای مجموع است. گاهی مصحف یا صحیفه گفته میشود. یکی از کلمات حضرت که سید رضی جمع کرد و به نظر خودش فصیح و بلیغ بود، نهجالبلاغه نام گرفت.
1.1.4- دو پیمان خداوند
خداوند بر جُهّال به طلب علم پیمان نگرفته، تا اینکه از علماء پیمانی گرفته که علم خود را بذل کنند. خداوند دو پیمان گرفته است؛ یکی از دانشمندان و دیگری از جهال. پیمان علما مقدم بر پیمان جهال است.
1.1.5- وظیفهی سنگین علما
عالَم بر اساس ثواب و عقاب اداره میشود. قبل از سؤال از جاهل که چرا ندانستی، سؤال از عالِم است که چرا نگفتی. وظیفهی ما سنگین است.
1.1.6- دو نوع طبیب و دو نوع عالِم
ما باید «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»[2] باشیم. دو طبیب داریم؛ یکی کسانی که در مطب خود هستند و دیگران آنها که همهجا میروند. شاید به لحاظ عامیانه طبیبی که بماند، درآمدش بیشتر باشد، ولی کسی که سراغ مردم برود و بیمار زمینگیر را پیدا میکند که طبیب هم نمیتواند برود، این مهم است. ما باید اینگونه باشیم. نیازمندها که بیشتر باشند، دوّار بودن ما باید بیشتر باشد. علم بیشتر میشود، ولی جهل فرهنگی هم بیشتر میشود. باید موضوعشناسی کرد. شأن برخی از علما این است که سراغش بروند و برخی موارد باید سراغ دیگران رفت. همانطور که تشنه به دنبال آب میچرخد، آب هم دنبال تشنه است.
1.1.7- لزوم برطرفکردن جهل با علم
دلیل حضرت این است که چون علم قبل از جهل است، تا معلوم نداشته باشیم، جهل را نمیتوانیم رفع کنیم. چرا که جهل به جهل برطرف نمیشود؛ بلکه به علم برطرف میشود. باید نقطهی علمی باشد. «العِلمُ نُقطَةٌ کَثَّرَها الجاهِلونَ».[3] علم قبل از جهل است. ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾،[4] برای همین است.
1.1.8- آمرزش هفتاد گناه از جاهل، قبل از آمرزش یک گناه از عالم
«يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ».[5] ثواب و عقاب بر اساس تقدم و تأخر است. علم و عالم مقدم است. آسیبهای انسان از جهل علمی و جهالت عملی است؛ یکی شبهات است و دیگری شهوات.
1.1.9- سائلِ مالی و سائلِ علمی
﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾.[6] فقط سائلِ درهم و دینار نیست. سائل مسائل علمی هم هست. سؤال و علم هم دارای مراتب است. سائل نیز دارای مراتب است.
1.1.10- کلام علامه طباطبایی (رحمهالله) و علامه حسنزاده (رحمهالله) در مورد پاسخ به سؤالات بیجواب
سعی کنید سؤالهای بیجواب را جواب دهید. وقتی میتوانید به سؤالهای بیجواب، جواب دهید که به منبع جواب و جواد متصل شوید. در نوشتههای مرحوم علامه طباطبایی (رحمهالله)بود که من کثیر السؤال بودم. کمکم سؤالهایم کم شد. روزی صحبت همین مطلب محضر علامه حسنزاده - جانم به قربانشان - شد. فرمودند: «کسانی که به حقیقت آیات الهی و تفسیر انفسی قرآن متصل شوند، هیچگاه بی جواب نیستند. القای سؤال، همانا و ایجاد جواب همان.
1.1.11- خاطرهی استاد از یکی از رجال الغیب
چند سال قبل ایام فروردین، حرم امام رضا (علیهالسلام) ما را برای پاسخ به سؤالات زائران دعوت کردند. یا مینوشتند و یا شفاهی میپرسیدند. من سعی میکردم از خود مردم هم جواب را بپرسم و بعد فصل الخطاب جواب نهایی را میدادم. آقایی با قیافهی خاصی و کلاه خندهداری شبیه کلاههای شیپوری آمد. تا آمد، همه خندیدند. سؤال و جواب که میکردیم، هر از چند گاهی پارازیت میداد و مردم میخندیدند. بحثمان به قضا و قدر رسید. بحث سنگین است. همهجور افرادی بودند؛ عالم و عامی. سؤال کردم که کسی جواب دارد؟ آن آقا گفت: «من جواب دارم». گفتم بفرما. گفت: «ما نمیخواستیم به این جلسه بیاییم؛ به ما گفتند بیا». جملات نابی گفت. گفت برای همین گفتند که ما بیاییم. گفتم شما بیا اینجا کنار من و چای بخور. صلواتی برایش درست کردم. چای را نخورد؛ ولی قند را برداشت و نخورد. جلسه تمام شد. آمدم کاغذها را جمع کنم و از ایشان تشکر کنم. در همین فاصله که کاغذها را جمع کنم، ناپدید شد و جمعیت هم دنبال او بود. رجال الغیب هستند. برسید به جایی که بیجواب نباشید.
