1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
عقل، کامل کننده ی سایر حجتهای الهی - همراهی عقل با علم - شکرگزاری زیاد از اوصاف عاقلان/خصوصیات عاقلان در روایت هشام /احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب عقل و جهل)
محتويات
1- حدیث اخلاقی (توصیههای امام کاظم (علیهالسلام) به هشام در مورد عقل)1.1- بشارت خداوند به اهل تعقل در قرآن
1.2- عقل، کامل کنندهی سایر حجتهای الهی
1.3- عقل، بیان و دلیل، سه پشتیبان برای سیروسلوک
1.4- لزوم رسیدن به نقطهی یقین
1.5- همراهی عقل با علم
1.6- شکرگزاری زیاد، از اوصاف عاقلان
1.7- ارتباط قلب با عقل در قرآن و روایات
1.8- منظور از حکمت در قرآن
موضوع: احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب عقل و جهل)/خصوصیات عاقلان در روایت هشام /عقل، کامل کننده ی سایر حجتهای الهی - همراهی عقل با علم - شکرگزاری زیاد از اوصاف عاقلان
1- حدیث اخلاقی (توصیههای امام کاظم (علیهالسلام) به هشام در مورد عقل)
1.1- بشارت خداوند به اهل تعقل در قرآن
در حدیث با برکت حضرت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) به جناب هشام بودیم. تقاضا میکنم این حدیث را با دقت عنایت بفرمایید. اولین سفارش حضرت در جلسهی گذشته خواندیم که توصیه کردند: «جناب هشام! اهل عقل و فهم را بشارت بده»؛ ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾،[1] ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾.[2] یعنی باید دنبال تفهیم و تفهم و عقل باشیم. خواندن و دانستن، ملاک نیست؛ فهمیدن و رسیدن، مهم است. در فقرههایی از الهینامه گفتیم: «الهی! صد هزار مرتبه شکر که دانستم و فهمیدم و انشاءالله رسیدم». رسیدن، مهم است. رسیدن، آن است که مطالب نظری را لمس می کند. اهل نظر نیست؛ اهل بصر هم هست. در دههی بصیرت هستیم.
1.2- عقل، کامل کنندهی سایر حجتهای الهی
در ادامهی روایت، حضرت میفرمایند:
«يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ».[3]
اکمال حجج الهی، به عقول است. «نصر النبیین بالبیان»؛ انبیا را با بیان یاری کرد. ﴿عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾.[4]
«و دلهم علی ربوبیته بالأدلة»؛ انبیا را با ادله به ربوبیت خود، راهنمایی کرد؛ اعم از ادلهی نقلی و عقلی.
1.3- عقل، بیان و دلیل، سه پشتیبان برای سیروسلوک
عقل و بیان و دلیل، سه پشتیبان انسان در سیر و سلوک است. آمیختگی و هماهنگی و اتحاد برهان و عرفان و قرآن، وسیلهی سیر و سلوک ما است. اینجا است که ما در رسیدن به حضرت حق از نعمتهای مختلف میتوانیم کارمان را آغاز کنیم.
1.4- لزوم رسیدن به نقطهی یقین
دکارت فرانسوی از شک شروع کرد. گفت: «در هر چه شک کنم، در خودم و اندیشیدنم شک ندارم». از همین نقطهی یقین، گسترش داد. هر انسانی به سعهی وجودی، یک نقطهی یقین دارد. باید بسطش دهد. اسباط، یعنی نوادگان شخص؛ چرا که ذریه، به نواده میرسد و بسط مییابد. «یا باسط» به همین جهت است. بسط حقیقت انسان، از نقطهی یقین انسان است. ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[5]
1.5- همراهی عقل با علم
در قسمت دیگر این حدیث، حضرت میفرمایند: «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»؛[6] ای هشام، همانا عقل همراه با علم است. خدای متعال فرمود: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾.[7]
عقل با علم است. این علم، دانستن اصطلاحات علمی نیست. این علم، علم حقیقی و واقعی است. آن است که برازندگی میآورد و انسان را راه میاندازد. این که در قرآن دارد ﴿لاَ يَعْقِلُونَ﴾،[8] یا ﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾،[9] عقلی است که با علم است. دانش، پیشنیاز تعقل است. تعلم، پیشنیاز تعقل است. تا آموزش نیابیم، پرورش نمییابیم و تا پرورش نیابیم، به عقل نمیرسیم. باید برنامهریزی کنیم. ما تابع قلیل خواهیم بود، نه کثرت. ﴿أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾.[10] این سیر را عنایت داشته باشید.
1.6- شکرگزاری زیاد، از اوصاف عاقلان
اینجا است که فرمودند: «يَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ: ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[11] ».[12] قلّتهایی که در مقابل کثیر است، از غربال معرفتی باریتعالی و اهلبیت (علیهمالسلام)، ردّ شده است. اسلام آمد، ایمان شد. ایمان، یقین شد. درجه به درجه، خصوصیت مییابد. این رحمت رحیمیه است؛ یعنی انسان باید ظریف و لطیف بشود، تا از ظریفترین و لطیفترین غربالهای الهی، رد شود. تا جایی که به صافی باریتعالی میرسد. خانمها وقتی میخواهند غذایی درست کنند، اَلَکهای مختلفی دارند؛ ریز و درشت. الک ریز، آنچنان است که آرد نرم را از خود عبور میدهد. آرد نرم برای سوپهایی لازم است که دانهاش معلوم نباشد، راحتالحلقوم باشد. ﴿وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.[13] بعد از شکرگزاری، به قلّت ذکر میرسد. ﴿وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾.[14] همینطور به مرحلهی بعدی میرسد.
مراحل این شد: تعلم، تعقل، قلّت، شکر، تذکر و ذکری که: ﴿فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾.[15]
1.7- ارتباط قلب با عقل در قرآن و روایات
انشاءالله برای این حدیث خیلی برنامهریزی کنید. تا جایی که وقتی ذکری آمد، ﴿لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾[16] میآید. بعد حضرت فرمودند: «قلب، همان عقل است».[17]
1.8- منظور از حکمت در قرآن
﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾.[18] حکمت، چیست؟ فرمودند: «منظور از حکمت، همان عقل و فهم است».[19] در عقلانیتمان و در فهم و دانستنمان، بکوشیم. انشاءالله به رسیدن [به معارف حقیقی] برسیم.