1401/03/18
بسم الله الرحمن الرحیم
خصوصیات صاحبان عقل/عقل /احادیث اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)
محتويات
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات صاحبان عقل)1.1- عقل، بهترین وسیلهی عبادت خداوند
1.2- خصلتهای کمال عقل در انسان
1.2.1- دورشدن صاحب عقل از کفر و شرّ
1.2.2- امیدداشتن رشد و خیر از صاحب عقل
1.2.3- بخشش اضافی مال
1.2.4- سکوت نسبت به سخنان اضافه
1.2.5- کفاف در قوت و رزق
1.2.6- سیرنشدن از کسب علم
1.2.7- دوست داشتن ذلت در برابر خدا به جای عزت در برابر غیرخدا
1.2.8- محبوبیت تواضع به جای شرف نزد انسان عاقل
1.2.9- کمشمردن کار خیر خود و زیادشمردن کار خیر دیگران
1.2.10- بهتردیدن دیگران نزد خود و بدتردیدن خود در نزد دیگران
1.2.11- حکایتی از حضرت موسی (علیهالسلام)
1.3- ترک دروغ از عاقل، هرچند به نفع او باشد
1.4- عاقل، اهل مروّت
1.5- بهشت، بهای جان مؤمن
موضوع: احادیث اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)/عقل /خصوصیات صاحبان عقل
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات صاحبان عقل)
بحمداللهربالعالمین در روزهای چهارشنبه، حدیث اخلاقی امام کاظم (علیهالسلام) را به صحابهی بسیار گرانقدرشان و متخصص در بسیاری از علوم، جناب هِشام بیان میکردیم. هم صدور روایت، صدور خوبی است و هم جایگاه روایت، قابل بررسی است. فرازبهفرازِ این روایت میطلبد که برای این حدیث سیروسلوکی برنامهریزی شود. این جلسه که جلسه آخر سال است و تعطیلات تابستانهی حوزه است، انشاءالله توشهای برای آیندهی ما باشد.
حضرت فرمودند:
«يَا هِشَامُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ مَا تَمَّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ شَتَّى الْكُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ وَ الرُّشْدُ وَ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ وَ فَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَكْفُوفٌ وَ نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ لَا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مَعَ اللَّهِ مِنَ الْعِزِّ مَعَ غَيْرِهِ وَ التَّوَاضُعُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الشَّرَفِ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَرَى النَّاسَ كُلَّهُمْ خَيْراً مِنْهُ وَ أَنَّهُ شَرُّهُمْ فِي نَفْسِهِ وَ هُوَ تَمَامُ الْأَمْرِ يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يَكْذِبُ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَوَاهُ يَا هِشَامُ لَا دِينَ لِمَنْ لَا مُرُوَّةَ لَهُ وَ لَا مُرُوَّةَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِي لَا يَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِهِ خَطَراً أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا».[1]
حضرت در اینجا سیرهی علمی را به سیرهی عملی تبدیل کردند. در سیروسلوک، ما باید راه را مشخص کنیم، بعد بگوییم که مثل فلانی باشید. خدا درجات استادمان حضرت علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) را متعالی کند. آیتاللهالعظمی بهاءالدینی فرمودند: «ما داشتیم از حوزه ناامید میشدیم؛ اما آقای حسنزاده را که دیدیم، امیدوار شدیم».
1.1- عقل، بهترین وسیلهی عبادت خداوند
حضرت امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) در این حدیث به هشام فرمودند: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «ما عبد الله بشیء أفضل من العقل»؛ خداوند به قدری که به عقل عبادت میشود، به چیز دیگری عبادت نمیشود.
امام صادق (علیهالسلام) در جواب کسی که از چیستی عقل از ایشان سؤال کرده بود، فرمودند: «ما عبد به الرحمن»؛[2] عقل چیزی است که ما را به خدا نزدیک میکند. کاری که ما را به خدا نزدیک میکند، آن کار، عاقلانه است و هرچه دور کرد، هواست. امان از هوا. هوای نفس، آدم را مانند حبابی باد میکند، بعد میترکد و خالی میشود و میبیند هیچ نیست.
گفت: « چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حبابهمیشه خانه خراب هوای خویشتنم».[3]
1.2- خصلتهای کمال عقل در انسان
بعد حضرت موسیبنجعفر (علیهالسلام) فرمودند:
«و ما تمّ عقل امرئ حتی یکون فیه خصال شتی»؛ تا چند فضیلت پراکنده در انسان نباشد، عقلش کامل نمیشود. عقل، جامع پراکندههاست.
بعد حضرت فرمودند:
1.2.1- دورشدن صاحب عقل از کفر و شرّ
«الکفر و الشر منه مأمونان»؛
«کفر» در مقابل «شکر» است. در قرآن هم مقابل کفر، شکر است. حضرت، اول با منفی شروع کردند. کفر و شرّ از عقل صادر نمیشود؛ نه اینکه از انسان صادر نشود، بلکه بالعَرَض صادر میشود.
1.2.2- امیدداشتن رشد و خیر از صاحب عقل
«وَ الرُّشْدُ وَ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ»؛ رشد و خیر از او انتظار میرود. کمال از او مطلوب است. انسان رشید، دنبال رسیدن به جایی است.
1.2.3- بخشش اضافی مال
«و فضلُ مالِه مبذول»؛ انسان عاقل، همیشه زائد مالش را بذل میکند و دستبهخیر است.