1.1.12- نکتهای لطیف در مورد مناجات شعبانیه
ماه مبارک شعبان نیز ماه همین رزق است. خیلی از رزق تقسیم میشود. مناجات شعبانیه را تمام ائمه (علیهمالسلام) میخواندند. الهینامهی اهل بیت (علیهمالسلام) است. الهینامهی آدم است. چهل و چهار فرازِ «الهی» دارد که ختم به آخرین «الهی» میشود که به عدد اوفاق، مجموعا 45 مورد میشود. عدد 45، عدد جناب آدم (علیهالسلام) است.
1.1.13- خاطره استاد از حل جداول «سودوکو» با استادشان علامه حسنزاده (رحمهالله)
جداول سودوکو در دنیای غرب به نام خودشان تمام کردند. ما در محضر علامه حسنزاده (رحمهالله) جداول را کار میکردیم. مُوَرَّب و عمودی و افقی، عددش مثلا میشود 15 و مجموعش 45. به لطافت علم که رسیدید، به حجم علم هم میرسید که در عربی «کثافت» گفته میشود.
1.2- روایت دوم
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام): «فِي هَذِهِ الْآيَةِ: وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ. قَالَ: لِيَكُنِ النَّاسُ عِنْدَكَ فِي الْعِلْمِ سَوَاءً».[7]
مردم در علم باید پیش شما یکسان باشند. مردم را به یک چشم ببینید. هرچند متفاوت باشند.
1.3- روایت سوم
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «زَكَاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلِّمَهُ عِبَادَ اللَّه»ِ.[8]
زکات علم این است که به عباد الله بدهد. ما مأمور هستیم که علم را از اهلش منع نکنیم.
1.4- روایت چهارم
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «قَامَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (علیهالسلام) خَطِيباً فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِكْمَةِ فَتَظْلِمُوهَا وَ لَا تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ».[9]
1.4.1- اعتبار سندی این روایت
سند دچار خدشه است؛ چون عبارت «عَمَّن ذکره» دارد که راوی آن معلوم نیست.
1.4.2- بَذل علم به اهل علم و بُخل علم نسبت به نااهل
حضرت عیسی (علیهالسلام) در بنیاسرائیل خطبه میخواندند و فرمودند: «با نادانها با حکمت حرف نزنید که به حکمت ظلم کردید و از اهلش هم دریغ نکنید که به آنها ظلم کردهاید. حکمت را به اهل آن بگویید».
1.4.3- لزوم سخن گفتن با مردم به اندازهی ظرفیتشان
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله): إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ».[10] با مردم به اندازهی دانایی و داراییشان سخن بگویید. ملکوت عالم هم به قدر عقول ما با ما حرف میزند. امام صادق (علیهالسلام) در توصیف عقل فرمودند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[11]
1.4.4- حکمت و حکیم واقعی
حکمت علم و عمل تنها نیست؛ بلکه علم و عمل با هم عجین شده است. اصول و فروع و علم و مهارت، حکمت میشود. قدیمیها به هر طبیبی حکیم نمیگفتند؛ بلکه به کسی که نسخههایش شفابخش باشد، حکیم میگفتند. مگر به هر کس آیت الله میگفتند. مگر به هر کس حجت الاسلام میگفتند. به مرحوم کلینی با این عظمت ثقة الاسلام میگفتند؛ یعنی کسی که مورد اطمینان اسلام است. به هر کسی حکیم نمیگفتند.
1.4.5- عنایت خاص علامه حسنزاده (رحمهالله) به استاد
در کتابهای معرفتی علمای بزرگوار در مقدمهشان مانند بوعلی و ملاصدرا و ملاهادی سبزواری توصیه میکردند که از غیر اهلش مکتوم بدارید. برخی علوم خاص را در محضر علامه حسنزاده (رحمهالله) بودیم، ایشان فرمودند: «ما به اهلش که شما هستید، میدهیم؛ نه اینکه تعلیم میدهیم». الان هم تحت اّشراف نظر ایشان هستیم. شما هم مراقب باشید به دست هر کس نیفتد. اگر اهلش را پیدا کردید، به آنها بدهید. روزی هم محبت فرمودند و این آیه را برای حقیر نوشتند: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ﴾.[12] الحمدلله رب العالمین.
1.4.6- کمبودن طالبان علم حقیقی در زمان حاضر
اگر به دریافت علوم برسید، بیجواب نمیمانید. پیام بذل العلم این است که بَذول باشید. اگر اهلش را یافتید، بخل نداشته باشید. بخل با علم نمیسازد؛ ولی گاهی انسان اهلش را کم مییابد. صاحبان اشتهای کاذب زیاد است، ولی تشنهی واقعی زیاد نیست. ریال و دلار خیلی جلوه کرده که زندگی مردم بر اساس دلار قرار گرفته است. یکی از رفقای درس گفت رفتم گذر خان شَلغم بگیرم، گفت: «دلار گران شده است»! گفتم: «شلغمِ قم به دلار چه کار دارد»!؟ علم، چیز دیگری است.
1.4.7- اثر بذل علم به اهل آن
به خصوص در ماه رمضان، بذل علمیتان را برای دیگران زیاد کنید؛ هرچه زیاد کنید، خدا سفرهاش را برای شما گستردهتر میکند.