1404/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله مشاوره اسلامی - وجه تمایز بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی – وجود احکام خمسه در مشاوره اسلامی/نسبت بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی /فقه المشاوره
محتويات
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله)1.1- خلاصه برخی از مباحث حدیث در جلسات گذشته
1.2- لزوم وساطت در رفع حاجات دیگران در صورت عدم دسترسی حاجتمندان به مسئولین
1.3- لزوم رسیدگی به حاجات مردم در روایات
1.4- پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، طبیب دوّار(رفتن ایشان به سمت مریض)
1.5- خاطرهای از تواضع علامه شعرانی و علامه حسنزاده (رحمهماالله)
1.6- پاداش وساطت در رفع حاجت دیگران در این روایت
1.7- لزوم رفع حاجت دیگران
1.8- ارجاع برخی از حاجتمندان به برخی از علماء، توسط امام رضا (علیهالسلام) در زمان حاضر
2- خلاصه جلسات گذشته
3- تفاوت عرضی و عدم تفاوت ماهوی بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی
4- نظر استاد در مورد تمایز علوم
5- نظر آخوند (رحمهالله) در مورد تمایز علوم
6- وجود احکام خمسه در مشاوره اسلامی
7- تفاوت مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی از جهت روش
8- بهترین دلیل بر مشاورهی اسلامی
9- برخی دیگر از آیات مربوط به مشاوره
10- سایر ادلهی مشاوره
11- دلیل برتری مشاوره اسلامی بر مشاوره اصطلاحی
12- دلیل امر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای مشورت با مسلمانان

موضوع: فقه المشاوره/نسبت بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی /ادله مشاوره اسلامی - وجه تمایز بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی – وجود احکام خمسه در مشاوره اسلامی
1- حدیث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلیاللهعلیهوآله)
«... فَكَتَمْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنِ الْحُسَيْنِ زَمَاناً ثُمَّ حَدَّثْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ وَ سَأَلَهُ عَمَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ عَنْ مَدْخَلِ النَّبِيِّ وَ مَخْرَجِهِ وَ مَجْلِسِهِ وَ شَكْلِهِ فَلَمْ يَدَعْ مِنْهُ شَيْئاً قَالَ الْحُسَيْنُ (ع) سَأَلْتُ أَبِي (ع) عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَى وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ كَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَيْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ فَيَتَشَاغَلُ وَ يَشْغَلُهُمْ فِيمَا أَصْلَحَهُمْ وَ أَصْلَحَ الْأُمَّةَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ عَنْهُمْ وَ إِخْبَارِهِمْ بِالَّذِي يَنْبَغِي وَ يَقُولُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ أَبْلِغُونِي حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِ حَاجَتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ أَبْلَغَ سُلْطَاناً حَاجَةَ مَنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى إِبْلَاغِهَا ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يَذْكُرُ عِنْدَهُ إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ غَيْرِهِ يَدْخُلُونَ رُوَّاداً وَ لَا يَفْتَرِقُونَ إِلَّا عَنْ ذَوَاقٍ وَ يَخْرُجُونَ أَدِلَّةً فُقَهَاءَ. فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ وَ يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ يَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ يَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ وَ يُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ يُقَوِّيهِ وَ يُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ يُوهِنُهُ مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَيْرَ مُخْتَلِفٍ لَا يَغْفُلُ مَخَافَةَ أَنْ يَغْفُلُوا أَوْ يَمِيلُوا وَ لَا يَقْصُرُ عَنِ الْحَقِّ وَ لَا يَجُوزُهُ الَّذِينَ يَلُونَهُ مِنَ النَّاسِ خِيَارُهُمْ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ وَ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ».[1]
1.1- خلاصه برخی از مباحث حدیث در جلسات گذشته
هر کجا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به منزلی میرسیدند، هر کجا که استراحتی داشتند این طور وقتشان را تنظیم میکردند. جزئی برای خدا و اهل و خود. بخش خود را بین خود و مردم تقسیم میکردند. بین مردم هم اولویتبندی میکردند و ارزشگذاری بر اساس دیانت بود. مردم هم حاجات مختلف داشتند و تمام وقتشان را صرف اینها میکردند.
1.2- لزوم وساطت در رفع حاجات دیگران در صورت عدم دسترسی حاجتمندان به مسئولین
«وإخبارهم بالذي ينبغي، ويقول: ليبلغ الشاهد منكم الغائب، و أبلغوني حاجة من لا يقدر على إبلاغ حاجته، فإنه من أبلغ سلطانا حاجة من لا يقدر على إبلاغها ثبت الله قدميه يوم القيامة»؛
میفرمودند کسانی که در جمع حاضر هستند، به غائبان برسانند و کسی که نمیتواند حاجتش را برساند، به من برسانید.