1.2.4- سکوت نسبت به سخنان اضافه
«و فضل قوله مکفوف»؛ اضافهی مالش را میدهد، ولی اضافهی حرفش را نگه میدارد. حرفهای اضافه گاهی ابتلا میآورد. شخصی به امام صادق (علیهالسلام)گفت: «دیدم پرندهای توسط دیگری شکار شد». فرمودند: «آن پرندهای که شکار شد، از ذکر خدا غافل شد. تا حیوانی از ذکر خدا غافل نشود، مرگش فرا نمیرسد»[4] . روایت است: «زمانی میآید که مرگ مردم با گناهانشان بیشتر است، تا به اجلشان».[5]
در ادامه امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) فرمودند:
1.2.5- کفاف در قوت و رزق
«وَ نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ»؛ انسان عاقل، نصیبش از دنیا فقط به قدر قوت و کفافش است.
1.2.6- سیرنشدن از کسب علم
«لَا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ»؛ از علم سیر نمیشود، ولو روزگاری زندگی کند. در مال باید قانع بود، ولی در علم باید قانع نبود و حریص بود. همیشه انسان باید در حال استفاده باشد. اگر روزگاری در علم سپری کند، از علم سیر نمیشود.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ: طَالِبُ عِلْم وَطَالِبُ دُنْيَا»؛[6] دو تشنهاند که سیر نمیشوند؛ تشنهی علم و تشنهی دنیا. اولی ممدوح و دومی مذموم است.
1.2.7- دوست داشتن ذلت در برابر خدا به جای عزت در برابر غیرخدا
«الذل أحب إلیه مع الله من العز مع غیره»؛
این که ذلیل باشد، ولی در محضر خدا باشد - که معمولا ذلتِ عبودیت است - بهتر از عزتی است که نزد دیگران داشته باشد.
1.2.8- محبوبیت تواضع به جای شرف نزد انسان عاقل
«و التواضع أحب إلیه من الشرف»؛
همیشه فروتن است. تواضع برایش بهتر از نخوت و غرور است.
1.2.9- کمشمردن کار خیر خود و زیادشمردن کار خیر دیگران
«يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ»؛
این جمله، خیلی زیباست. کمِ دیگران را زیاد میبیند و خوبیِ زیادِ خود را کم میبیند. عکس انسانهای غیرعاقل که چیزی که از خودشان باشد، بزرگنمایی میکنند و آنچه از دیگران باشد، کوچکنمایی میکنند.
1.2.10- بهتردیدن دیگران نزد خود و بدتردیدن خود در نزد دیگران
«و یری الناس کلهم خیرا منه»؛
همهی مردم را بهتر از خود میبیند. وقتی بیرون میرویم و هر که را میبینیم، باید بگوییم از ما بهتر است.
«و أنه شرهم فی نفسه»؛
میگوید که من بدترینِ آنها هستم.
1.2.11- حکایتی از حضرت موسی (علیهالسلام)
جبرائیل (علیهالسلام) بر حضرت موسی (علیهالسلام) نازل شد و گفت: «خدا میخواهد موجودی که از آن متنفری و از تو بدتر است، نزد خدا بیاوری» - آزمایش ایشان بود - ایشان رفت و گشت، دید سگی روی زمین افتاده و در حال پوسیدن است و چیزی از او نمانده است. تا خواست بردارد، دید دندان سفیدی دارد. گفت: «خدایا نمیتوانم بگویم که من از او بهترم». دست خالی به میعاد آمد - در ایام اربعین کلیمی هستیم – جبرائیل (علیهالسلام) گفت: «مگر پیدا نکردی؟» حضرت موسی (علیهالسلام) گفت: «یک سگ پیدا کردم، ولی دیدم دندانهای سفیدی دارد و نتوانستم بگویم که من از او بهترم». جبرئیل (علیهالسلام)، سلام خدا را به حضرت موسی (علیهالسلام) رساند و گفت: «در امتحان خدا قبول شدی».[7] پیامبر ما و کسانی که موفقند، باید همیشه دیگران را از خود بهتر بدانند.
«و هو تمام الأمر»؛
آدم به این مرحله رسید که خودش را از دیگران بهتر بداند، تمام الأمر است؛ یعنی تمام خیر و تمام سلوک است.
1.3- ترک دروغ از عاقل، هرچند به نفع او باشد
«یا هشام إن العاقل لا یکذب و إن کان فیه هواه»؛
انسان عاقل هیچ گاه دروغ نمیگوید ؛گرچه میلش باشد. از امام صادق (علیهالسلام)، روایت است: «شیعیان ما شاید گناه کنند، ولی دروغ نمیگویند».[8] لذا به ایشان، امام صادق (علیهالسلام) میگویند.
1.4- عاقل، اهل مروّت
«یا هشام لا دین لمن لا مروّة له و لا مروّة لمن لا عقل له»؛
کسی که مروت ندارد، دین ندارد و کسی که عقل ندارد، مروت هم ندارد.
1.5- بهشت، بهای جان مؤمن
«و إن أعظم الناس قدرا الذی لا یری الدنیا لنفسه خطرا أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا»؛
دنیا ما را در معرض خطر قرار داده است. ما ارزانفروش نباشیم. در اموال، ارزانفروش باشیم، ولی در مورد جانمان، گرانفروش باشیم. نفوسمان را جز در برابر بهشت نفروشیم. انسان عاقل، اگر هم میخواهد معامله کند، عاقلانه معامله میکند که سودش بهشت است. برای کمالاتی که در پیش داریم، برنامهریزی کنیم. انشاءالله عاقلانه حرکت کنیم. انشاءالله برای آخرت و دینمان برنامهریزی کنیم.