1.3- لزوم رسیدگی به حاجات مردم در روایات
باید سراغ افراد برای رفع حاجتشان برویم. نه اینکه بیایند و جواب ندهیم. در روایت است که حاجت مردم به شما نعمت خداوند بر شما است؛ پس در رفع حاجات مردم خسته نشوید؛ در غیر این صورت این نعمت به شخصی غیر از شما سپرده میشود.[2]
1.4- پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، طبیب دوّار(رفتن ایشان به سمت مریض)
در نهجالبلاغه درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در روایت آمده است: «طبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه».[3] ایشان وسیله دارو و درمانشان سیار بود. ایشان سراغ دیگران میرفتند. طبابت روانی و معنوی بود. ما هم باید این حالت را داشته باشیم. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[4] باید اینطور باشیم. بچرخیم ذوالحوائج را پیدا کنیم و حاجت او را برطرف کنیم.
1.5- خاطرهای از تواضع علامه شعرانی و علامه حسنزاده (رحمهماالله)
حضرت علامه حسنزاده - جانم به قربانشان - نقل میفرمودند: «طلبهای سراغ آیت الله شعرانی آمد و گفت که برای من ادبیات بخوانید. ایشان رد نکردند و با آن عظمت درس را شروع کردند. دیدم برای ایشان زحمت است. گفتم: اجازه بدید من برایش بخوانم». همین قضیه برای بنده اتفاق افتاد. عزیزی گفت: «درب خانهی ایشان (علامه حسنزاده) اصرار میکرد که برای من درسی بخوانید. گفتم: اجازه بدهید من بخوانم». ایشان الان از اساتید ارزشمند حوزههای علمیه است.
1.6- پاداش وساطت در رفع حاجت دیگران در این روایت
در روایت ابتدای بحث، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند که کسی که حاجت بعضی را به فردی برساند که او برطرف کند، خدا قدمش را در روز قیامت تثبیت میکند.
1.7- لزوم رفع حاجت دیگران
باید حاجات دیگران را رفع کنیم؛ حتی اگر شده به آبرو گذاشتن برای دیگران. پل بشویم، تا دیگران حوایجشان را برطرف کنند. خدا را شاکریم که انشاءالله رفع حوائج به من و شما واگذار شده است. شیعه، ایتام آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) است.
1.8- ارجاع برخی از حاجتمندان به برخی از علماء، توسط امام رضا (علیهالسلام) در زمان حاضر
حضرت امام رضا (علیهالسلام)، بعضی از علمای سابق را که متوسل میشدند، به آن بزرگواران محول میکردند. این در هر زمانی ادامه دارد. جالب این است گفت: « به حضرت امام رضا (علیهالسلام) متوسل شدم. دیدم برآورده نشد. در صف نماز جماعت کسی گفت: فلانی تو را کار دارد. آن بزرگ گفت: ناراحت نباش و حاجت مرا رفع کرد».
2- خلاصه جلسات گذشته
در تعریف مشاوره اسلامی گفتیم برخی قائل به تفاوت ماهوی مشاورهی اسلامی با مشاورهی متداول هستند. ما به این نتیجه رسیدیم که مشاورهی اصطلاحی و مشاورهی اسلامی تفاوت ماهوی ندارند. نظرمان این است که همهی علوم، اسلامی هستند و همین مشاورهی علمی و اصطلاحی که بر اساس علوم و تجربه و رفتارشناسی بیان میشود، زیرمجموعهی مشاورهی اسلامی میدانیم. قائل به تباین نیستیم.
3- تفاوت عرضی و عدم تفاوت ماهوی بین مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی
بله، اگر مراد به تفاوت ماهوی، تفاوت در خصوصیاتی است که یکی از تجربه استفاده میکند و یکی از علم و دیگری هم از علم و هم از تجربه و شهود، تفاوتهای عرضی دارند. این تفاوت ماهوی به وجود نمیآورد. اینکه فرد از دیگری شَور میگیرد و راهنمایی میگیرد و مشکلش حل میشود، یکی از اقسام مشاورهی اسلامی است. بین مشاورهی اسلامی و مشاورهی اصطلاحی، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر مشاورهی اسلامی، قطعا خصوصیات مشاورهی اصطلاحی را دارد، ولی هر مشاورهی مصطلحی، مشاورهی اسلامی نیست؛ بلکه باید با حد و حدود خاصی باشد.
4- نظر استاد در مورد تمایز علوم
ما در تمایز علوم، مبنای اصولیمان این است که تمایز علوم را نه به موضوعات میدانیم و نه به محمولات و نه به اغراض؛ بلکه به هر جهتی ممکن است حاصل شود. گاهی به موضوعات است،گاهی به اغراض است و گاهی به محمولات.
5- نظر آخوند (رحمهالله) در مورد تمایز علوم
اینکه مرحوم آخوند (رحمهالله) در موضوع علم فرمودند: «مَوضوعُ کُلِّ عِلمٍ ما یُبحَثُ فیه عَن عَوارِضِهِ الذّاتِیَّةِ».[5] به معنای خاصی گرفتند. آنچه بلاواسطه بر چیزی حمل شود، عرض ذاتی است. موضوع علم، آن چیزی است که متسالمٌ فیه است و مورد اتفاق است و مسائل را بر آن مترتب میکنند. قائل به تداخل علوم هم هستیم.
6- وجود احکام خمسه در مشاوره اسلامی
ما نسبت به مشاوره، قائل به احکام خمسه هستیم. گاهی واجب کفایی میشود. گاهی وجوب عینی مییابد. مشاوره اصطلاحی را زیرمجموعهی مشاورهی اسلامی میدانیم. آیا شرع، مراجعه به مشاور اصطلاحی را اجازه میدهد؟ اصالة الاباحه میگوید بله. البته اگر ضرری داشته باشد، از باب دفع ضرر محتمل باید ترک کند. تا آسیبی نداشته باشد، منعی ندارد.
7- تفاوت مشاوره اسلامی و مشاوره اصطلاحی از جهت روش
روشهای این دو (مشاورهی اصطلاحی و مشاورهی اسلامی) فرق دارد و از سرچشمه متفاوت هستند. یکی توصیه وحیانی و الهی دارد و دیگری چنین نیست. برخی دستورهای مشاوره اصطلاحی را شرع نفی نکرده است و برخی را تأیید کرده است. تفاوت ماهوی وقتی است که جنس و فصلی دارند که در این جهت متفاوت هستند.
8- بهترین دلیل بر مشاورهی اسلامی
بهترین دلیل [بر مشاورهی اسلامی] هم، آیهی ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾[6] است. در مورد برخی موضوعات، کلمهی مصرح در قرآن نداریم؛ ولی دربارهی مشاوره داریم. در عظمت موضوع علمی شما همین بس که این آیه آمده است. معمولا امر دال بر وجوب است. گاهی راجع به مادهی امر بحث میکنیم و گاهی صیغهی امر. هم کلمهی امر با این ماده آمده است (الأمر) و هم «شاوِر» به صیغهی امر. گاهی مشاوره وجوب عینی دارد. احکام خمسه در مشاوره هست. اینکه تا چه حدی باید اسرار را سؤال کند، بعداً میرسیم. از این امر، استحباب استفاده نمیشود.
9- برخی دیگر از آیات مربوط به مشاوره
این الف و لام در «الأمر» را عهد دانستهاند که در جنگ احد و در مشاورهی سیاسی و اجتماعی است. ما در احکام اسلامی قائل به تمثیل هستیم. شأن نزول خاص آیه شریفه، با اطلاق منافاتی ندارد. مؤید آن، آیهی: ﴿أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾[7] است. تشاور هم داریم. سه بار در قرآن آمده است. ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ﴾[8] را هم دلیل بر مشروعیت مشاوره میدانیم.
10- سایر ادلهی مشاوره
کتاب و سنت و دلیل عقلی را دلیل بر مشروعیت مشاوره میدانیم. اجماع را هم دلیل مستقل نمیدانیم. اینها اجتماع دارند. تباین جزئی قابل پذیرش است.
11- دلیل برتری مشاوره اسلامی بر مشاوره اصطلاحی
مشاوره اسلامی میگوید ممنوع است ولی مشاوره آکادمی میگوید ادامه میدهیم. مشاوره اسلامی سؤال و جواب با حساب و کتاب است. امر هم مطلق است و لزوما به معنای فرمان نیست. 18 معنا برای امر بیان کردهاند.
12- دلیل امر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای مشورت با مسلمانان
حیطه مشاوره اسلامی کلیت دارد و در همه امور است. در اوامر و نواهی فرقی بین نبیّ و ولیّ و دیگران نیست؛ هرچند در مراتب متفاوت است. گاهی اگر با آیهی: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾[9] به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به مشورت با مسلمانان امر میشود، از باب ندانستن نیست. نبی میداند؛ میخواهد [کاری که انجام میدهد،] تثبیت شود. رشد مخاطب هم هست. ما باید مشاوره اصطلاحی را با مشاوره اسلامی منطبق کنیم. ادبیات را باید با قرآن تطبیق دهیم.